Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍂🍂
#شعر_خوب_بخوانيم
كوچه باغ
چشای تو نور کوچه باغ راز
چشای من ظلمت شب نیاز
با هم دیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت دور و درازی داشتیم
اما پس از اون آشنایی
اون هم دلی اون هم نوایی
از گرد راه اومد جدایی
رفتی و چشم برام گذاشتی
تو این قفس تنهام گذاشتی
حالا نمیدونم کجایی
کاشکی یکی بود ما رو با هم آشتی می داد
کاشکی چشامون باز تو چشم هم می افتاد
امروز اگه تاریک و خاموش و سیاهه
فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماهه
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
🎼: #نادرگلچین فراخور گرامى زادروزش مانا ياد و نامش💐
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
كوچه باغ
چشای تو نور کوچه باغ راز
چشای من ظلمت شب نیاز
با هم دیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت دور و درازی داشتیم
اما پس از اون آشنایی
اون هم دلی اون هم نوایی
از گرد راه اومد جدایی
رفتی و چشم برام گذاشتی
تو این قفس تنهام گذاشتی
حالا نمیدونم کجایی
کاشکی یکی بود ما رو با هم آشتی می داد
کاشکی چشامون باز تو چشم هم می افتاد
امروز اگه تاریک و خاموش و سیاهه
فردا که شد دنیا پر از خورشید و ماهه
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
🎼: #نادرگلچین فراخور گرامى زادروزش مانا ياد و نامش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
نقش قالیچهی سلیمانیم
همه بر باد حکم ميرانیم.
هر نفس ميلهای و از قفسی است
که تو و من در آن به زندانیم.
زندگانی است آفرینش مرگ؛
گور را گاهواره ميدانیم!
عشق از آنگونه چشم ميبندد
که ز خود کین خویش بستانیم!
اینهمه های و هوی و جنگ و گریز؛
آخر کار در شبستانیم.
تیغ اندر نیام و سم در برف،
راستی را که مرد ميدانیم!
اینهمه کوس رعد و خنجر برق؛
عاقبت چند قطره بارانیم!
عشق ما را به هم تواند دوخت؛
قفس یک هزاردستانیم.
مرگ ما بیصداست چونان برف؛
هر دو پژواک یک زمستانیم!
✍🏻: #قدمعلی_سرامی فراخورگرامى زادروز 💐نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان فارسی و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی كه ايشان یکی از پنج استاد برتر شاهنامهپژوه ایران به انتخاب نخستین دورهی جایزهی پژوهش پروفسور آقابزرگ در سال ۱۳۹۰ است.
منتخبى از مقاله هاى استاد را به همراه آدرس كانال تلگرامى و وب سايت ايشان را در صبح وشعر ببينيد 👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، روزتان زيبا💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
نقش قالیچهی سلیمانیم
همه بر باد حکم ميرانیم.
هر نفس ميلهای و از قفسی است
که تو و من در آن به زندانیم.
زندگانی است آفرینش مرگ؛
گور را گاهواره ميدانیم!
عشق از آنگونه چشم ميبندد
که ز خود کین خویش بستانیم!
اینهمه های و هوی و جنگ و گریز؛
آخر کار در شبستانیم.
تیغ اندر نیام و سم در برف،
راستی را که مرد ميدانیم!
اینهمه کوس رعد و خنجر برق؛
عاقبت چند قطره بارانیم!
عشق ما را به هم تواند دوخت؛
قفس یک هزاردستانیم.
مرگ ما بیصداست چونان برف؛
هر دو پژواک یک زمستانیم!
✍🏻: #قدمعلی_سرامی فراخورگرامى زادروز 💐نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی در حوزهی زبان فارسی و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی كه ايشان یکی از پنج استاد برتر شاهنامهپژوه ایران به انتخاب نخستین دورهی جایزهی پژوهش پروفسور آقابزرگ در سال ۱۳۹۰ است.
منتخبى از مقاله هاى استاد را به همراه آدرس كانال تلگرامى و وب سايت ايشان را در صبح وشعر ببينيد 👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، روزتان زيبا💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
صبح و شعر
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍂🍂 #شعر_خوب_بخوانيم كوچه باغ چشای تو نور کوچه باغ راز چشای من ظلمت شب نیاز با هم دیگه راز و نیازی داشتیم حکایت دور و درازی داشتیم اما پس از اون آشنایی اون هم دلی اون هم نوایی از گرد راه اومد جدایی رفتی و چشم برام گذاشتی تو این قفس…
Telegram
صبح و شعر
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍂🍂
#شعر_خوب_بخوانيم
كوچه باغ
چشای تو نور کوچه باغ راز
چشای من ظلمت شب نیاز
با هم دیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت دور و درازی داشتیم
اما پس از اون آشنایی
اون هم دلی اون هم نوایی
از گرد راه اومد جدایی
رفتی و چشم برام گذاشتی
تو این…
#شعر_خوب_بخوانيم
كوچه باغ
چشای تو نور کوچه باغ راز
چشای من ظلمت شب نیاز
با هم دیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت دور و درازی داشتیم
اما پس از اون آشنایی
اون هم دلی اون هم نوایی
از گرد راه اومد جدایی
رفتی و چشم برام گذاشتی
تو این…
#عطار_نیشابوری
🔘 ذهنيت عطار ذهنيتی عاری از عايق و مانع است. براي او هر كاری شدنی است. همه تضادها و تناقضها ظاهری است و همه امور عالم، باطنی يگانه دارند.
ستيز اين و آن با هم بر سر هيچ و پوچ است:
«نقل است كه روزی میرفت دو كودك
خصومت كردند براي يك جوز كه يافته بودند.
شبلی آن جوز را از ايشان بستد و گفت: صبر كنيد تا من اين بر شما قسمت كنم.
پس چون بشكست تهی آمد،
آوازی آمد و گفت: حالا قسمت كن اگر قسام تويی.
شبلی خجل شد و گفت:
آن همه خصومت بر جوز تهی و اين همه دعوی قسامی بر هيچ!»
همين ذهنيت بیعايق است كه تذكرهالاولياء را نيز به مجموعهای از خرق عادتها و قانون شكنیها بدل كرده است.
البته بايد دانست كه اين همه، از قانون بزرگ تصوف كه اختيار پروردگار است؛ آب میخورد. حقيقت آن است كه پذيرش هر قانونی به صورت مطلقی تغييرناپذير از ديدگاه صوفيانه، نقيض فعال مايشاء بودن حق تعالی است.
چنين است كه در تذكرهالاولياء قانون و ضد قانون را همواره دو روی سكهای يگانه میبينيم كه در ضربخانه مشيةالله ضرب شده است.
📚📌برگرفته از مقاله «#از_هرگز_تا_همیشه» به قلم دکتر #قدمعلی_سرامی
پیرامون #تذکره_اولیا #عطارنیشابوری
@sobhosher
🔘 ذهنيت عطار ذهنيتی عاری از عايق و مانع است. براي او هر كاری شدنی است. همه تضادها و تناقضها ظاهری است و همه امور عالم، باطنی يگانه دارند.
ستيز اين و آن با هم بر سر هيچ و پوچ است:
«نقل است كه روزی میرفت دو كودك
خصومت كردند براي يك جوز كه يافته بودند.
شبلی آن جوز را از ايشان بستد و گفت: صبر كنيد تا من اين بر شما قسمت كنم.
پس چون بشكست تهی آمد،
آوازی آمد و گفت: حالا قسمت كن اگر قسام تويی.
شبلی خجل شد و گفت:
آن همه خصومت بر جوز تهی و اين همه دعوی قسامی بر هيچ!»
همين ذهنيت بیعايق است كه تذكرهالاولياء را نيز به مجموعهای از خرق عادتها و قانون شكنیها بدل كرده است.
البته بايد دانست كه اين همه، از قانون بزرگ تصوف كه اختيار پروردگار است؛ آب میخورد. حقيقت آن است كه پذيرش هر قانونی به صورت مطلقی تغييرناپذير از ديدگاه صوفيانه، نقيض فعال مايشاء بودن حق تعالی است.
چنين است كه در تذكرهالاولياء قانون و ضد قانون را همواره دو روی سكهای يگانه میبينيم كه در ضربخانه مشيةالله ضرب شده است.
📚📌برگرفته از مقاله «#از_هرگز_تا_همیشه» به قلم دکتر #قدمعلی_سرامی
پیرامون #تذکره_اولیا #عطارنیشابوری
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
این شعر نیست، شیون زنجیر است!
با بند ناشکیب چه تدبیر است؟
من جز سکوت هیچ نمیخوانم!
فریادهای عشق جهانگیر است!
عشقم گشود چشم و زبان بردوخت،
آیینهام گرسنهی تصویر است!
هستی بهجز تسلسل مستی نیست،
آن را که مست ساغر تقدیر است.
از عقل زودتر برهان سر را،
هر دم که دل به عشق دهی دیر است!
روزی است روزگار، مرا با عشق،
پیرم من، آفتاب اگر پیر است!
در حلقهای که عشق نگینش نیست،
مگذار پا که حلقهی زنجیر است!
همرنگ دیدن است جهان، ای چشم!
پیرش مبین اگر چه زمینگیر است.
زرد است اگر تو زرد در او بینی،
زخم است اگر نگاه تو شمشیر است.
نوزاد، سرخ دید که خون شد شیر،
خون چون سپید درنگری، شیر است!
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
این شعر نیست، شیون زنجیر است!
با بند ناشکیب چه تدبیر است؟
من جز سکوت هیچ نمیخوانم!
فریادهای عشق جهانگیر است!
عشقم گشود چشم و زبان بردوخت،
آیینهام گرسنهی تصویر است!
هستی بهجز تسلسل مستی نیست،
آن را که مست ساغر تقدیر است.
از عقل زودتر برهان سر را،
هر دم که دل به عشق دهی دیر است!
روزی است روزگار، مرا با عشق،
پیرم من، آفتاب اگر پیر است!
در حلقهای که عشق نگینش نیست،
مگذار پا که حلقهی زنجیر است!
همرنگ دیدن است جهان، ای چشم!
پیرش مبین اگر چه زمینگیر است.
زرد است اگر تو زرد در او بینی،
زخم است اگر نگاه تو شمشیر است.
نوزاد، سرخ دید که خون شد شیر،
خون چون سپید درنگری، شیر است!
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
#دماوند
خاموش نشستهای دماوند
ضحّاک گريخت آخر از بند
از دودهی آبتين كسی نيست
تا باز نهد به پای او بند!
در سينه حريق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟
انديشهی آخرين دوا كن
بايد شبی آتشی پراكند
در شعلهی خود بـسوز و ما را
افسرده ی بيورسپ مپسند!
مستوجب دوزخ است ناچار
هر كاو به بهشت نيست خرسند
از خار خزان گلی برويان؛
ای قهقهی تو آتش آگند!
ای زنده بهگور شعلهی پاک!
برخيز و به آسمان بپيوند!
برشو چو كمندی آذرآگين
گردون را دست و پا فرو بند
ديريست كه هرزه گرد خورشيد،
بُرده است ز ياد خويش و پيوند!
او مادر خاک نيست انگار!
وی را من و تو نهايم فرزند!
او را بكن از زبر به زير آر؛
شايد بزدايد از زمين گند!
تا چند ميان گور خفتن؟
لختی بايد ز خواب دل كند.
بازی كه شكارش آسمانی است،
در خاك چگونه پنجه افكند؟
فوّارگی كهن ز سر گير
لب باز گشاده كن به لبخند.
بگذار زمين رود به معراج،
در لحظـهی بعثت دماوند.
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
#دماوند
خاموش نشستهای دماوند
ضحّاک گريخت آخر از بند
از دودهی آبتين كسی نيست
تا باز نهد به پای او بند!
در سينه حريق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟
انديشهی آخرين دوا كن
بايد شبی آتشی پراكند
در شعلهی خود بـسوز و ما را
افسرده ی بيورسپ مپسند!
مستوجب دوزخ است ناچار
هر كاو به بهشت نيست خرسند
از خار خزان گلی برويان؛
ای قهقهی تو آتش آگند!
ای زنده بهگور شعلهی پاک!
برخيز و به آسمان بپيوند!
برشو چو كمندی آذرآگين
گردون را دست و پا فرو بند
ديريست كه هرزه گرد خورشيد،
بُرده است ز ياد خويش و پيوند!
او مادر خاک نيست انگار!
وی را من و تو نهايم فرزند!
او را بكن از زبر به زير آر؛
شايد بزدايد از زمين گند!
تا چند ميان گور خفتن؟
لختی بايد ز خواب دل كند.
بازی كه شكارش آسمانی است،
در خاك چگونه پنجه افكند؟
فوّارگی كهن ز سر گير
لب باز گشاده كن به لبخند.
بگذار زمين رود به معراج،
در لحظـهی بعثت دماوند.
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
صبح و شعر
سرشت و سرنوشت آدمیزاد.pdf
https://t.me/sobhosher/7361
فراخور گرامی زادروز استاد #قدمعلی_سرامی گرانقدر با آرزوی شادمانی وسلامتی ☘️🙏🏻
فراخور گرامی زادروز استاد #قدمعلی_سرامی گرانقدر با آرزوی شادمانی وسلامتی ☘️🙏🏻
Telegram
صبح و شعر
سرشت و سرنوشت آدمیزاد 📝
نگاهی روانشناسانه به شاهنامه فردوسی
#قدمعلی_سرامی
@drghadamalisarami
نگاهی روانشناسانه به شاهنامه فردوسی
#قدمعلی_سرامی
@drghadamalisarami
در شاهنامهی #فردوسی،
جهان عرصهی پیکار اضداد است. نام و ننگ، اندوه و شادی، رنج و گنج،
مهر وکین، خوشی و ناخوشی، بزرگی و خواری و ...
با هم آمیختهاند و کام سرهای در کار نیست.
اگر اتفاق خوبی پیش آید، باید در انتظار پیشامد بد باشیم و بالعکس یکی از دو سوی تضاد دیگری را تداعی میکند.
وقتی ناکامیم باید در انتظار کامیابی باشیم.
✍🏻: #قدمعلی_سرامی فراخور زادروز💐 استاد گرامی شاهنامهپژوه، شاعر و نویسنده فرهيخته سرزمينمان با آرزوی آنکه دیر و شاد زید.🙏🏻
@sobhosher
جهان عرصهی پیکار اضداد است. نام و ننگ، اندوه و شادی، رنج و گنج،
مهر وکین، خوشی و ناخوشی، بزرگی و خواری و ...
با هم آمیختهاند و کام سرهای در کار نیست.
اگر اتفاق خوبی پیش آید، باید در انتظار پیشامد بد باشیم و بالعکس یکی از دو سوی تضاد دیگری را تداعی میکند.
وقتی ناکامیم باید در انتظار کامیابی باشیم.
✍🏻: #قدمعلی_سرامی فراخور زادروز💐 استاد گرامی شاهنامهپژوه، شاعر و نویسنده فرهيخته سرزمينمان با آرزوی آنکه دیر و شاد زید.🙏🏻
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
آه امسال هم بهار نشد
گل کرامند و خار خوار نشد.
داشت در سر هوای دیدن باغ
رای او شاید استوار نشد
در رکاب جوانه پای فشرد.
در شگفتم چرا سوار نشد
***
بهمن از کوه با کشید اما
بستر خشم سیلوار نشد.
گل گریبان خویش چاک نزد.
دل آلاله داغدار نشد.
عشق رنگ آفرید و افسون کرد؛
رستن رستن آشکار نشد.
این همه رود رود رود چرا است؟
آب اگر باز سوگوار نشد.
باد را این خروش و شیون چیست؟
گر به بند گران دچار نشد.
***
همه رنگ» از سپید برف نزاد.
ذهن منشور باردار نشد.
خنده ی تلخ زخم گل را دید
خار و از خویش شرمسار نشد
***
غوطه ها در زلال اشک زدم؛
بازم آیینه بی غبار نشد.
ریشه در باتلاق خواهم کرد.
دستگیرم طناب دار نشد.
دل خورشید هم به حالت سوخت.
روزگار اینکه روزگار نشد
✍🏻: دکتر #قدمعلی_سرامی
فراخور گرامی زادروزشان💐 با آرزوی سلامتی برای استاد و پژوهشگر فرهیخته زبان و ادبیات فارسی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
آه امسال هم بهار نشد
گل کرامند و خار خوار نشد.
داشت در سر هوای دیدن باغ
رای او شاید استوار نشد
در رکاب جوانه پای فشرد.
در شگفتم چرا سوار نشد
***
بهمن از کوه با کشید اما
بستر خشم سیلوار نشد.
گل گریبان خویش چاک نزد.
دل آلاله داغدار نشد.
عشق رنگ آفرید و افسون کرد؛
رستن رستن آشکار نشد.
این همه رود رود رود چرا است؟
آب اگر باز سوگوار نشد.
باد را این خروش و شیون چیست؟
گر به بند گران دچار نشد.
***
همه رنگ» از سپید برف نزاد.
ذهن منشور باردار نشد.
خنده ی تلخ زخم گل را دید
خار و از خویش شرمسار نشد
***
غوطه ها در زلال اشک زدم؛
بازم آیینه بی غبار نشد.
ریشه در باتلاق خواهم کرد.
دستگیرم طناب دار نشد.
دل خورشید هم به حالت سوخت.
روزگار اینکه روزگار نشد
✍🏻: دکتر #قدمعلی_سرامی
فراخور گرامی زادروزشان💐 با آرزوی سلامتی برای استاد و پژوهشگر فرهیخته زبان و ادبیات فارسی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher