Audio
صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
عیشهای ...
سروده: #صائب_تبریزی
اجرا : #مریم_رضوی
موسیقی: باور کن
تک نوازی گیتار : #بهمن
@sobhosher
عیشهای ...
سروده: #صائب_تبریزی
اجرا : #مریم_رضوی
موسیقی: باور کن
تک نوازی گیتار : #بهمن
@sobhosher
Audio
ای باده خوشگوار...
سروده: #علی_مظفر
اجرا : #مریم_رضوی
موسیقی: لیلی
تکنوازی گیتار : #بهمن
@alimozafar2estekan
@sobhosher
سروده: #علی_مظفر
اجرا : #مریم_رضوی
موسیقی: لیلی
تکنوازی گیتار : #بهمن
@alimozafar2estekan
@sobhosher
چرا #فردوسی_مهم است؟
#بخش_نخست
دکتر #بهمن_نامورمطلق: ما برای دیدن خودمان به #شاهنامه نیاز داریم، همانطور که به آیینه نیاز داریم. ما برای دیدن هویت فرهنگیمان به آیینه شاهنامه نیاز داریم. به بیان دیگر، ما با کلمات فردوسی دوباره روییدن گرفتیم، رشد کردیم و زاییده شدیم. ما برای اینکه #هویت_ملی و اجتماعیمان را بشناسیم، باید مدام به دیوان حافظ، گلستان سعدی و بویژه شاهنامه فردوسی مراجعه کنیم.
📜ما باید فردوسی را آنطور که #خودش خواسته است، بازخوانی کنیم. فردوسی در عین حال که تاریخ ما را نوشته، اسطورهها و افسانههای ما را نیز یادآوری میکند. تاریخ و روایتهای یک قوم، مهمترین عنصر هویتی آن قوم است و #حافظهی_جمعی یک قوم بهترین شکل هویت و علت همبستگی آن است. فردوسی ملتی را که هویتش در خطر بود و برای همیشه داشت آن را از دست میداد، هوشمندانه نجات داد و با یادآوری روایتهایش، آن را بهروز کرد.
📜فردوسی میگوید، من را تاریخی، #صرفا اسطورهای یا ادبی #نخوانید. یک کتاب ترکیبی به شما ارائه میدهم، پس آن را ترکیبی بخوانید. خواندن شاهنامه سخت است، چون ما در جهان فعلی عادت کردهایم همهچیز را جزیی، موردی و تخصصی مطالعه کنیم. با روش و منش خوانشهای جدید ونقدهای نو نمیتوان آنطور که باید فردوسی را شناخت. کسی که میخواهد فردوسی را بشناسد، باید خودش حکیم باشد تا بتواند حکیم ابوالقاسم فردوسی را بشناسد. اگر بخواهد با یک جنبه صرفا تاریخی، ادبی، اسطورهای یا جامعهشناسانه این موضوع را بررسی کند، در بخشهایی به خطا میرود و بخشهایی را به هم تعمیم میدهد.
📜فردوسی میگوید «تو این را دروغ و فسانه مدان» یعنی اینکه فکر نکن صرفا دروغ و افسانه است، بلکه باید آن را با خود بررسی کنیم و به رمزهایش پی ببریم. فردوسی میگوید برخی روایتهای من تاریخی و برخی اسطورهای است که با رمز همراه است. اسطورهای که به معنای دروغ نیست، بلکه به روایت نمادین مورد توجه واقع شده است. فردوسی سهل و ممتنع است، هم میتوان عبارتهای استفادهشده در کتابش را به راحتی درک کرد و هم اینکه بسیار دشوار است، چون در دل همهی آنها رمزی خوابیده است، ظاهری ساده و باطنی عمیق دارند.
📜فردوسی اذعان کرده، عبارتهایی که میگوید پیش از این هم گفته شده است «سخن هرچه گویم همه گفتهاند / بر باغ دانش همه رفتهاند». او خودش به وجود روابط بینامتنی روایتهایش آگهی دارد و آشناست. فردوسی واقعا هر آنچه را که قبلا گفته شده بود، جمع کرد و با ترکیبی تازه ارائه داد که این #موضوع_مهمی است.
@sobhosher
#بخش_نخست
دکتر #بهمن_نامورمطلق: ما برای دیدن خودمان به #شاهنامه نیاز داریم، همانطور که به آیینه نیاز داریم. ما برای دیدن هویت فرهنگیمان به آیینه شاهنامه نیاز داریم. به بیان دیگر، ما با کلمات فردوسی دوباره روییدن گرفتیم، رشد کردیم و زاییده شدیم. ما برای اینکه #هویت_ملی و اجتماعیمان را بشناسیم، باید مدام به دیوان حافظ، گلستان سعدی و بویژه شاهنامه فردوسی مراجعه کنیم.
📜ما باید فردوسی را آنطور که #خودش خواسته است، بازخوانی کنیم. فردوسی در عین حال که تاریخ ما را نوشته، اسطورهها و افسانههای ما را نیز یادآوری میکند. تاریخ و روایتهای یک قوم، مهمترین عنصر هویتی آن قوم است و #حافظهی_جمعی یک قوم بهترین شکل هویت و علت همبستگی آن است. فردوسی ملتی را که هویتش در خطر بود و برای همیشه داشت آن را از دست میداد، هوشمندانه نجات داد و با یادآوری روایتهایش، آن را بهروز کرد.
📜فردوسی میگوید، من را تاریخی، #صرفا اسطورهای یا ادبی #نخوانید. یک کتاب ترکیبی به شما ارائه میدهم، پس آن را ترکیبی بخوانید. خواندن شاهنامه سخت است، چون ما در جهان فعلی عادت کردهایم همهچیز را جزیی، موردی و تخصصی مطالعه کنیم. با روش و منش خوانشهای جدید ونقدهای نو نمیتوان آنطور که باید فردوسی را شناخت. کسی که میخواهد فردوسی را بشناسد، باید خودش حکیم باشد تا بتواند حکیم ابوالقاسم فردوسی را بشناسد. اگر بخواهد با یک جنبه صرفا تاریخی، ادبی، اسطورهای یا جامعهشناسانه این موضوع را بررسی کند، در بخشهایی به خطا میرود و بخشهایی را به هم تعمیم میدهد.
📜فردوسی میگوید «تو این را دروغ و فسانه مدان» یعنی اینکه فکر نکن صرفا دروغ و افسانه است، بلکه باید آن را با خود بررسی کنیم و به رمزهایش پی ببریم. فردوسی میگوید برخی روایتهای من تاریخی و برخی اسطورهای است که با رمز همراه است. اسطورهای که به معنای دروغ نیست، بلکه به روایت نمادین مورد توجه واقع شده است. فردوسی سهل و ممتنع است، هم میتوان عبارتهای استفادهشده در کتابش را به راحتی درک کرد و هم اینکه بسیار دشوار است، چون در دل همهی آنها رمزی خوابیده است، ظاهری ساده و باطنی عمیق دارند.
📜فردوسی اذعان کرده، عبارتهایی که میگوید پیش از این هم گفته شده است «سخن هرچه گویم همه گفتهاند / بر باغ دانش همه رفتهاند». او خودش به وجود روابط بینامتنی روایتهایش آگهی دارد و آشناست. فردوسی واقعا هر آنچه را که قبلا گفته شده بود، جمع کرد و با ترکیبی تازه ارائه داد که این #موضوع_مهمی است.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
از نظر ساختاری در #شاهنامه با سه نوع ازدواج رو به رو میشویم:
١-ازدواج “برونگروهی” یا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران #فریدون با دختران #سرویمنی”، ازدواج #زال “با #رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج #کاووس″ با #سودابه” دختر “شاههاماوران” و …
٢- ازدواج “درون گروهی”: مثل ازدواج #فرانک” با #آبتین” که هر دو از نژاد کیان اند.ازدواج #فریدون” با #شهرناز″ و #ارنواز″،ازدواج #دخترایرج” با #پشنگ” و…
٣- ازدواج با محارم: ازدواج “ #اسفندیار” با خواهرش #همای”، ازدواج #بهمن” با دخترش #همای”،ازدواج #اسکندر” با خواهرش #روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی شمرده می شود تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردهاند.
( آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان،ص ۱۱۷)
عقیده بر این بود که ازدواج بین خواهر و برادر به وسیله فره ایزدی، روشن میشود و دیوان را دور میاندازد. یونانیان نیز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادریش, جایز می دانسته اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشویی با افراد همخون” میگوید: «زردتشتیان عصر ما وجود ازدواجهایی را با خویشاوندان نزدیک، در میان نیاکان خویش نمی پذیرند؛ زیرا اکنون چنین وصلتهایی در اجتماع ایشان حرام است و توصيه به ازدواج محارم در دين زرتشت را دروغ بزرگ ميداند.
🔥 نخست به بینش اشوزرتشت در گاتها و در هات ۵۳ اشاره می کنیم که #زرتشت به دخترش #پورچیستا می گوید :
"جاماسپ «که از نزدیکان نیست و بیگانه است» به خواستگاری تو آمده است. من او را در دین داری تایید می کنم ولی تو با خردمندی و آزادی اگر مایلی او را برای شوی خود گزینش کن."
🔵 این سخن زرتشت نشان از باور به سنت زناشویی در فرهنگ زرتشتیان است چرا که اگر ازدواج با محارم در دین زرتشتی رواج داشت و ثواب هم داشت، خود زرتشت با دخترش ازدواج می کرد و یا یکی از پسرانش با خواهرشان ازدواج می کردند. هیچگاه در تاریخ زندگی زرتشتیان ازدواج با محارم مشاهده نشده است.
✔ در هزار و چهارصد سال پیش گروهی از زرتشتیان به خاطر هجوم تازیان، به هند کوچ کردند و با نام پارسیان شناخته می شوند. آنان تمامی رسوم زمان ساسانی را تا به امروز در خود حفظ کرده اند. حال در میان آنان کنکاش کنید ببینید کسی هست که ازدواج با محارم کند و یا حتا سخنش را بگوید. ازدواج با محارم در میان پارسیان هند هم وجود ندارد زیرا هیچ ایرانی زرتشتی اینکار را نمی کرده است.
ادامه دارد...
@sobhosher
از نظر ساختاری در #شاهنامه با سه نوع ازدواج رو به رو میشویم:
١-ازدواج “برونگروهی” یا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران #فریدون با دختران #سرویمنی”، ازدواج #زال “با #رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج #کاووس″ با #سودابه” دختر “شاههاماوران” و …
٢- ازدواج “درون گروهی”: مثل ازدواج #فرانک” با #آبتین” که هر دو از نژاد کیان اند.ازدواج #فریدون” با #شهرناز″ و #ارنواز″،ازدواج #دخترایرج” با #پشنگ” و…
٣- ازدواج با محارم: ازدواج “ #اسفندیار” با خواهرش #همای”، ازدواج #بهمن” با دخترش #همای”،ازدواج #اسکندر” با خواهرش #روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی شمرده می شود تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردهاند.
( آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان،ص ۱۱۷)
عقیده بر این بود که ازدواج بین خواهر و برادر به وسیله فره ایزدی، روشن میشود و دیوان را دور میاندازد. یونانیان نیز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادریش, جایز می دانسته اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشویی با افراد همخون” میگوید: «زردتشتیان عصر ما وجود ازدواجهایی را با خویشاوندان نزدیک، در میان نیاکان خویش نمی پذیرند؛ زیرا اکنون چنین وصلتهایی در اجتماع ایشان حرام است و توصيه به ازدواج محارم در دين زرتشت را دروغ بزرگ ميداند.
🔥 نخست به بینش اشوزرتشت در گاتها و در هات ۵۳ اشاره می کنیم که #زرتشت به دخترش #پورچیستا می گوید :
"جاماسپ «که از نزدیکان نیست و بیگانه است» به خواستگاری تو آمده است. من او را در دین داری تایید می کنم ولی تو با خردمندی و آزادی اگر مایلی او را برای شوی خود گزینش کن."
🔵 این سخن زرتشت نشان از باور به سنت زناشویی در فرهنگ زرتشتیان است چرا که اگر ازدواج با محارم در دین زرتشتی رواج داشت و ثواب هم داشت، خود زرتشت با دخترش ازدواج می کرد و یا یکی از پسرانش با خواهرشان ازدواج می کردند. هیچگاه در تاریخ زندگی زرتشتیان ازدواج با محارم مشاهده نشده است.
✔ در هزار و چهارصد سال پیش گروهی از زرتشتیان به خاطر هجوم تازیان، به هند کوچ کردند و با نام پارسیان شناخته می شوند. آنان تمامی رسوم زمان ساسانی را تا به امروز در خود حفظ کرده اند. حال در میان آنان کنکاش کنید ببینید کسی هست که ازدواج با محارم کند و یا حتا سخنش را بگوید. ازدواج با محارم در میان پارسیان هند هم وجود ندارد زیرا هیچ ایرانی زرتشتی اینکار را نمی کرده است.
ادامه دارد...
@sobhosher
ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
بهر پايانى
🔶این نوع زناشویی در خود اساطیر ایران مثالهایی دارد؛ از جمله آن که “اهورامزدا”،خدای بزرگ با دخترش “اسپنا ارمئیتی” – الوهه زمین – عقدزناشویی بست و ثمره این وصلت، کیومرث – نخستین انسان – شد. دوم، #کیومرث با مادرش، جفت شد و “مشی ومشیانه” به وجود آمد.
وسوم “مشی” با خواهرش “مشیانه” عقد زناشویی بست و مایه تولد انسانها شد. (مظاهری، علی،خانواده ایرانی، درروزگار پیش از اسلام،ص ۲۱۳)
🔷 بنابراین مطابق شواهد متعدد شاهنامه و تواریخ،ازدواج با محارم، رسمی رایج بوده وظاهراً نه تنها بد تلقی نمیشده بلکه وسیله ای برای حفظ دارایی وامتیازات خانوادگی در درون خانواده دانسته می شده.
#گشتاسب” دختر خود #همای” را به پسرش #اسفندیار” می دهد و #بهمن” با دختر خود #همای_چهرزاد” ازدواج میکند که حاصل آن “ساسان” است. در تاریخ هم از این ازدواجها داریم که یکی از آنها همسری “ #موزا – زن رومی فرهاد چهارم – با پسرش “فرهاد پنجم” است.
🔸گفته اند که: در عصر اشکانی و ساسانی اینگونه ازدواج ها نه تنها جایز بلکه به عنوان پرهیزگارانه، مورد ستایش بوده است.(تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ترجمه حسن انوشه،ص ۴۹ ،۱۳۶۸)
🔹در داستان سودابه و کاووس می بینیم که ازدواج با خواهر، امری عادی بوده و توصیه می شده واز این روست که #سودابه به کاووس پیشنهاد می دهد که یکی از #دخترانش را به عقد سیاووش درآورند.#
🔺بنابراین یکی از اهداف ازدواج با محارم،ایجاد نسل پاک وممتاز و دلخواه است.
🔻در آئینها ودینهای ایرانی و غیر ایرانی، ازدواج با زن پدر «نامادری» حرام و ناروا شمرده شده است. #فردوسی نیز انجام چنین ازدواجی را بیان نکرده است ولی در دو مورد یکی از طرف نامادری و دیگر از جانب ناپسری، اظهار علاقه انجام گرفت که با امتناع ومقاومت طرف مقابل، روبه رو گردید:نخست، کوشش “سودابه”برای نزدیکی به ناپسریش “سیاووش” ومورد دیگر تقاضای ازدواج “ #شیرویه”– پسر خسروپرویز- از “ #شیرین” نامادری خویش.
🔺یکی دیگر از ازدواجهایی که هم اکنون در بسیاری از جوامع، ناپسند وغیر شرعی وحرام است، #ازدواج_همزمان با چند خواهر است که در شاهنامه در دو مورد با آن روبه رو می شویم: اول ازدواج “بهرام گور” با چهار دختر “آسیابان” و دوم باز ازدواج “بهرام گور” با سه دختر “برزین دهقان”:
یکی چامه گوی ودگر چنگ زن
سوم پای کوبه شکن در شکن…
(سپهری، رقیه، جام جهان نمای فردوسی, ص ۳۶)
🔻البته در دانشنامه ایران واسلام زیر نظر “احسان یارشاطر” جزء ۱۱، ذیل کلمه “ #اده” می خوانیم که در دین زردتشت، دیوی به نام “ #اوده” (اوتک یا ادی )
هست که او را #دیو “ زنای با محارم” میگویند.
🔶همانطور كه پيشتر بيان شد؛در سرزمينهاى وآيين هاى ديگر هم ازدواج با محارم در شكلهاى گوناگون وجود داشته است
✅ در کتاب #پیدایش از کتاب های یهود در عهد عتیق/نوشته ی ۲۰ آمده است که لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ با پدر خویش همبستر شد و روز دیگر (دختر) بزرگ به کوچک گفت امشب پدر را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همبستر شو تا نسلی از پدر خود نگه داریم، پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند.
🔺در سوره بیستم همین بخش از عهد عتیق می خوانیم که ابراهیم در خصوص زن خود (ساره) گفت که او خواهر من است.
🔻پسران و دختران آدم و حوا نیز با یکدیگر ازدواج کردند.
📚منبع
#مقاله : نگاهی به مقوله زن،عشق و ازدواج در شاهنامه نوشته: مریم سیوندی پور
@sobhosher
بهر پايانى
🔶این نوع زناشویی در خود اساطیر ایران مثالهایی دارد؛ از جمله آن که “اهورامزدا”،خدای بزرگ با دخترش “اسپنا ارمئیتی” – الوهه زمین – عقدزناشویی بست و ثمره این وصلت، کیومرث – نخستین انسان – شد. دوم، #کیومرث با مادرش، جفت شد و “مشی ومشیانه” به وجود آمد.
وسوم “مشی” با خواهرش “مشیانه” عقد زناشویی بست و مایه تولد انسانها شد. (مظاهری، علی،خانواده ایرانی، درروزگار پیش از اسلام،ص ۲۱۳)
🔷 بنابراین مطابق شواهد متعدد شاهنامه و تواریخ،ازدواج با محارم، رسمی رایج بوده وظاهراً نه تنها بد تلقی نمیشده بلکه وسیله ای برای حفظ دارایی وامتیازات خانوادگی در درون خانواده دانسته می شده.
#گشتاسب” دختر خود #همای” را به پسرش #اسفندیار” می دهد و #بهمن” با دختر خود #همای_چهرزاد” ازدواج میکند که حاصل آن “ساسان” است. در تاریخ هم از این ازدواجها داریم که یکی از آنها همسری “ #موزا – زن رومی فرهاد چهارم – با پسرش “فرهاد پنجم” است.
🔸گفته اند که: در عصر اشکانی و ساسانی اینگونه ازدواج ها نه تنها جایز بلکه به عنوان پرهیزگارانه، مورد ستایش بوده است.(تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ترجمه حسن انوشه،ص ۴۹ ،۱۳۶۸)
🔹در داستان سودابه و کاووس می بینیم که ازدواج با خواهر، امری عادی بوده و توصیه می شده واز این روست که #سودابه به کاووس پیشنهاد می دهد که یکی از #دخترانش را به عقد سیاووش درآورند.#
🔺بنابراین یکی از اهداف ازدواج با محارم،ایجاد نسل پاک وممتاز و دلخواه است.
🔻در آئینها ودینهای ایرانی و غیر ایرانی، ازدواج با زن پدر «نامادری» حرام و ناروا شمرده شده است. #فردوسی نیز انجام چنین ازدواجی را بیان نکرده است ولی در دو مورد یکی از طرف نامادری و دیگر از جانب ناپسری، اظهار علاقه انجام گرفت که با امتناع ومقاومت طرف مقابل، روبه رو گردید:نخست، کوشش “سودابه”برای نزدیکی به ناپسریش “سیاووش” ومورد دیگر تقاضای ازدواج “ #شیرویه”– پسر خسروپرویز- از “ #شیرین” نامادری خویش.
🔺یکی دیگر از ازدواجهایی که هم اکنون در بسیاری از جوامع، ناپسند وغیر شرعی وحرام است، #ازدواج_همزمان با چند خواهر است که در شاهنامه در دو مورد با آن روبه رو می شویم: اول ازدواج “بهرام گور” با چهار دختر “آسیابان” و دوم باز ازدواج “بهرام گور” با سه دختر “برزین دهقان”:
یکی چامه گوی ودگر چنگ زن
سوم پای کوبه شکن در شکن…
(سپهری، رقیه، جام جهان نمای فردوسی, ص ۳۶)
🔻البته در دانشنامه ایران واسلام زیر نظر “احسان یارشاطر” جزء ۱۱، ذیل کلمه “ #اده” می خوانیم که در دین زردتشت، دیوی به نام “ #اوده” (اوتک یا ادی )
هست که او را #دیو “ زنای با محارم” میگویند.
🔶همانطور كه پيشتر بيان شد؛در سرزمينهاى وآيين هاى ديگر هم ازدواج با محارم در شكلهاى گوناگون وجود داشته است
✅ در کتاب #پیدایش از کتاب های یهود در عهد عتیق/نوشته ی ۲۰ آمده است که لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ با پدر خویش همبستر شد و روز دیگر (دختر) بزرگ به کوچک گفت امشب پدر را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همبستر شو تا نسلی از پدر خود نگه داریم، پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند.
🔺در سوره بیستم همین بخش از عهد عتیق می خوانیم که ابراهیم در خصوص زن خود (ساره) گفت که او خواهر من است.
🔻پسران و دختران آدم و حوا نیز با یکدیگر ازدواج کردند.
📚منبع
#مقاله : نگاهی به مقوله زن،عشق و ازدواج در شاهنامه نوشته: مریم سیوندی پور
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌏#جام_جهاننما
#فرجام_جام
🔹ازآنجاكه در سنت داستانى #ايران »جام گيتـينمـا« نخسـتين بـار در مـتنِ مهـم، مشـهور، و پرخوانندهاي مانند #شاهنامه_فردوسي معرفي و به #كيخسرو منسوب شده است، همواره ايـن پرسش براي پردازندگان، راويان، شنوندگان، و خوانندگانِ روايتهاي ملي ـ پهلواني مطرح بوده است كه فرجامِ كارِ اين جامِ عجيب چگونه بوده است و پس از كيخسرو به دست چـه كس يا كساني رسيده يا در كجاست؟ به همين سبب، چنـد روايـت دربـاره سرنوشـت جـامِ
كيخسرو به وجود آمده است.
🔺قديميترينِ آنها در منظومه #بهمن_نامه اسـت كـه در آن، ايـن جـام در #گورگـاه_رسـتم
نگهداري ميشود و پس از رسيدنِ #بهمن، پسرِ اسفنديار، به آنجا به سفارش رستم در لوحي كه خطاب به بهمن نوشته است در اختيار او قرار ميگيرد و درواقع به خزانه ايـن پادشـاه منتقل ميشود
ايرانشاه بن ابي الخير (بيت 7389- 7395)
اين گـزارش بـه دليـلِ قدمت و اصالت بهمن نامه، كه براساسِ منبع يا منابعِ منثور به نظم درآمده، مهم و معتبر است.
🔻 روايت كهن و اصيلِ ديگر دراينباره در #اسـكندرنامه_نظـامي اسـت كـه گفتـه اسـت جـامِ كيخسرو به همراه تخت مخصوصِ او، در دژ سرير نگه داشته ميشد و اسـكندر بـه ديـدنِ آنها رفت.
🔺 بنابر عجايب الخلوقات طوسي، #جام_گيتينما و #تخت_كيخسرو در #آتشكده شهرِ #شيز در
#آذربايجان بود »... تا روزگار گبران بسر آمد و اسلام ظاهر شد. گبران ترسيدند از غارت آن، آن را در بحيره انداختند كى در شيز است و دگر كس آن را نديـد« (طوسـي، 1387: 241).
و همانگونه كه گذشت،
🔻بازگشت » #جام_كيخسرو« به » #آب« در روايتهايِ شـفاهي ــ عاميانـه
داسـتانهـاي شـاهنامه نيـز هسـت و جـام قبـل از عـروجِ كيخسـرو در »آب« مـى افتـد و ناپديد ميشود.
🔺مستوفي در نزهت القلوب از چـاهي ژرف و پـر از كبـوتر در ناحيـه #جنبدق نام برده و گفته است كه عوام معتقدند كيخسرو جامِ جهانبينِ خويش را در بـنِ آن چاه نهاده است (مستوفي، 1389: 280). تصريحِ مستوفي بر ايـنكـه »عـوام گوينـد« نشـان ميدهد كه در ميانه هايِ سده هشتم علاوه بر روايتهـايِ منـابعِ مكتـوب و رسـمي دربـاره عاقبت جام كيخسرو، پنداشتها و داستانهايي در بين عامه مردم نيـز بـه صـورت شـفاهي دراينباره شكل گرفته و وجود داشته است.
🔸در يكي از داستانهايِ شفاهي ـ عاميانـه پـس از اشـاره بـه افتـادن و ناپديدشـدنِ جـامِ
كيخسرو در آب، اين نكته افزوده شده است كه »روايت است كه اين جام را ملكي از شـاه گرفت« )انجوي، 1369: ج 2، 283(.
🔻اين اشاره كوتاه را اگر در كنارِ گزارشِ كوتاه ديگري از عجايب المخلوقات طوسي درباره اصلِ جام كيخسرو بگذاريم و بسنجيم كه نوشـته اسـت: »بعضي گويند اين جام از آسمان آمد و بر بوش اسپ مردي افتاد و آن را به كيخسـرو داد.
🔺 بنابر روايت يا باوري براي جامِ ويژه #كيخسرو منشـأ و مرجعي آسماني قائل شده اند و تصور كرده اند كه جام جهـاننمـا از » #آسـمان« مـي آيـد و سرانجام نيز به دست فرشته اي به »آسمان« بـاز مـيگـردد. در برخـي معتقـدات ترسـايي و اروپايي، جامِ مقدسِ فرهنگ مسيحي/ اروپايي )#گرال( نيز اصلي آسماني دارد و فرشتگان آن را از آسمان مى آورند.
@sobhosher
#فرجام_جام
🔹ازآنجاكه در سنت داستانى #ايران »جام گيتـينمـا« نخسـتين بـار در مـتنِ مهـم، مشـهور، و پرخوانندهاي مانند #شاهنامه_فردوسي معرفي و به #كيخسرو منسوب شده است، همواره ايـن پرسش براي پردازندگان، راويان، شنوندگان، و خوانندگانِ روايتهاي ملي ـ پهلواني مطرح بوده است كه فرجامِ كارِ اين جامِ عجيب چگونه بوده است و پس از كيخسرو به دست چـه كس يا كساني رسيده يا در كجاست؟ به همين سبب، چنـد روايـت دربـاره سرنوشـت جـامِ
كيخسرو به وجود آمده است.
🔺قديميترينِ آنها در منظومه #بهمن_نامه اسـت كـه در آن، ايـن جـام در #گورگـاه_رسـتم
نگهداري ميشود و پس از رسيدنِ #بهمن، پسرِ اسفنديار، به آنجا به سفارش رستم در لوحي كه خطاب به بهمن نوشته است در اختيار او قرار ميگيرد و درواقع به خزانه ايـن پادشـاه منتقل ميشود
ايرانشاه بن ابي الخير (بيت 7389- 7395)
اين گـزارش بـه دليـلِ قدمت و اصالت بهمن نامه، كه براساسِ منبع يا منابعِ منثور به نظم درآمده، مهم و معتبر است.
🔻 روايت كهن و اصيلِ ديگر دراينباره در #اسـكندرنامه_نظـامي اسـت كـه گفتـه اسـت جـامِ كيخسرو به همراه تخت مخصوصِ او، در دژ سرير نگه داشته ميشد و اسـكندر بـه ديـدنِ آنها رفت.
🔺 بنابر عجايب الخلوقات طوسي، #جام_گيتينما و #تخت_كيخسرو در #آتشكده شهرِ #شيز در
#آذربايجان بود »... تا روزگار گبران بسر آمد و اسلام ظاهر شد. گبران ترسيدند از غارت آن، آن را در بحيره انداختند كى در شيز است و دگر كس آن را نديـد« (طوسـي، 1387: 241).
و همانگونه كه گذشت،
🔻بازگشت » #جام_كيخسرو« به » #آب« در روايتهايِ شـفاهي ــ عاميانـه
داسـتانهـاي شـاهنامه نيـز هسـت و جـام قبـل از عـروجِ كيخسـرو در »آب« مـى افتـد و ناپديد ميشود.
🔺مستوفي در نزهت القلوب از چـاهي ژرف و پـر از كبـوتر در ناحيـه #جنبدق نام برده و گفته است كه عوام معتقدند كيخسرو جامِ جهانبينِ خويش را در بـنِ آن چاه نهاده است (مستوفي، 1389: 280). تصريحِ مستوفي بر ايـنكـه »عـوام گوينـد« نشـان ميدهد كه در ميانه هايِ سده هشتم علاوه بر روايتهـايِ منـابعِ مكتـوب و رسـمي دربـاره عاقبت جام كيخسرو، پنداشتها و داستانهايي در بين عامه مردم نيـز بـه صـورت شـفاهي دراينباره شكل گرفته و وجود داشته است.
🔸در يكي از داستانهايِ شفاهي ـ عاميانـه پـس از اشـاره بـه افتـادن و ناپديدشـدنِ جـامِ
كيخسرو در آب، اين نكته افزوده شده است كه »روايت است كه اين جام را ملكي از شـاه گرفت« )انجوي، 1369: ج 2، 283(.
🔻اين اشاره كوتاه را اگر در كنارِ گزارشِ كوتاه ديگري از عجايب المخلوقات طوسي درباره اصلِ جام كيخسرو بگذاريم و بسنجيم كه نوشـته اسـت: »بعضي گويند اين جام از آسمان آمد و بر بوش اسپ مردي افتاد و آن را به كيخسـرو داد.
🔺 بنابر روايت يا باوري براي جامِ ويژه #كيخسرو منشـأ و مرجعي آسماني قائل شده اند و تصور كرده اند كه جام جهـاننمـا از » #آسـمان« مـي آيـد و سرانجام نيز به دست فرشته اي به »آسمان« بـاز مـيگـردد. در برخـي معتقـدات ترسـايي و اروپايي، جامِ مقدسِ فرهنگ مسيحي/ اروپايي )#گرال( نيز اصلي آسماني دارد و فرشتگان آن را از آسمان مى آورند.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_به_لالایی
#بهمن_همای_داراب
لالا *بهمن چو شد بر تخت
به زابل کینه ور شد سخت
از او در بند شد دستان
فرامرز کشته شد نالان
همه برنا و پیر آزرد
سپس بر پارس لشکر برد
لالا بهمن چو سر بگذاشت
*هما تاج پدر برداشت
پسر آورد و کارش ساخت
به صندوقی به رود انداخت
گرفتش گازری از آب
از این شد نام او *داراب
جوانک شد سپاهی ، زود
به مادر چهر خود بنمود
هما افسر به او بخشید
عروس از رومیان بگزید
ز *ناهید آمد اسکندر
وی و مادر به روم اندر
سروده #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى
پانوشت:
*بهمن:پسر اسفنديار كه از خاندان زال كينه به دل داشت.
*هما: هماى چهرآزاد نخستين زن از پادشاهان كيانى كه به دادگرى و نيك رايى شهره بوده است.
*ناهيد: دختر امپراطور روم همسر داراب پسر بهمن و مادر اسكندر مقدونى
@sobhosher
#بهمن_همای_داراب
لالا *بهمن چو شد بر تخت
به زابل کینه ور شد سخت
از او در بند شد دستان
فرامرز کشته شد نالان
همه برنا و پیر آزرد
سپس بر پارس لشکر برد
لالا بهمن چو سر بگذاشت
*هما تاج پدر برداشت
پسر آورد و کارش ساخت
به صندوقی به رود انداخت
گرفتش گازری از آب
از این شد نام او *داراب
جوانک شد سپاهی ، زود
به مادر چهر خود بنمود
هما افسر به او بخشید
عروس از رومیان بگزید
ز *ناهید آمد اسکندر
وی و مادر به روم اندر
سروده #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى
پانوشت:
*بهمن:پسر اسفنديار كه از خاندان زال كينه به دل داشت.
*هما: هماى چهرآزاد نخستين زن از پادشاهان كيانى كه به دادگرى و نيك رايى شهره بوده است.
*ناهيد: دختر امپراطور روم همسر داراب پسر بهمن و مادر اسكندر مقدونى
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#جشن_بهمنگان
❄️🌨
همسوی تراداد جشنهای ماهیانه، در #بهمن روز از بهمن ماه جشنی به نام #بهمنگان برگزار میشده است.
بهمن از واژه اوستایی #وهومن به
چم #اندیشه_نیک میباشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به اهورامزدا میباشد. زرتشت برای دریافت پیامهای اهورایی از وهومن یاری میگیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در جهان گیتیک به این امشاسپند واگذار میشود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن است از ❌کشتار جانوران سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری مینمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در همه ی روزهای بهمن انجام میدهند.
«بهمن» برترین امشاسپند دین زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» برابر نهاده شدهاست.
در گاتها آمده است که اشوزرتشت به یاری مهین «بهمن» به پیامآوری برگزیده شد. چگونگی برگزیده شدن اشوزرتشت به پیامآوری، با همراهی بهمن امشاسپند، از شگفتیهای این کتاب ورجاوند ست.
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با خواست اوست که بهمن به اشوزرتشت رو میآورد و او را با گفتار و خواست اهورایی پیوند میدهد و اشوزرتشت میتواند با دلداده اش به گفتگو بنشیند. بهمن به اشوزرتشت راه مینمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی - «اشا» - پی برد و این همراهی تا بدان گاه میرسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را مییابد و آنچنان به او دل میبندد و برای مردم سخنانی میسراید که تا آن زمان کسی نسروده است.
در اوستا بهشت، خانه بهمن خوانده شدهاست...و نیکوکاران در سرای بهمن (بهشت) به پاداش ایزدی میرسند. در نوشتههای پهلوی چون دینکرد وبندهش بهمن نخستین آفریده دادار است. اگر بخواهیم آموزشهای اشوزرتشت را به درستی دریابیم، نخست باید بهمن را بشناسیم. آیا بهمن همان خرد سپندینهاست، آیا همان منش پاک است، آیا اندیشه نیک است، آیا به منشی ست؟ آیا او را نجوییم، چرا که هرچه بیشتر بجوییم، کمتر خواهیم یافتش؟ به سرای دل برویم یا به ژرفای اندیشه، کجا در پی او باشیم؟ بار دیگر راه اشوزرتشت را پی گیریم، تا شاید راز «بهمن» را دریابیم: او نخست میپرسد و میجوید. همه جا و همه چیز را میکاود تا راز آفرینش و پدیدار شدن هستی را دریابد. کوششی خستگی ناپذیری دارد از برای جستن «چرایی بودن» و گشایش «رمز هستی» و «چگونه بودن» و چگونه «به بودن» و «به زیستن». پس گام نخست اندیشیدن است و پرسیدن و جستجو کردن. نور و تابش اهورا داده در اندیشه اش میدرخشد، چرا که خواست او «دانستن» است.
۱
@khashatra
@sobhosher
❄️🌨
همسوی تراداد جشنهای ماهیانه، در #بهمن روز از بهمن ماه جشنی به نام #بهمنگان برگزار میشده است.
بهمن از واژه اوستایی #وهومن به
چم #اندیشه_نیک میباشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به اهورامزدا میباشد. زرتشت برای دریافت پیامهای اهورایی از وهومن یاری میگیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در جهان گیتیک به این امشاسپند واگذار میشود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن است از ❌کشتار جانوران سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری مینمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در همه ی روزهای بهمن انجام میدهند.
«بهمن» برترین امشاسپند دین زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» برابر نهاده شدهاست.
در گاتها آمده است که اشوزرتشت به یاری مهین «بهمن» به پیامآوری برگزیده شد. چگونگی برگزیده شدن اشوزرتشت به پیامآوری، با همراهی بهمن امشاسپند، از شگفتیهای این کتاب ورجاوند ست.
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با خواست اوست که بهمن به اشوزرتشت رو میآورد و او را با گفتار و خواست اهورایی پیوند میدهد و اشوزرتشت میتواند با دلداده اش به گفتگو بنشیند. بهمن به اشوزرتشت راه مینمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی - «اشا» - پی برد و این همراهی تا بدان گاه میرسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را مییابد و آنچنان به او دل میبندد و برای مردم سخنانی میسراید که تا آن زمان کسی نسروده است.
در اوستا بهشت، خانه بهمن خوانده شدهاست...و نیکوکاران در سرای بهمن (بهشت) به پاداش ایزدی میرسند. در نوشتههای پهلوی چون دینکرد وبندهش بهمن نخستین آفریده دادار است. اگر بخواهیم آموزشهای اشوزرتشت را به درستی دریابیم، نخست باید بهمن را بشناسیم. آیا بهمن همان خرد سپندینهاست، آیا همان منش پاک است، آیا اندیشه نیک است، آیا به منشی ست؟ آیا او را نجوییم، چرا که هرچه بیشتر بجوییم، کمتر خواهیم یافتش؟ به سرای دل برویم یا به ژرفای اندیشه، کجا در پی او باشیم؟ بار دیگر راه اشوزرتشت را پی گیریم، تا شاید راز «بهمن» را دریابیم: او نخست میپرسد و میجوید. همه جا و همه چیز را میکاود تا راز آفرینش و پدیدار شدن هستی را دریابد. کوششی خستگی ناپذیری دارد از برای جستن «چرایی بودن» و گشایش «رمز هستی» و «چگونه بودن» و چگونه «به بودن» و «به زیستن». پس گام نخست اندیشیدن است و پرسیدن و جستجو کردن. نور و تابش اهورا داده در اندیشه اش میدرخشد، چرا که خواست او «دانستن» است.
۱
@khashatra
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎶🎵❄️
بهمن رجبی متولد۱۳۱۸ رشت، نوازندهٔ صاحب سبک و مدرس تمبک است. وی از اولین نوازندگانِ معاصرِ تمبک است که در آثار و کنسرتهای خود توجه ویژهای به تمبک به عنوان یک ساز تک نواز مبذول داشته است و آثار وی و ابداعات او در زمینهٔ تکنوازی اين ساز گواهِ این نکته است.
بهمن رجبی معتقد است که نوازنده باید دو ویژگی داشته باشد: اول: قدرت اجرایی و دوم: ظرافت اجرایی؛ که در پس و پشت آن، خلاقیت آشکاری نهفته است
او حسین تهرانی را به عنوان پدر تمبک نوازی و از امیر ناصر افتتاح به عنوان معلم بزرگ تمبک نوازی ایران یاد میکند.
ترنم با شکوه چهارمضرابی در همایون به هنرمندی
تمبک:استاد #بهمن_رجبی فراخور گرامى زادروزش💐
سنتور:استاد #شفیعیان
همنوا با رقص قطره های باران
طعم دلچسب زندگی گوارای وجودتان🥰💐
@sobhosher
بهمن رجبی متولد۱۳۱۸ رشت، نوازندهٔ صاحب سبک و مدرس تمبک است. وی از اولین نوازندگانِ معاصرِ تمبک است که در آثار و کنسرتهای خود توجه ویژهای به تمبک به عنوان یک ساز تک نواز مبذول داشته است و آثار وی و ابداعات او در زمینهٔ تکنوازی اين ساز گواهِ این نکته است.
بهمن رجبی معتقد است که نوازنده باید دو ویژگی داشته باشد: اول: قدرت اجرایی و دوم: ظرافت اجرایی؛ که در پس و پشت آن، خلاقیت آشکاری نهفته است
او حسین تهرانی را به عنوان پدر تمبک نوازی و از امیر ناصر افتتاح به عنوان معلم بزرگ تمبک نوازی ایران یاد میکند.
ترنم با شکوه چهارمضرابی در همایون به هنرمندی
تمبک:استاد #بهمن_رجبی فراخور گرامى زادروزش💐
سنتور:استاد #شفیعیان
همنوا با رقص قطره های باران
طعم دلچسب زندگی گوارای وجودتان🥰💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌾🍃
#شعرخوب_بخوانيم
«همیشه یکی هست»
همیشه یکی هست که رفتنش
سکوت دلت را به هم می زند
سر آغاز ویرانیت می شود
کسی که کنارت قدم می زند
به عطر نفس های گرم خودت
که پیراهنم را گرفته نرو
به شب پرسه های پر از آرزو
که در حسرتم پا گرفته نرو
به احساس معصوم من تکیه کن
دلت را به دست دل من بده
در این لحظه های پر از دلهره
به من جرأت تکیه کردن بده
در انبوه دلشوره جاده ها
به آرامش ماندنت فکر کن
به من که دلم را گره می زنم
به چین های پیراهنت فکر کن
من از ابتدای جهان یک نفس
به تاریخ چشمان تو زُل زدم
دلم را از این راه پر حادثه
به دنیای امروز تو پُل زدم
به احساس معصوم من تکیه کن
دلت را به دست دل من بده
در این لحظه های پر از دلهره
به من جرأت تکیه کردن بده
شعر: #بهمن_محمدزاده
آواى: #محمدمعتمدی
آهنگساز: #افشین_عزیزی
از فیلم سینمایی «دارکوب»
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhoser
#شعرخوب_بخوانيم
«همیشه یکی هست»
همیشه یکی هست که رفتنش
سکوت دلت را به هم می زند
سر آغاز ویرانیت می شود
کسی که کنارت قدم می زند
به عطر نفس های گرم خودت
که پیراهنم را گرفته نرو
به شب پرسه های پر از آرزو
که در حسرتم پا گرفته نرو
به احساس معصوم من تکیه کن
دلت را به دست دل من بده
در این لحظه های پر از دلهره
به من جرأت تکیه کردن بده
در انبوه دلشوره جاده ها
به آرامش ماندنت فکر کن
به من که دلم را گره می زنم
به چین های پیراهنت فکر کن
من از ابتدای جهان یک نفس
به تاریخ چشمان تو زُل زدم
دلم را از این راه پر حادثه
به دنیای امروز تو پُل زدم
به احساس معصوم من تکیه کن
دلت را به دست دل من بده
در این لحظه های پر از دلهره
به من جرأت تکیه کردن بده
شعر: #بهمن_محمدزاده
آواى: #محمدمعتمدی
آهنگساز: #افشین_عزیزی
از فیلم سینمایی «دارکوب»
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhoser
Telegram
attach 📎
#جشن_سده
در #دهمین_روز یا #آبان_روز از #بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، جشن سده آغاز میشود. در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دست جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار میشده است.
١- بعضی دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد میدانند. ابوریحان بیرونی مینویسد: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست میآید.
٢-برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث - پدر نخستین - درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده: “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید. ”»
٣- نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان است. از ابتدای زمستان (اول آبان ماه) تا ۱۰ بهمن که جشن سده است صد روز، و از ۱۰ بهمن تا نوروز و اول بهار ۵۰ روز و ۵۰ شب بودهاست. و به علت اینکه از این روز به بعد انسان به آتش دست پیدا کردهاست شب هم مانند روز روشن و گرم و زندهاست شبها هم شمرده میشوند.
٤-یکی دیگر از دلایل گرامیداشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان را، همان دی و بهمن را، بسیار سخت و هنگام نیرومند گشتن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن این دوماه نیایشهای ویژهای برگزار میکردند.
از شب چله که چله بزرگ نیز نامیده میشد و در آن مهر برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله کوچک نامیده میشد برابر ۴۰ روز است.
٥- به سبب اینکه آتش (مظهر گرما و نور و زندگی) در روز سده کشف شده بود و وسیله دیگری برای مبارزه با اهریمن و بنا بر آیین باعث روشنایی شب مانند روز شد از شب چله کوچک تا اول اسفند ۲۰ روز و ۲۰ شب (جمعاً چهل شب و روز) است.
٦- برخی گفتهاند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.
٧- مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاثآبادی در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» معرب شدهاست در حالیکه واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شدهاست.
@sobhosher
در #دهمین_روز یا #آبان_روز از #بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، جشن سده آغاز میشود. در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دست جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار میشده است.
١- بعضی دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد میدانند. ابوریحان بیرونی مینویسد: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست میآید.
٢-برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث - پدر نخستین - درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده: “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید. ”»
٣- نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان است. از ابتدای زمستان (اول آبان ماه) تا ۱۰ بهمن که جشن سده است صد روز، و از ۱۰ بهمن تا نوروز و اول بهار ۵۰ روز و ۵۰ شب بودهاست. و به علت اینکه از این روز به بعد انسان به آتش دست پیدا کردهاست شب هم مانند روز روشن و گرم و زندهاست شبها هم شمرده میشوند.
٤-یکی دیگر از دلایل گرامیداشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان را، همان دی و بهمن را، بسیار سخت و هنگام نیرومند گشتن اهریمن میدانستند و برای پایان یافتن این دوماه نیایشهای ویژهای برگزار میکردند.
از شب چله که چله بزرگ نیز نامیده میشد و در آن مهر برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله کوچک نامیده میشد برابر ۴۰ روز است.
٥- به سبب اینکه آتش (مظهر گرما و نور و زندگی) در روز سده کشف شده بود و وسیله دیگری برای مبارزه با اهریمن و بنا بر آیین باعث روشنایی شب مانند روز شد از شب چله کوچک تا اول اسفند ۲۰ روز و ۲۰ شب (جمعاً چهل شب و روز) است.
٦- برخی گفتهاند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.
٧- مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاثآبادی در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» معرب شدهاست در حالیکه واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شدهاست.
@sobhosher