عنوان #مجموعه_آثار_نمایشی_بکت
نویسنده #ساموئل_بکت
مترجم #علی_باش
راوی #پریوش_زاهدی
مجموعه آثار نمایشی #بکت: این کتاب مجموعه ای از٣٣نمایشنامه "ساموئل بکت" است. برخی از این نمایشنامه ها عبارت هستند از : در انتظار گودو، آخر بازی، همه ی افتادگان، آخرین نوار کراپ، پاره های آتش و....
#ساموئل_بکت در نمایشنامه در انتظار گودو سرگردانی بشر امروز را به تصویر کشیده است. او در دو شخصیت اصلی این نمایشنامه به نامهای استراگون و ولادیمیر انتظار پوچ و بینتیجه برای آمدن شخصی به نام گودو را به گونهای نوشته که هر بار که این دو نفر از آمدن گودو ناامید میشوند سلسله عواملی دست به دست هم میدهند تا امیدی واهی در این دو نفر آنها را به ادامه این انتظار بکشاند.
محل قرار استراگون و ولادیمیر با گودو روی تلی خاک کنار یک درخت است. استراگون فردی سر به هوا و بیتوجه است که دچار حواس پرتی است و دائم حوادثی که اتفاق میافتد را از یاد میبرد.
ولادیمیر دقیقتر از او و نسبتا محتاطتر است. او استراگون را به صبر کردن برای آمدن گودو تشویق میکند.
به نظر من بکت با استفاده از درخت و تپه خاکی در این نمایش نشان داده که به نمایش نویسی ساده توجه دارد و روی صحنه در این نمایش این شخصیت ها هستند که اهمیت دارند. اگر بکت به کلاه های شخصیت ها توجه دارد نه به خاطر آن است که این اشیاء به خودی خود در نمایش مهم هستند بلکه به این دلیل است که شخصیتها از کلاههای خود و دیگران استفاده های مخصوص به خود دارند. حتی راه رفتن استراگون و ولادیمیر در جاده مد نظر بکت نیست بلکه او سرگردانی این دو نفر را با قرار دادنشان زیر یک درخت نشان داده است. آنچه مهم است گفتگوی بین شخصیتها برای معلق نگه داشتن زمان و طولانی کردن انتظارشان برای دیدن گودو است.
#ترانه_جوانبخت
@sobhosher
نویسنده #ساموئل_بکت
مترجم #علی_باش
راوی #پریوش_زاهدی
مجموعه آثار نمایشی #بکت: این کتاب مجموعه ای از٣٣نمایشنامه "ساموئل بکت" است. برخی از این نمایشنامه ها عبارت هستند از : در انتظار گودو، آخر بازی، همه ی افتادگان، آخرین نوار کراپ، پاره های آتش و....
#ساموئل_بکت در نمایشنامه در انتظار گودو سرگردانی بشر امروز را به تصویر کشیده است. او در دو شخصیت اصلی این نمایشنامه به نامهای استراگون و ولادیمیر انتظار پوچ و بینتیجه برای آمدن شخصی به نام گودو را به گونهای نوشته که هر بار که این دو نفر از آمدن گودو ناامید میشوند سلسله عواملی دست به دست هم میدهند تا امیدی واهی در این دو نفر آنها را به ادامه این انتظار بکشاند.
محل قرار استراگون و ولادیمیر با گودو روی تلی خاک کنار یک درخت است. استراگون فردی سر به هوا و بیتوجه است که دچار حواس پرتی است و دائم حوادثی که اتفاق میافتد را از یاد میبرد.
ولادیمیر دقیقتر از او و نسبتا محتاطتر است. او استراگون را به صبر کردن برای آمدن گودو تشویق میکند.
به نظر من بکت با استفاده از درخت و تپه خاکی در این نمایش نشان داده که به نمایش نویسی ساده توجه دارد و روی صحنه در این نمایش این شخصیت ها هستند که اهمیت دارند. اگر بکت به کلاه های شخصیت ها توجه دارد نه به خاطر آن است که این اشیاء به خودی خود در نمایش مهم هستند بلکه به این دلیل است که شخصیتها از کلاههای خود و دیگران استفاده های مخصوص به خود دارند. حتی راه رفتن استراگون و ولادیمیر در جاده مد نظر بکت نیست بلکه او سرگردانی این دو نفر را با قرار دادنشان زیر یک درخت نشان داده است. آنچه مهم است گفتگوی بین شخصیتها برای معلق نگه داشتن زمان و طولانی کردن انتظارشان برای دیدن گودو است.
#ترانه_جوانبخت
@sobhosher