#رمزهای_شاهنامه
#اژدها 🌋
🔺از پدیده هائی که در شاهنامه نامش بسیار میآید « #اژدها» است. اژدها را چون جانوری افسانه ای به تصویر میکشند که درازایش از کوهی تا کوه دیگر است، دهانی بزرگ دارد که از آن دود و زهر بیرون میآید و آب رودها را زهرآلود میکند، و از تَف دهانش مرغان هوا میمیرند.
🔻اژدها همانا «کوه آتشفشان» است، و چون آتشفشان سرانجام پس از چندی خاموش میشود، مردمان آینده خاموشی آن را به کسان دیگر یا پهلوانانی نسبت میدادند که در همان زمان میزیسته اند.
🔸در نامه ای که سام به منوچهر شاه مینویسد و از دلیریها و جانفشانیهایش یاد میکند، اژدها را چنین توصیف میکند:
زمین شهر تا شهر پهنای او
همان کوه تا کوه بالای او
▫️پهنای اژدها را از شهری تا شهری و از کوهی تا کوهی مینماید.
ز تفّش همی پرّ کرکس بسوخت
زمین، زیر زهرش همی برفروخت
(اشاره به گرمای سخت آتشفشان، و گدازه هایی که زمین را میسوزاند)
برفتم به سان نهنگ دژم
مرا تِیز چنگ و، وَرا تِیز دَم
▫️باز از دَم اژدها (نفس کشنده) یاد میشود.
رسیدمش دیدم چو کوهی بلند
کَشان موی سر، بر زمین، چون کمند
زبانش به سان درختی سیاه
زَفَر باز کرده فکنده به راه
▫️به روشنی بدن او را چون کوه بلند توصیف میکند و هیچگونه اشاره دیگری به دیگر اندامهای او نمیشود. گدازه های آتشفشان که روی زمین جاری میشود به موی چون کمند او تشبیه شده است.
چو دو آبگیرش پر از خون، دو چشم
مرا دید، غرّید و آمد به خشم
جهان پیش چشمم چو دریا نمود
به ابر سیه بر، شده تیره دود
▫️گدازه ها گاه مثل آبگیر جمع میشوند. به غرش آن هم (زمین لرزه) اشاره میشود. همچنین دود آتشفشان که به آسمان میرود به روشنی تصویر شده است.
هوا پاک کرده ز پرّندگان
همان روی گیتی ز درندگان
ز تفّش همی پر کرکس بسوخت
زمین زیر زهرش همی برفروخت
نهنگ دژم برکشیدی ز آب
همان از هوا تیزپران عقاب
▫️این بیت نشان میدهد که در آن زمان نهنگ را میشناخته اند و اژدها نمیتواند نهنگ یا کروکودیل باشد. باز هم اشاره به دود و دم آتشفشان میشود که پرندگان از آن میگریزند، و زهر آن (گدازه) که بر زمین جاری میشود.
برفتم به سان نهنگ دژم
مرا تیز چنگ و وَرا تیز دَم
▫️در این بیت، که پهلوان سام به جنگ اژدها رفته، از چنگ و دندان اژدها سخنی به میان نمیآید، بلکه به نفس تیز او که همان دود باشد اشاره میرود.
🔹در داستان اسفندیار هنگام رویارویی با اژدها:
از آن دود و آن زهر مدهوش گشت
بیفتاد بر جای و بیهوش گشت
▫️اسفندیار از گازهای آتشفشان بیهوش شده است.
همه شهر با او نداریم تاو
خورش بایدش هر شبی پنج گاو
خریم و بر آن ’کوه خارا‘ بریم
پر اندیشه و با مدارا بریم
▫️یک سپاه یا یک شهر نمیتوانند با او مقابله کنند و مردمان برای آرام کردنش قربانی میبرند. همچنین باز به کوه خارا اشاره میشود.
🔸از گرشاسپنامه اسدی توسی:
ز تف دهانش دل خاره موم
ز زهر دمش باد گیتی سموم
▫️سنگهای خاره آتشفشان از حرارت آن چون موم نرم است و از دهانش گاز مسموم بیرون می آید.
چه گویم از آن اژدهای دژم
که هشتاد گز بود از دم به دم
▫️اگر هر گَز را تقریباً دو متر به حساب آوریم، قامتی به اندازة ۱۵۰ متر میشود که تصورش برای یک موجود زنده غیرممکن است.
🔻نکته قابل توجه درباره اژدها این است که هرگز دیده نشده است آن را مانند دیگر موجودات، دارای پدر و مادر و زن و فرزندی بدانند. همچنین در هیچ افسانه ای از حرکت اژدها از جائی به جای دیگر یاد نشده است و او همواره بر فراز کوه است.
🌋 در داستان #ضحاک، دو آتشفشان #البرز و اِلبروز( #البروس) تقریباً همزمان با پیروزی ایرانیان خاموش شدند. ازینرو، در داستان گفته میشود که فریدون، ضحاک را در دماوند به بند کشید و نکشت، زیرا ممکن است که آتشفشان روزی دوباره فعالیت خود را آغار کند.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#اژدها 🌋
🔺از پدیده هائی که در شاهنامه نامش بسیار میآید « #اژدها» است. اژدها را چون جانوری افسانه ای به تصویر میکشند که درازایش از کوهی تا کوه دیگر است، دهانی بزرگ دارد که از آن دود و زهر بیرون میآید و آب رودها را زهرآلود میکند، و از تَف دهانش مرغان هوا میمیرند.
🔻اژدها همانا «کوه آتشفشان» است، و چون آتشفشان سرانجام پس از چندی خاموش میشود، مردمان آینده خاموشی آن را به کسان دیگر یا پهلوانانی نسبت میدادند که در همان زمان میزیسته اند.
🔸در نامه ای که سام به منوچهر شاه مینویسد و از دلیریها و جانفشانیهایش یاد میکند، اژدها را چنین توصیف میکند:
زمین شهر تا شهر پهنای او
همان کوه تا کوه بالای او
▫️پهنای اژدها را از شهری تا شهری و از کوهی تا کوهی مینماید.
ز تفّش همی پرّ کرکس بسوخت
زمین، زیر زهرش همی برفروخت
(اشاره به گرمای سخت آتشفشان، و گدازه هایی که زمین را میسوزاند)
برفتم به سان نهنگ دژم
مرا تِیز چنگ و، وَرا تِیز دَم
▫️باز از دَم اژدها (نفس کشنده) یاد میشود.
رسیدمش دیدم چو کوهی بلند
کَشان موی سر، بر زمین، چون کمند
زبانش به سان درختی سیاه
زَفَر باز کرده فکنده به راه
▫️به روشنی بدن او را چون کوه بلند توصیف میکند و هیچگونه اشاره دیگری به دیگر اندامهای او نمیشود. گدازه های آتشفشان که روی زمین جاری میشود به موی چون کمند او تشبیه شده است.
چو دو آبگیرش پر از خون، دو چشم
مرا دید، غرّید و آمد به خشم
جهان پیش چشمم چو دریا نمود
به ابر سیه بر، شده تیره دود
▫️گدازه ها گاه مثل آبگیر جمع میشوند. به غرش آن هم (زمین لرزه) اشاره میشود. همچنین دود آتشفشان که به آسمان میرود به روشنی تصویر شده است.
هوا پاک کرده ز پرّندگان
همان روی گیتی ز درندگان
ز تفّش همی پر کرکس بسوخت
زمین زیر زهرش همی برفروخت
نهنگ دژم برکشیدی ز آب
همان از هوا تیزپران عقاب
▫️این بیت نشان میدهد که در آن زمان نهنگ را میشناخته اند و اژدها نمیتواند نهنگ یا کروکودیل باشد. باز هم اشاره به دود و دم آتشفشان میشود که پرندگان از آن میگریزند، و زهر آن (گدازه) که بر زمین جاری میشود.
برفتم به سان نهنگ دژم
مرا تیز چنگ و وَرا تیز دَم
▫️در این بیت، که پهلوان سام به جنگ اژدها رفته، از چنگ و دندان اژدها سخنی به میان نمیآید، بلکه به نفس تیز او که همان دود باشد اشاره میرود.
🔹در داستان اسفندیار هنگام رویارویی با اژدها:
از آن دود و آن زهر مدهوش گشت
بیفتاد بر جای و بیهوش گشت
▫️اسفندیار از گازهای آتشفشان بیهوش شده است.
همه شهر با او نداریم تاو
خورش بایدش هر شبی پنج گاو
خریم و بر آن ’کوه خارا‘ بریم
پر اندیشه و با مدارا بریم
▫️یک سپاه یا یک شهر نمیتوانند با او مقابله کنند و مردمان برای آرام کردنش قربانی میبرند. همچنین باز به کوه خارا اشاره میشود.
🔸از گرشاسپنامه اسدی توسی:
ز تف دهانش دل خاره موم
ز زهر دمش باد گیتی سموم
▫️سنگهای خاره آتشفشان از حرارت آن چون موم نرم است و از دهانش گاز مسموم بیرون می آید.
چه گویم از آن اژدهای دژم
که هشتاد گز بود از دم به دم
▫️اگر هر گَز را تقریباً دو متر به حساب آوریم، قامتی به اندازة ۱۵۰ متر میشود که تصورش برای یک موجود زنده غیرممکن است.
🔻نکته قابل توجه درباره اژدها این است که هرگز دیده نشده است آن را مانند دیگر موجودات، دارای پدر و مادر و زن و فرزندی بدانند. همچنین در هیچ افسانه ای از حرکت اژدها از جائی به جای دیگر یاد نشده است و او همواره بر فراز کوه است.
🌋 در داستان #ضحاک، دو آتشفشان #البرز و اِلبروز( #البروس) تقریباً همزمان با پیروزی ایرانیان خاموش شدند. ازینرو، در داستان گفته میشود که فریدون، ضحاک را در دماوند به بند کشید و نکشت، زیرا ممکن است که آتشفشان روزی دوباره فعالیت خود را آغار کند.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهردوم
🔹زال مانند عموم قهرمانان حماسه که بنیان زمان و مکان قدسی را میگذارند، وقتی از جانب پدر رانده میشود از جانب نیرویی بزرگتر دریافت میشود. این موتیو در شرح افسانهای زندگی بسیاری از پادشاهان ایرانی، پیامبران سامی و بنیانگذاران شهرهای باستانی دیده میشود.
اغلب این حماسه سازان نیز به وسیله ی کسی یا حیوانی پرورش مییابند که قرار است نماد مرگشان باشند.
🔺از این شمار است گرگی که رومولوس بنیانگذار شهر رم را شیر میدهد، یا فرعون که دستور کشتن نوزادان را برای از میان بردن موسی داده است.
🔻در حماسه ی زال سیمرغ هم که به قصد خوردن نوزاد به او نزدیک میشود. شده زندگی بخشش میشود:
"خداوند مهری به سیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.
🔸این حماسه #زال را برگزیدهی خدا میداند، که در فقدان خانواده، سیمرغ پرورش او را به عهده گرفته است. همین سبب میشود کودکی و نوجوانی در این حماسه با زال همانگونه برخورد میشود که با بسیاری از قهرمانانی که میباید سنگ بنای حماسه ای نوین را بگذارند. به این معنا که به هنگام نوزادی از خانواده بیرون برده میشود تا در محیطی متفاوت با شرایطی غیر معمول پرورش یابد:
"پدر مهر و پیوند بفگند خوار
چو بفگند برداشت پروردگار."
🔺🔻🔺
🔹 همراهى #سيمرغ سبب میشود کودکی و نوجوانی زال، در بلند دست نیافتنی ستیغ #البرز سپری شود.
🔸سام نریمان که فرزندش را مرده میپنداشته به وسیلهی خوابی از وجود پسرش باخبر میشود. خواب سام و حرکتش در جهت پوزشخواهی و جبران گذشته نقطهی حرکت زال از کوه به سوی زندگی انسانی با ارمغان عشق است.
🔹زال به هنگام وداع با این مقطع از زندگیش رفتاری با سیمرغ دارد که سراسر لطافت و عشق است. پاسخ سیمرغ به او هم پاسخ مادری سربلند، خردمند و عاشق است که نه تنها نمیخواهد فرزند شایسته و توانای خود را از دست یافتن به قلههای تازهی زندگی باز بدارد، که میخواهد راه او را باز کند تا به سوی بلندیهای تازه پرواز کند.
🔸برای پرگشایی در این عرصهی نوین، به او پری از بال خود را میدهد. با این پر، مرغ روح زال پریدن حقیقی را میآموزد تا به صورتی جادویی و اسرارآمیز خود سیمرغی شود که در عرصهی عشق و خرد در همه حال به عنوان کاملترین قهرمان حماسه عمل کند.
ادامه دارد ...
@sobhosher
💪💪٣- زال
بهردوم
🔹زال مانند عموم قهرمانان حماسه که بنیان زمان و مکان قدسی را میگذارند، وقتی از جانب پدر رانده میشود از جانب نیرویی بزرگتر دریافت میشود. این موتیو در شرح افسانهای زندگی بسیاری از پادشاهان ایرانی، پیامبران سامی و بنیانگذاران شهرهای باستانی دیده میشود.
اغلب این حماسه سازان نیز به وسیله ی کسی یا حیوانی پرورش مییابند که قرار است نماد مرگشان باشند.
🔺از این شمار است گرگی که رومولوس بنیانگذار شهر رم را شیر میدهد، یا فرعون که دستور کشتن نوزادان را برای از میان بردن موسی داده است.
🔻در حماسه ی زال سیمرغ هم که به قصد خوردن نوزاد به او نزدیک میشود. شده زندگی بخشش میشود:
"خداوند مهری به سیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.
🔸این حماسه #زال را برگزیدهی خدا میداند، که در فقدان خانواده، سیمرغ پرورش او را به عهده گرفته است. همین سبب میشود کودکی و نوجوانی در این حماسه با زال همانگونه برخورد میشود که با بسیاری از قهرمانانی که میباید سنگ بنای حماسه ای نوین را بگذارند. به این معنا که به هنگام نوزادی از خانواده بیرون برده میشود تا در محیطی متفاوت با شرایطی غیر معمول پرورش یابد:
"پدر مهر و پیوند بفگند خوار
چو بفگند برداشت پروردگار."
🔺🔻🔺
🔹 همراهى #سيمرغ سبب میشود کودکی و نوجوانی زال، در بلند دست نیافتنی ستیغ #البرز سپری شود.
🔸سام نریمان که فرزندش را مرده میپنداشته به وسیلهی خوابی از وجود پسرش باخبر میشود. خواب سام و حرکتش در جهت پوزشخواهی و جبران گذشته نقطهی حرکت زال از کوه به سوی زندگی انسانی با ارمغان عشق است.
🔹زال به هنگام وداع با این مقطع از زندگیش رفتاری با سیمرغ دارد که سراسر لطافت و عشق است. پاسخ سیمرغ به او هم پاسخ مادری سربلند، خردمند و عاشق است که نه تنها نمیخواهد فرزند شایسته و توانای خود را از دست یافتن به قلههای تازهی زندگی باز بدارد، که میخواهد راه او را باز کند تا به سوی بلندیهای تازه پرواز کند.
🔸برای پرگشایی در این عرصهی نوین، به او پری از بال خود را میدهد. با این پر، مرغ روح زال پریدن حقیقی را میآموزد تا به صورتی جادویی و اسرارآمیز خود سیمرغی شود که در عرصهی عشق و خرد در همه حال به عنوان کاملترین قهرمان حماسه عمل کند.
ادامه دارد ...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
#البرز
#كرج
#كندر
ارديبهشت٩٩
«میلیون میلیون میلیون رُزِ آتشین»
یکی بود یکی نبود
یه نقاش بود
که یه خونه کوچیک و یه بوم داشت
اما اون عاشق یه بازیگر بود که عاشق گلها بود
نقاش، خونهاش رو فروخت
نقاشیهاشو فروخت
و با پولهاش دریایی از گل خرید
میلیون، میلیون، میلیون رُزِ آتشین از پشت پنجره میتونی ببینی کسی که واقعا عاشق شده
زندگیش رو بخاطر تو به دریایی از گل تبدیل میکنه
صبح، کنار پنجره وایمیستی شاید دیوونه شدی!
درست مثل رویایی ادامه دار میدان پر از گلهاست
روحت به لرزه درمیآد
کدوم مرد ثروتمندی منو دست انداخته؟
اما زیر پنجره، با نفسهای به شماره افتاده
نقاش فقیر وایستاده
میلیون، میلیون، میلیون رُزِ آتشین
از پشت پنجره میتونی ببینی کسی که واقعا عاشق شده
زندگیش را برای تو به دریایی از گل بَدل میکنه
وقت دیدار کوتاه بود
شب که شد
یه قطار بازیگر رو به دوردستها برد
اما در زندگیش ترانهٔ دیوونهوار رزها باقی موند
نقاش به زندگی تنهاییش ادامه داد
با مشکلات زیادی روبه رو شد
اما توو زندگی اون برای همیشه موند...
عكاس:
masoud89722
@My_BeautifulIran
#كرج
#كندر
ارديبهشت٩٩
«میلیون میلیون میلیون رُزِ آتشین»
یکی بود یکی نبود
یه نقاش بود
که یه خونه کوچیک و یه بوم داشت
اما اون عاشق یه بازیگر بود که عاشق گلها بود
نقاش، خونهاش رو فروخت
نقاشیهاشو فروخت
و با پولهاش دریایی از گل خرید
میلیون، میلیون، میلیون رُزِ آتشین از پشت پنجره میتونی ببینی کسی که واقعا عاشق شده
زندگیش رو بخاطر تو به دریایی از گل تبدیل میکنه
صبح، کنار پنجره وایمیستی شاید دیوونه شدی!
درست مثل رویایی ادامه دار میدان پر از گلهاست
روحت به لرزه درمیآد
کدوم مرد ثروتمندی منو دست انداخته؟
اما زیر پنجره، با نفسهای به شماره افتاده
نقاش فقیر وایستاده
میلیون، میلیون، میلیون رُزِ آتشین
از پشت پنجره میتونی ببینی کسی که واقعا عاشق شده
زندگیش را برای تو به دریایی از گل بَدل میکنه
وقت دیدار کوتاه بود
شب که شد
یه قطار بازیگر رو به دوردستها برد
اما در زندگیش ترانهٔ دیوونهوار رزها باقی موند
نقاش به زندگی تنهاییش ادامه داد
با مشکلات زیادی روبه رو شد
اما توو زندگی اون برای همیشه موند...
عكاس:
masoud89722
@My_BeautifulIran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
჻ᭂ 🍁تکبیت خاص🍁჻ᭂ
#البرز
#قلهٔ_هفت_خان
هرکه در عشق
سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند...
✍🏻: #مژگان_عباسلو
کوهنورد: حسین کریمیان
روز جهانی کوه و کوهنوردی خجسته💐
🏔در صعود به قلهٔ هفتخان، مسیر شمال غربی راحت ترین ونزدیکترین مسیر است. در این مسیر مبدا صعود گردنه عسلک است که پس از پشتسر گذاشتن دره آزادبر میتوان به گردنه رسید.
@sobhosher
#البرز
#قلهٔ_هفت_خان
هرکه در عشق
سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنهی کوه تحمل دارند...
✍🏻: #مژگان_عباسلو
کوهنورد: حسین کریمیان
روز جهانی کوه و کوهنوردی خجسته💐
🏔در صعود به قلهٔ هفتخان، مسیر شمال غربی راحت ترین ونزدیکترین مسیر است. در این مسیر مبدا صعود گردنه عسلک است که پس از پشتسر گذاشتن دره آزادبر میتوان به گردنه رسید.
@sobhosher