#انسان_خوب در #شاهنامه
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر هفتم
🔸 #کیخسرو.
🔺کیخسرو پسر سیاوش، حتی سرنوشتش از دو شاهزاده دیگر عجیب تر است. تمام دوران کودکی و نوجوانیش مانند فریدون در ترس و تزلزل میگذرد، زیرا پدربزرگش افراسیاب که کشنده پدر اوست، هر آن ممکن است قصد جان وی نیز بکند.
از این رو ناگزیر است در نقاب یک چوپانک ابله و عامی ادامه زندگی بدهد. تا پادشاه نسبت به قابلیت او در اشتباه بماند.
سرانجام این زندگی دو گانه و دلهره آلود که به پایان میرسد.
🔻گیو به توران میرود و او را با مادرش فرنگیس به ایران میآورد.
کیخسرو به جای کاوس پادشاه میشود و جنگ کین خواهی پدر را بر ضد افراسیاب آغاز میکند. این جنگ آنقدر ادامه مییابد تا منجر به شکست نهائی تورانیان و دستگیری همه کسانی بشود که بنحوی در قتل سیاوش دست داشته بودند. خود افراسیاب نیز به دست کیخسرو کشته میشود.
🔸پس از پیروزی در جنگ و پایان کین خواهی و آرام گرفتن جهان، دگرگونیای ناگهانی در روح کیخسرو حادث میگردد. بر آن میشود که از زندگی کناره گیرد، زیرا بیم آن دارد که بسبب کامیابیهایش دستخوش غرور و منی بشود و به گناه آلوده گردد.
پس با دوستان و سرداران خود وداع می کند، سر به کوه می نهد و ناپدید می شود.
🔹یگانه هدف و آرمان کیخسرو در زندگی این است که انتقام خون پدر را بگیرد، و در این کار توفیق می یابد. ولی این پیروزی چگونه بدست آمده ؟ به قیمت نابود شدن همه خانواده مادری او، نابود شدن پیران ویسه و خاندانش که دوست خانواده او بودند و به ویران شدن سرزمین توران که کشور مادر اوست.
🔺از این حیث وضع او شبیه می شود به وضع فریدون که از یک سو به حکم وظیفه خود را به کیفردادن گناهکار ملزم میدید، و از سوی دیگر این گناهکاران کسی جز پسرانش نبودند یعنی در واقع در این دو مورد، پیروزی و شکست، و کامروائی و تلخکامی، یا بقول شاهنامه «شهد و حنظل» با هم آمیخته می شوند. نظیر همین آمیختگی عجیب را در روح رستم هنگام غلبه بر اسفندیار می بینیم.
🔻در اینجا روح #تراژدی روی می نماید و نشان داده می شود که راه زندگی چقدر باریک است.
🔸کیخسرو از همه فضائل اخلاقی پدرش سیاوش بهره دارد: دلیر و جوانمرد و با فرهنگ و دادگر است. مردم او را دوست می دارند و همهٔ سران کشور به او احترام دارند. ولی او به هیچ یک از اینها خوشنود نیست. نه جوانی، نه کامروائی، نه پیروزی در جنگ و نه محبت و احترام مردم، هیچ یک برای او تکیه گاه نمی تواند بود. ناگهان چنانکه گوئی پرده از جلو چشمش به کنار می رود، دنیا را بنحو دیگر میبیند.
🔻بحران عرفانیای نظیر آنچه ایرج و پدرش سیاوش را در برگرفته بود، براو نهیب می زند. پیش از آنکه سراب های زندگی او را فریفته کند و به گناه، یعنی غرور و منی آلوده اش سازد، بهتر می بیند که از این جهان برود چون عاقبت باید رفت، چرا نه زودتر:
شنیدیم و دیدیم راز جهان بد و نیک را آشکار و نهان
کشاورز باشد و گر تاجور سرانجام بر مرگ باشد گذر
(کیخسرو 2488-89 )
🔹تغییر حال کیخسرو آنقدر عجیب است که سران کشور چنین میپندارند که «دیو» او را از راه بدر برده است. فرق کیخسرو با ایرج و سیاوش در اینجا است که آنها در ناچارى و بی پناهی، شیوهٔ تسلیم و رضا را اختیار کردند، و او در اوج قدرت چنین می کند. انتخاب او درونی است و از خارج بر او تحمیل نشده است.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
بهر هفتم
🔸 #کیخسرو.
🔺کیخسرو پسر سیاوش، حتی سرنوشتش از دو شاهزاده دیگر عجیب تر است. تمام دوران کودکی و نوجوانیش مانند فریدون در ترس و تزلزل میگذرد، زیرا پدربزرگش افراسیاب که کشنده پدر اوست، هر آن ممکن است قصد جان وی نیز بکند.
از این رو ناگزیر است در نقاب یک چوپانک ابله و عامی ادامه زندگی بدهد. تا پادشاه نسبت به قابلیت او در اشتباه بماند.
سرانجام این زندگی دو گانه و دلهره آلود که به پایان میرسد.
🔻گیو به توران میرود و او را با مادرش فرنگیس به ایران میآورد.
کیخسرو به جای کاوس پادشاه میشود و جنگ کین خواهی پدر را بر ضد افراسیاب آغاز میکند. این جنگ آنقدر ادامه مییابد تا منجر به شکست نهائی تورانیان و دستگیری همه کسانی بشود که بنحوی در قتل سیاوش دست داشته بودند. خود افراسیاب نیز به دست کیخسرو کشته میشود.
🔸پس از پیروزی در جنگ و پایان کین خواهی و آرام گرفتن جهان، دگرگونیای ناگهانی در روح کیخسرو حادث میگردد. بر آن میشود که از زندگی کناره گیرد، زیرا بیم آن دارد که بسبب کامیابیهایش دستخوش غرور و منی بشود و به گناه آلوده گردد.
پس با دوستان و سرداران خود وداع می کند، سر به کوه می نهد و ناپدید می شود.
🔹یگانه هدف و آرمان کیخسرو در زندگی این است که انتقام خون پدر را بگیرد، و در این کار توفیق می یابد. ولی این پیروزی چگونه بدست آمده ؟ به قیمت نابود شدن همه خانواده مادری او، نابود شدن پیران ویسه و خاندانش که دوست خانواده او بودند و به ویران شدن سرزمین توران که کشور مادر اوست.
🔺از این حیث وضع او شبیه می شود به وضع فریدون که از یک سو به حکم وظیفه خود را به کیفردادن گناهکار ملزم میدید، و از سوی دیگر این گناهکاران کسی جز پسرانش نبودند یعنی در واقع در این دو مورد، پیروزی و شکست، و کامروائی و تلخکامی، یا بقول شاهنامه «شهد و حنظل» با هم آمیخته می شوند. نظیر همین آمیختگی عجیب را در روح رستم هنگام غلبه بر اسفندیار می بینیم.
🔻در اینجا روح #تراژدی روی می نماید و نشان داده می شود که راه زندگی چقدر باریک است.
🔸کیخسرو از همه فضائل اخلاقی پدرش سیاوش بهره دارد: دلیر و جوانمرد و با فرهنگ و دادگر است. مردم او را دوست می دارند و همهٔ سران کشور به او احترام دارند. ولی او به هیچ یک از اینها خوشنود نیست. نه جوانی، نه کامروائی، نه پیروزی در جنگ و نه محبت و احترام مردم، هیچ یک برای او تکیه گاه نمی تواند بود. ناگهان چنانکه گوئی پرده از جلو چشمش به کنار می رود، دنیا را بنحو دیگر میبیند.
🔻بحران عرفانیای نظیر آنچه ایرج و پدرش سیاوش را در برگرفته بود، براو نهیب می زند. پیش از آنکه سراب های زندگی او را فریفته کند و به گناه، یعنی غرور و منی آلوده اش سازد، بهتر می بیند که از این جهان برود چون عاقبت باید رفت، چرا نه زودتر:
شنیدیم و دیدیم راز جهان بد و نیک را آشکار و نهان
کشاورز باشد و گر تاجور سرانجام بر مرگ باشد گذر
(کیخسرو 2488-89 )
🔹تغییر حال کیخسرو آنقدر عجیب است که سران کشور چنین میپندارند که «دیو» او را از راه بدر برده است. فرق کیخسرو با ایرج و سیاوش در اینجا است که آنها در ناچارى و بی پناهی، شیوهٔ تسلیم و رضا را اختیار کردند، و او در اوج قدرت چنین می کند. انتخاب او درونی است و از خارج بر او تحمیل نشده است.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بودن یا نبودن،
مسئله این است:
آیا شایستهتر آن است که ضربه های روزگار نامساعد را تحمل کنیم یا سلاح نبرد به دست بگیریم و در مبارزه ای مرگبار با دریای مصائب، آن ها را از میان برداریم.
مردن، خفتن؛
خفتن و شاید خواب دیدن؛
آه مانع همین جاست.
در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم،
در آن خوابِ مرگ،
شاید رؤیاهای ناگواری ببینیم. ترس از همین رؤیاهاست که عمر مصیبت بار را، اینقدر طولانی می کند.
✍🏻 #ویلیام_شکسپیر (فراخور زادروزش💐)
او را #پدر #نمایشنامه_نویسی انگلستان میدانند اگرچه ابتدا بهخاطر غزلهایش به شهرت میرسد زیرا نهاد #غزل چنین ایجاب میکند. و پس از آن نمایشنامههایش دنیا را تکان داده و برایش نامی جهانی به یادگار گذاشتهاست. در سبک نویسندگی به مکتب #کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامههای وی را به #تراژدی و #کمدی و نمایشنامههای #تاریخی تقسیم میکنندبسیاری براین باورند شکسپیر با نمایشنامههایش ۱۷۰۰ کلمه جدید به دایره واژگان زبان انگلیسی اضافه کرده است.
ثار مهم او عبارتند از:
اتللو، مکبث، هملت، تاجر ونیزی، ژولیوس سزار، شاهلیر، هنری ششم، هیاهوی بسیار برای هیچ، رویای شب نیمه تابستان.
📚: #هملت
📎فایل pdf و صوتی کتاب را در صبح و شعر
پیدا کتید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بودن یا نبودن،
مسئله این است:
آیا شایستهتر آن است که ضربه های روزگار نامساعد را تحمل کنیم یا سلاح نبرد به دست بگیریم و در مبارزه ای مرگبار با دریای مصائب، آن ها را از میان برداریم.
مردن، خفتن؛
خفتن و شاید خواب دیدن؛
آه مانع همین جاست.
در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم،
در آن خوابِ مرگ،
شاید رؤیاهای ناگواری ببینیم. ترس از همین رؤیاهاست که عمر مصیبت بار را، اینقدر طولانی می کند.
✍🏻 #ویلیام_شکسپیر (فراخور زادروزش💐)
او را #پدر #نمایشنامه_نویسی انگلستان میدانند اگرچه ابتدا بهخاطر غزلهایش به شهرت میرسد زیرا نهاد #غزل چنین ایجاب میکند. و پس از آن نمایشنامههایش دنیا را تکان داده و برایش نامی جهانی به یادگار گذاشتهاست. در سبک نویسندگی به مکتب #کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامههای وی را به #تراژدی و #کمدی و نمایشنامههای #تاریخی تقسیم میکنندبسیاری براین باورند شکسپیر با نمایشنامههایش ۱۷۰۰ کلمه جدید به دایره واژگان زبان انگلیسی اضافه کرده است.
ثار مهم او عبارتند از:
اتللو، مکبث، هملت، تاجر ونیزی، ژولیوس سزار، شاهلیر، هنری ششم، هیاهوی بسیار برای هیچ، رویای شب نیمه تابستان.
📚: #هملت
📎فایل pdf و صوتی کتاب را در صبح و شعر
پیدا کتید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
هملت.pdf
3.7 MB
#نمایشنامه
▪︎ژانر: #تراژدی
▪︎عنوان:#هملت
▪︎نویسنده: #ویلیام_شکسپیر
▪︎ مترجم: #م_به_آذین
▪︎تعداد صفحهها: 280 صفحه
@sobhosher
▪︎ژانر: #تراژدی
▪︎عنوان:#هملت
▪︎نویسنده: #ویلیام_شکسپیر
▪︎ مترجم: #م_به_آذین
▪︎تعداد صفحهها: 280 صفحه
@sobhosher