برخی از یادکردهای #فردوسی
آفرین بر روان فردوسی
آن همایوننهاد فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
#انوری
🔸🔸
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکتهیی کز خاطر فردوسی توسی بود
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوشاند
زاده حوراوش بود چون مرد فردوسی بود
#خاقانی
🔸🔸
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
#سعدی
🔸🔸
ای تازه و محکم به تو بنیاد سخن
انصاف که نیک دادهای داد سخن
فردوس مقام بادت ای فردوسی
هرگز نکند چون تو کسی یاد سخن
#ظهریرالدین_فاریابی
🔸🔸
سکهیی کاندر سخن فردوسی طوسی نشاند
تا نپنداری که کس از زمره فرسی نشد
اول از بالای کرسی بر زمین آمد سخن
او دگر بارش به بالا برد و بر کرسی نشاند
#ابن_یمین
🔸🔸
شاعر ماهر چو فردوسی ببایستی همی
تا به دهر اندر خبر ماندی ز گُرد سیستان
#قاآنی
🔸🔸
من عجب دارم از آن مردم که همپهلو نهند
در سخن فردوسیِ فرزانه را با انوری
انوری هر چند باشد اوستادی بیبدیل
کی زند با اوستاد توس لاف همسری
#ملکالشعرا_بهار
منبع @cafesepanta1245
@sobhosher
آفرین بر روان فردوسی
آن همایوننهاد فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
#انوری
🔸🔸
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکتهیی کز خاطر فردوسی توسی بود
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوشاند
زاده حوراوش بود چون مرد فردوسی بود
#خاقانی
🔸🔸
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
#سعدی
🔸🔸
ای تازه و محکم به تو بنیاد سخن
انصاف که نیک دادهای داد سخن
فردوس مقام بادت ای فردوسی
هرگز نکند چون تو کسی یاد سخن
#ظهریرالدین_فاریابی
🔸🔸
سکهیی کاندر سخن فردوسی طوسی نشاند
تا نپنداری که کس از زمره فرسی نشد
اول از بالای کرسی بر زمین آمد سخن
او دگر بارش به بالا برد و بر کرسی نشاند
#ابن_یمین
🔸🔸
شاعر ماهر چو فردوسی ببایستی همی
تا به دهر اندر خبر ماندی ز گُرد سیستان
#قاآنی
🔸🔸
من عجب دارم از آن مردم که همپهلو نهند
در سخن فردوسیِ فرزانه را با انوری
انوری هر چند باشد اوستادی بیبدیل
کی زند با اوستاد توس لاف همسری
#ملکالشعرا_بهار
منبع @cafesepanta1245
@sobhosher
#شب_چله(يلدا) در ادبيات فارسى📚
#شاهنامه_شب چله
📖در شاهنامه فردوسی داستان شب چله را با داستان بیژن و منیژه می شناسیم .عاشقان راستین که برای بیرون کشیدن صداقت و وفا،مهر و شرافت از چاه ناآگاهی تلاش ها می کنند.
🔹همسر فردوسی داستان بیژن و منیژه را برای او تعریف می کند. داستانی که باید خواند . داستانی که نقالان در مراسم یلدا آن را برای علاقمندان به هنر نقالی تعریف می کنند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای معروف کتاب شاهنامه، کتاب
حماسی ایرانیان به زبان فارسی است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است.
🔹و #فردوسی چنین بازگو می کند:🍂🍁
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ
نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن
#یلدا جشن پیروزی روشنی بر تاریکی است . جشنی با ده هزار سال سابقه و ترویج داستان خوانی و داستان سرایی و انتقال پند و حکمت بزرگان به خانواده و جوانان فامیل .
🔻پیام این بود: ” بلندای شب و سکوت شب ، برای آموزش است . #شب_چله بلند ترین شب سال قرار است به پایان برسد، یعنی نادانی و تاریکی و جهل می رود تا جای خود را به بلند ترین روز سال بسپارد یعنی خورشید آگاهی طلوع کند وسپیده خرد بردمد.
🔺بلند ترین تاریکی برود ، بلند ترین #دانایی به جایش بنشیند . بلند ترین نادانی می رود تا، بلند ترین دانایی بیاید (با خواندن و مطالعه).با انتقال دانش .
🍂🍁
بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ
می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار
نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگونی
🔸شاعران ديگر فارسى زبان نيز از چند زاویه به یلدا نگاه میکنند و در چگونگی این نگاه است که دست به ایجاد تصاویر گوناگون شعری میزنند. شب یلدا، سیاه است و دراز؛ به مانند زلف معشوق. #شب_چله را باید به امید پیروزی مهر تحمل کرد و چنین است که شاعران روزهای دوری خود از معشوق را به آن همانند میکنند. در #شب_چله ستیز و رویارویی اورمزد و اهریمن است که باید به پیروزی اورمزد امیدوار بود و امید را از دست نداد. گاهی هم در شعر و ادبیات معاصر دورههای استبدادی خوانین را نیز به شب یلدا تشبیه کردهاند.
در لغتنامهی دهخدا نمونههایی در پیوند به چگونگی کاربرد یلدا در شعر شاعران آمده است که نمونههایی را این جا نقل میکنیم:
◽️◽️🍁🍂
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید براید از شب یلدا
#قاآنی
◽️🍂
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف توقصهای است ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
#عبیدزاکانی
🍂🍁◽️
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
#ناصرخسرو
◽️🍂🍁
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
#عنصری
🍁🍂◽️
چشم جان را سرمهاش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند
#اقبال_لاهورى
◽️🍁🍂
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بینند
#خاقانی
🍂◽️
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#سعدی
🍂
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
🍁
نظر به روی تو هر بامداد نوروز است
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
#سعدی
◽️🍂
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت
#خواجوی_کرمانی
🍂🍁🍁🍂
#شب_چله خجسته و مبارك
@sobhosher
#شاهنامه_شب چله
📖در شاهنامه فردوسی داستان شب چله را با داستان بیژن و منیژه می شناسیم .عاشقان راستین که برای بیرون کشیدن صداقت و وفا،مهر و شرافت از چاه ناآگاهی تلاش ها می کنند.
🔹همسر فردوسی داستان بیژن و منیژه را برای او تعریف می کند. داستانی که باید خواند . داستانی که نقالان در مراسم یلدا آن را برای علاقمندان به هنر نقالی تعریف می کنند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای معروف کتاب شاهنامه، کتاب
حماسی ایرانیان به زبان فارسی است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است.
🔹و #فردوسی چنین بازگو می کند:🍂🍁
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ
نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن
#یلدا جشن پیروزی روشنی بر تاریکی است . جشنی با ده هزار سال سابقه و ترویج داستان خوانی و داستان سرایی و انتقال پند و حکمت بزرگان به خانواده و جوانان فامیل .
🔻پیام این بود: ” بلندای شب و سکوت شب ، برای آموزش است . #شب_چله بلند ترین شب سال قرار است به پایان برسد، یعنی نادانی و تاریکی و جهل می رود تا جای خود را به بلند ترین روز سال بسپارد یعنی خورشید آگاهی طلوع کند وسپیده خرد بردمد.
🔺بلند ترین تاریکی برود ، بلند ترین #دانایی به جایش بنشیند . بلند ترین نادانی می رود تا، بلند ترین دانایی بیاید (با خواندن و مطالعه).با انتقال دانش .
🍂🍁
بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ
می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار
نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگونی
🔸شاعران ديگر فارسى زبان نيز از چند زاویه به یلدا نگاه میکنند و در چگونگی این نگاه است که دست به ایجاد تصاویر گوناگون شعری میزنند. شب یلدا، سیاه است و دراز؛ به مانند زلف معشوق. #شب_چله را باید به امید پیروزی مهر تحمل کرد و چنین است که شاعران روزهای دوری خود از معشوق را به آن همانند میکنند. در #شب_چله ستیز و رویارویی اورمزد و اهریمن است که باید به پیروزی اورمزد امیدوار بود و امید را از دست نداد. گاهی هم در شعر و ادبیات معاصر دورههای استبدادی خوانین را نیز به شب یلدا تشبیه کردهاند.
در لغتنامهی دهخدا نمونههایی در پیوند به چگونگی کاربرد یلدا در شعر شاعران آمده است که نمونههایی را این جا نقل میکنیم:
◽️◽️🍁🍂
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید براید از شب یلدا
#قاآنی
◽️🍂
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف توقصهای است ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
#عبیدزاکانی
🍂🍁◽️
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
#ناصرخسرو
◽️🍂🍁
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
#عنصری
🍁🍂◽️
چشم جان را سرمهاش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند
#اقبال_لاهورى
◽️🍁🍂
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بینند
#خاقانی
🍂◽️
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#سعدی
🍂
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
🍁
نظر به روی تو هر بامداد نوروز است
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
#سعدی
◽️🍂
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت
#خواجوی_کرمانی
🍂🍁🍁🍂
#شب_چله خجسته و مبارك
@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
#شب_چله(يلدا) در ادبيات فارسى📚
#شاهنامه_شب چله
📖در شاهنامه فردوسی داستان شب چله را با داستان بیژن و منیژه می شناسیم .عاشقان راستین که برای بیرون کشیدن صداقت و وفا،مهر و شرافت از چاه ناآگاهی تلاش ها می کنند.
🔹همسر فردوسی داستان بیژن و منیژه را برای او تعریف می کند. داستانی که باید خواند . داستانی که نقالان در مراسم یلدا آن را برای علاقمندان به هنر نقالی تعریف می کنند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای معروف کتاب شاهنامه، کتاب
حماسی ایرانیان به زبان فارسی است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است.
🔹و #فردوسی چنین بازگو می کند:🍂🍁
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ
نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن
#یلدا جشن پیروزی روشنی بر تاریکی است . جشنی با ده هزار سال سابقه و ترویج داستان خوانی و داستان سرایی و انتقال پند و حکمت بزرگان به خانواده و جوانان فامیل .
🔻پیام این بود: ” بلندای شب و سکوت شب ، برای آموزش است . #شب_چله بلند ترین شب سال قرار است به پایان برسد، یعنی نادانی و تاریکی و جهل می رود تا جای خود را به بلند ترین روز سال بسپارد یعنی خورشید آگاهی طلوع کند وسپیده خرد بردمد.
🔺بلند ترین تاریکی برود ، بلند ترین #دانایی به جایش بنشیند . بلند ترین نادانی می رود تا، بلند ترین دانایی بیاید (با خواندن و مطالعه).با انتقال دانش .
🍂🍁
بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ
می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار
نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگونی
🔸شاعران ديگر فارسى زبان نيز از چند زاویه به یلدا نگاه میکنند و در چگونگی این نگاه است که دست به ایجاد تصاویر گوناگون شعری میزنند. شب یلدا، سیاه است و دراز؛ به مانند زلف معشوق. #شب_چله را باید به امید پیروزی مهر تحمل کرد و چنین است که شاعران روزهای دوری خود از معشوق را به آن همانند میکنند. در #شب_چله ستیز و رویارویی اورمزد و اهریمن است که باید به پیروزی اورمزد امیدوار بود و امید را از دست نداد. گاهی هم در شعر و ادبیات معاصر دورههای استبدادی خوانین را نیز به شب یلدا تشبیه کردهاند.
در لغتنامهی دهخدا نمونههایی در پیوند به چگونگی کاربرد یلدا در شعر شاعران آمده است که نمونههایی را این جا نقل میکنیم:
◽️◽️🍁🍂
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید براید از شب یلدا
#قاآنی
◽️🍂
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف توقصهای است ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
#عبیدزاکانی
🍂🍁◽️
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
#ناصرخسرو
◽️🍂🍁
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
#عنصری
🍁🍂◽️
چشم جان را سرمهاش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند
#اقبال_لاهورى
◽️🍁🍂
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بینند
#خاقانی
🍂◽️
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#سعدی
🍂
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
🍁
نظر به روی تو هر بامداد نوروز است
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
#سعدی
◽️🍂
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت
#خواجوی_کرمانی
🍂🍁🍁🍂
#شب_چله خجسته و مبارك
@sobhosher
#شاهنامه_شب چله
📖در شاهنامه فردوسی داستان شب چله را با داستان بیژن و منیژه می شناسیم .عاشقان راستین که برای بیرون کشیدن صداقت و وفا،مهر و شرافت از چاه ناآگاهی تلاش ها می کنند.
🔹همسر فردوسی داستان بیژن و منیژه را برای او تعریف می کند. داستانی که باید خواند . داستانی که نقالان در مراسم یلدا آن را برای علاقمندان به هنر نقالی تعریف می کنند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای معروف کتاب شاهنامه، کتاب
حماسی ایرانیان به زبان فارسی است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است.
🔹و #فردوسی چنین بازگو می کند:🍂🍁
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ
نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن
#یلدا جشن پیروزی روشنی بر تاریکی است . جشنی با ده هزار سال سابقه و ترویج داستان خوانی و داستان سرایی و انتقال پند و حکمت بزرگان به خانواده و جوانان فامیل .
🔻پیام این بود: ” بلندای شب و سکوت شب ، برای آموزش است . #شب_چله بلند ترین شب سال قرار است به پایان برسد، یعنی نادانی و تاریکی و جهل می رود تا جای خود را به بلند ترین روز سال بسپارد یعنی خورشید آگاهی طلوع کند وسپیده خرد بردمد.
🔺بلند ترین تاریکی برود ، بلند ترین #دانایی به جایش بنشیند . بلند ترین نادانی می رود تا، بلند ترین دانایی بیاید (با خواندن و مطالعه).با انتقال دانش .
🍂🍁
بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ
می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار
نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگونی
🔸شاعران ديگر فارسى زبان نيز از چند زاویه به یلدا نگاه میکنند و در چگونگی این نگاه است که دست به ایجاد تصاویر گوناگون شعری میزنند. شب یلدا، سیاه است و دراز؛ به مانند زلف معشوق. #شب_چله را باید به امید پیروزی مهر تحمل کرد و چنین است که شاعران روزهای دوری خود از معشوق را به آن همانند میکنند. در #شب_چله ستیز و رویارویی اورمزد و اهریمن است که باید به پیروزی اورمزد امیدوار بود و امید را از دست نداد. گاهی هم در شعر و ادبیات معاصر دورههای استبدادی خوانین را نیز به شب یلدا تشبیه کردهاند.
در لغتنامهی دهخدا نمونههایی در پیوند به چگونگی کاربرد یلدا در شعر شاعران آمده است که نمونههایی را این جا نقل میکنیم:
◽️◽️🍁🍂
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید براید از شب یلدا
#قاآنی
◽️🍂
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف توقصهای است ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
#عبیدزاکانی
🍂🍁◽️
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
#ناصرخسرو
◽️🍂🍁
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
#عنصری
🍁🍂◽️
چشم جان را سرمهاش اعمی کند
روز روشن را شب یلدا کند
#اقبال_لاهورى
◽️🍁🍂
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا بینند
#خاقانی
🍂◽️
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#سعدی
🍂
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
🍁
نظر به روی تو هر بامداد نوروز است
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
#سعدی
◽️🍂
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت
#خواجوی_کرمانی
🍂🍁🍁🍂
#شب_چله خجسته و مبارك
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى
🔸پیشِ آسیبِ صَواعِقِ حادثات چه بُنگهِ موری و چه تختِ هواپیمای سلیمانی.
#خاقانی -قرنِ ششمِ هجری
(مُنشَآت، چ محمدروشن، تهران، ص ۱۰)
*صواعق: صاعقه ها
*بنگه: جا و منزل ، لانه
🍂ما ایرانیها قرنها قبل از غربیها هواپیما داشتهایم.
@sobhosher
🔸پیشِ آسیبِ صَواعِقِ حادثات چه بُنگهِ موری و چه تختِ هواپیمای سلیمانی.
#خاقانی -قرنِ ششمِ هجری
(مُنشَآت، چ محمدروشن، تهران، ص ۱۰)
*صواعق: صاعقه ها
*بنگه: جا و منزل ، لانه
🍂ما ایرانیها قرنها قبل از غربیها هواپیما داشتهایم.
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
فریدون چو شد بر جهان کامگار،
ندانست جز خویشتن شهریار!
زمانه بیاندوه گشت از بدی،
گرفتند هرکس، ره بخردی؛
دل از داوریها بپرداختند،
بدآیین، یکی جشن نو ساختند،
پرستیدن مهرگان دین اوست،
تنآسانی و خوردن آیین اوست!
«شادی» و «پرهیز ار رنج تن»، در آیین مهر جایگاهی بنیادین دارد.
✍🏻: #فردوسی
#مهرگان، که بعد از نوروز دومین جشن مهم ایرانیان بود، هر ساله در ابتدای پاییز برگزار میشد. در واقع، در تقویم اوستایی، سال به دو فصل تابستان بزرگ و زمستان بزرگ تقسیم میشد؛ که نوروز جشن آغاز فصل تابستان بزرگ و شروع گرما و مهرگان، جشن آغاز زمستان بزرگ و شروع سرما، به شمار میرفته است. مهرگان به دو جشن تقسیم میشد؛ مهرگان کوچک که در ۱۶ مهر برگزار میشد و متعلق به خواص بود و مهرگان بزرگ که در ۲۱ مهر برای عوام برگزار میشد.
عدهای واقع شدن روز مهر در ماه همنامش را دلیل جشن گرفتن آن دانستهاند. دلیل دیگری که به این جشن مهرگان میگویند و بیشتر معتبر است، قیام کاوه آهنگر و پیروزی بر ضحاک و به پادشاهی نشستن فریدون است.
اشعار شاعران دیگر💫
#رودکی
ملكا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
#منوچهری
مهرگان آمد، در باز گشاییدش
اندر آرید و تواضع بنماییدش
تا وقت مهرگان همه گیتی چو زر بود
از آب تیر ماهی و از باد مهرگان
#خاقانی
من سپهرم کز بهار باغ، شب گم کردهام
روز نور آیین، ترنج مهرگان آوردهام
#فرخی سیستانی
به گشاد مهرگان در اقبال بر جهان
ذفرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پر زند امسال و کجا دارد رأی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
فریدون چو شد بر جهان کامگار،
ندانست جز خویشتن شهریار!
زمانه بیاندوه گشت از بدی،
گرفتند هرکس، ره بخردی؛
دل از داوریها بپرداختند،
بدآیین، یکی جشن نو ساختند،
پرستیدن مهرگان دین اوست،
تنآسانی و خوردن آیین اوست!
«شادی» و «پرهیز ار رنج تن»، در آیین مهر جایگاهی بنیادین دارد.
✍🏻: #فردوسی
#مهرگان، که بعد از نوروز دومین جشن مهم ایرانیان بود، هر ساله در ابتدای پاییز برگزار میشد. در واقع، در تقویم اوستایی، سال به دو فصل تابستان بزرگ و زمستان بزرگ تقسیم میشد؛ که نوروز جشن آغاز فصل تابستان بزرگ و شروع گرما و مهرگان، جشن آغاز زمستان بزرگ و شروع سرما، به شمار میرفته است. مهرگان به دو جشن تقسیم میشد؛ مهرگان کوچک که در ۱۶ مهر برگزار میشد و متعلق به خواص بود و مهرگان بزرگ که در ۲۱ مهر برای عوام برگزار میشد.
عدهای واقع شدن روز مهر در ماه همنامش را دلیل جشن گرفتن آن دانستهاند. دلیل دیگری که به این جشن مهرگان میگویند و بیشتر معتبر است، قیام کاوه آهنگر و پیروزی بر ضحاک و به پادشاهی نشستن فریدون است.
اشعار شاعران دیگر💫
#رودکی
ملكا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
#منوچهری
مهرگان آمد، در باز گشاییدش
اندر آرید و تواضع بنماییدش
تا وقت مهرگان همه گیتی چو زر بود
از آب تیر ماهی و از باد مهرگان
#خاقانی
من سپهرم کز بهار باغ، شب گم کردهام
روز نور آیین، ترنج مهرگان آوردهام
#فرخی سیستانی
به گشاد مهرگان در اقبال بر جهان
ذفرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پر زند امسال و کجا دارد رأی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁✴️❁✦•··•━
ما به غم خو کردهایم ای دوست ما را غم فرست
تحفهای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست
چون به یاد ما رسی دستی به گرد خود برآر
گر همه اشکی به دست آید تو را، آن هم فرست
خستگی سینهٔ ما را خیالت مرهم است
ای به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرست
یوسف گم گشتهٔ ما زیر بند زلف توست
گه گهی ما را خبر زان زلف خم در خم فرست
زلف تو گر خاتم از دست سلیمان در ربود
آن بر او بگذار وز لعلت یکی خاتم فرست
رخت خاقانی در این عالم نمیگنجد ز غم
غمزهای بر هم زن و او را بدان عالم فرست
✍🏻: #خاقانی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁✴️❁✦•··•━
ما به غم خو کردهایم ای دوست ما را غم فرست
تحفهای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست
چون به یاد ما رسی دستی به گرد خود برآر
گر همه اشکی به دست آید تو را، آن هم فرست
خستگی سینهٔ ما را خیالت مرهم است
ای به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرست
یوسف گم گشتهٔ ما زیر بند زلف توست
گه گهی ما را خبر زان زلف خم در خم فرست
زلف تو گر خاتم از دست سلیمان در ربود
آن بر او بگذار وز لعلت یکی خاتم فرست
رخت خاقانی در این عالم نمیگنجد ز غم
غمزهای بر هم زن و او را بدان عالم فرست
✍🏻: #خاقانی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
گر ره دهم فریاد را، از دم بسوزم باد را
حدی است هر بیداد را این حد هجران تا کجا؟
#خاقانی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
گر ره دهم فریاد را، از دم بسوزم باد را
حدی است هر بیداد را این حد هجران تا کجا؟
#خاقانی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
من همانم تو همان باش به مهر
که همه شهر حدیث تو و ماست
#خاقانی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
من همانم تو همان باش به مهر
که همه شهر حدیث تو و ماست
#خاقانی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب
به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری
چند جامی بکش از بادهٔ گلفام بخسب
در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال
شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب
گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی
تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب
بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب
بگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب
همچو محمل برو آفات به غفلت بگذار
در جهان بیخبر از کفر وز اسلام بخسب
نغمهٔ من بشنو باده بکش مست بشو
شب ماه است به جانان به لب بام بخسب
✍🏻: #خاقانی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب
به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری
چند جامی بکش از بادهٔ گلفام بخسب
در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال
شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب
گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی
تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب
بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب
بگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب
همچو محمل برو آفات به غفلت بگذار
در جهان بیخبر از کفر وز اسلام بخسب
نغمهٔ من بشنو باده بکش مست بشو
شب ماه است به جانان به لب بام بخسب
✍🏻: #خاقانی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🌸❁✦•··•━
در ستایش فردوسی
که فردوسی طوسی پاک مغز
به اوست داد سخنهای نغز
به شهنامه فردوسی نغز گوی
که از پیش گویندگان برد گوی
✍🏻: #اسدی_طوسی
گرشاسپنامه
گفت فردوسی به شهنامه هران چه که خواست
قصههای پرعجایب فتنههای پرعبر
ز فردوسی کنون سخن یاد دار
که شد بر سر رزم اسفند یار
زنده رستم شعر فردوسی است
ور نه زو در جهان نشانه کجاست
✍🏻: #سراجالدین_عثمان_مختاری سده۵-۶
شهریارنامه
بدان که شاهنامه فردوسی حکیم
فردوس حکمت است از ایشان تویی نشان
✍🏻: #سوزنی_سمرقندی
سده۵
سخنگوی پیشینه دانای طوس
که آراست روی سخن چون عروس
✍🏻: #نظامی_گنجوی
اسکندارنامه
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکته ای کز خاطر فردوسی طوسی بود
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوشند
زاده حوراوش بود، چون مرد فردوسی بود
✍🏻: #خاقانی
این تازه و محکم ز تو بنیاد سخن
هرگز نکند چون تو کسی یاد سخن
فردوس مقام بادت ای فردوسی
انصاف که نیک دادهای داد سخن
✍🏻: #ظهیرفاریابی
چو فردوسی مسکین را ببردند
به زیر خاک تاریکش ﺳﭙردند
ختم دادند به فردوس اعلی
که فردوسی به فردوس است اولی
✍🏻: #عطار
اسرارنامه
شاعر از شما بهتر شعر آن که نیکوتر
از طایفه تازی و از انجمن فرسی
آواز دادند یک رویه به من گفتند
فردوسی و شهنامه شهنامه و فردوسی
✍🏻: #امامی_هروی
سده ۷
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
✍🏻: #سعدی
گر حکیمی مرده ای را زنده سازد این چنین
بهر او تکریم و تعظیم است در روی زمین
بهر فردوسی چه باید کرد کو از کار خویش
یعنی از نیروی طبع و معجز گفتار خویش
مرده فرزندان چندین قرن ایران زنده کرد
از لب آموی تا دریای عمان زنده کرد
✍🏻: #میرزاده_عشقی
#۲۵اردیبهشت #روز_ملی_بزرگداشت_فردوسی
نامآورترین سخنسرای ایران زمین
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🌸❁✦•··•━
در ستایش فردوسی
که فردوسی طوسی پاک مغز
به اوست داد سخنهای نغز
به شهنامه فردوسی نغز گوی
که از پیش گویندگان برد گوی
✍🏻: #اسدی_طوسی
گرشاسپنامه
گفت فردوسی به شهنامه هران چه که خواست
قصههای پرعجایب فتنههای پرعبر
ز فردوسی کنون سخن یاد دار
که شد بر سر رزم اسفند یار
زنده رستم شعر فردوسی است
ور نه زو در جهان نشانه کجاست
✍🏻: #سراجالدین_عثمان_مختاری سده۵-۶
شهریارنامه
بدان که شاهنامه فردوسی حکیم
فردوس حکمت است از ایشان تویی نشان
✍🏻: #سوزنی_سمرقندی
سده۵
سخنگوی پیشینه دانای طوس
که آراست روی سخن چون عروس
✍🏻: #نظامی_گنجوی
اسکندارنامه
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکته ای کز خاطر فردوسی طوسی بود
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوشند
زاده حوراوش بود، چون مرد فردوسی بود
✍🏻: #خاقانی
این تازه و محکم ز تو بنیاد سخن
هرگز نکند چون تو کسی یاد سخن
فردوس مقام بادت ای فردوسی
انصاف که نیک دادهای داد سخن
✍🏻: #ظهیرفاریابی
چو فردوسی مسکین را ببردند
به زیر خاک تاریکش ﺳﭙردند
ختم دادند به فردوس اعلی
که فردوسی به فردوس است اولی
✍🏻: #عطار
اسرارنامه
شاعر از شما بهتر شعر آن که نیکوتر
از طایفه تازی و از انجمن فرسی
آواز دادند یک رویه به من گفتند
فردوسی و شهنامه شهنامه و فردوسی
✍🏻: #امامی_هروی
سده ۷
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
✍🏻: #سعدی
گر حکیمی مرده ای را زنده سازد این چنین
بهر او تکریم و تعظیم است در روی زمین
بهر فردوسی چه باید کرد کو از کار خویش
یعنی از نیروی طبع و معجز گفتار خویش
مرده فرزندان چندین قرن ایران زنده کرد
از لب آموی تا دریای عمان زنده کرد
✍🏻: #میرزاده_عشقی
#۲۵اردیبهشت #روز_ملی_بزرگداشت_فردوسی
نامآورترین سخنسرای ایران زمین
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی
داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان
گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی
آه سوزان کز ره دل میبرم سوی دهان
سوی دل باز آرم از ره دهان چون نشنوی
هر زمان گوئی بگو تا خود نشان عشق چیست
من چه دانم داد عشقت را نشان چون نشنوی
در کمین غمزها ترکان کمان کش داشتی
گاه تیر افشاندن آواز کمان چون نشنوی
جوش دریای سرشکم گوش ماهی بشنود
چون در آن دریا تو راندی جوش آن چون نشنوی
پرسی از حال دلم چون بشنوی فریاد من
حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی
گوش زیر زلف و زیور زان نهان کردی که آه
نشنوی پیدا ز من باری نهان چون نشنوی
گویمت کامروز جانم رفت زودش برزنی
چون توئی جان داور ای جان حال جان چون نشنوی
هر دمت خاقانی از چشم و زبان گنجی دهد
نام خاقانی به گوش دوستان چون نشنوی
کوه سیمینی و در کوه اوفتد آواز گنج
آخر این آوازهٔ گنج روان چون نشنوی
✍🏻: #خاقانی
سده۶
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی
داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان
گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی
آه سوزان کز ره دل میبرم سوی دهان
سوی دل باز آرم از ره دهان چون نشنوی
هر زمان گوئی بگو تا خود نشان عشق چیست
من چه دانم داد عشقت را نشان چون نشنوی
در کمین غمزها ترکان کمان کش داشتی
گاه تیر افشاندن آواز کمان چون نشنوی
جوش دریای سرشکم گوش ماهی بشنود
چون در آن دریا تو راندی جوش آن چون نشنوی
پرسی از حال دلم چون بشنوی فریاد من
حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی
گوش زیر زلف و زیور زان نهان کردی که آه
نشنوی پیدا ز من باری نهان چون نشنوی
گویمت کامروز جانم رفت زودش برزنی
چون توئی جان داور ای جان حال جان چون نشنوی
هر دمت خاقانی از چشم و زبان گنجی دهد
نام خاقانی به گوش دوستان چون نشنوی
کوه سیمینی و در کوه اوفتد آواز گنج
آخر این آوازهٔ گنج روان چون نشنوی
✍🏻: #خاقانی
سده۶
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher