صبح و شعر
650 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Audio
به باز آمدنت چنان دلخوشم ...

سروده: #علی_باباچاهی
دكلمه: #مریم_رضوی
موسیقی: #guy_farley


@sobhosher
علی گلزاده
@sobhosher
جمعه ها بادکلمه های استاد #علی_گلزاده🎤🎧
کدام شب؟...
سروده: #علی_باباچاهی (زادهٔ ۲۰ آبان ۱۳۲۱ در شهرستان کنگان، استان بوشهر) شاعر، نویسنده، محقق و منتقدایرانی است.
اجرا: استاد #علی_گلزاده
@sobhosher
Audio
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید ،
پرستویی به ظهر بهار
 و من به دیدن تو
چنان در آینه ات مشغولم
که جهان از کنارم می گذرد
بی آن که سر برگردانم
در فصلهای خونین هم می توان عاشق بود
به قمریان عاشق حسد می ورزم
که دانه بر می چینند
و به ستاره و باران
که بر نیمرخ مهتابی ات بوسه می زنند.
و به گلی که با اشاره ی تو می شکفد

در فصل های خونین هم می توان عاشق بود
مگر از راه در رسی
مگر از شکوفه سر بر زنی
مگر از آفتاب درآیی
وگرنه روز
تابوتی است بر شانه های ابر
که مارا به افق های ناپیدا می سپارد
و عشق آهوی محتضری است
که سر بر شانه های باران می گذارد…

سروده: #علی_باباچاهی فراخور گرامی زادروزش💐
دكلمه: #مریم_رضوی
موسیقی: #guy_farley


@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

تعجب ندارد

اعتراض از یک سو
انقراض از سمتی دیگر
آتش افروخته ایم در کشتی آنان که
باد شرطه یارشان نیست دیگر
ترس از ارتفاع دارند و سقوط از قله ی کوه

این اینان
دزدیدند جسد هامان را
و کاشتند در شورستان ها
جوانه زدیم و قد کشیدیم و
همچنان و چنین و چنان ترها


خنده مان گرفته ازچارچشما نی که
به تعجب و ترس شاخ درآورده اند
از سوزاندن روسری ها مان هم زمان در آزادی و
تا ازادی

دیدن دارد اکنون خیابان هایی که راه افتاده اند
و ما گرفته ایم به دهان و به دندان ها
کلمات و جمله های برافروخته را
فعلیت اما در زانوهای ماست!

من برخاستم و تو
برخاستیم ما
بله برخاستیم و متوقف نمی شویم
بله و دقیقا بله!

۱۴.ابان . ۱۴۰۱

✍🏻: #علی_باباچاهی
فراخور گرامی زادروز شاعر، نویسنده، محقق و منتقد ایرانی💐 که به گفتهٔ محمود معتقدی:
«باباچاهی ازآن گروه شاعرانی است که شعرش در میان اهل نظر حضوری ماندگار دارد و مشخصه شعرهایش دفاع از عشق و شیدایی است...».

او مؤلفه های مدرنیست را درک می‌کند و با نگاهی سنتی و بومی مخاطب هر چند اندکش را با جهان و نظرگاهی مدرن مرتبط می سازد. با این حال در روند شعر و دنیای شاعری‌اش مخاطب فرضی را محترم می‌شمارد و در هر مجموعه از شعرهایش می‌بینیم در این زمینه تا میزان گسترده‌ای با مخاطب و روحیه آن رابطهای منطقی برقرار کرده است؛ حتی مخاطب غیرحرفه‌ای را نیز در جریان شعری‌اش فراخوانده و با توجه به ضرب‌ا‌لمثل‌ها، اصطلاحات عامیانه، بازی های زبانی و... او را به خوانش شعرها دعوت می‌کند. شعر باباچاهی را چه بپسندیم یا نه، او شاعری صاحب سبک است. نگاه و بیان تازه درشعرهایش در ارائه تصاویری بکر و منحصر به فرد خواننده‌اش را یاری می‌دهد تا با دریچه‌ای تازه دنیای پیرامون را بنگرد و تمام این خصوصیات از آن جهت قابل توجه است. اگرچه شعر او کمتر در زبان‌ها جاری شده و با فرهنگ شفاهی طبقه شعرخوان ما هم ارتباط عمیقی برقرار نکرده، اما نسبت به زمان و موقعیتی که در آن قرار داشته همواره چند گام پیش‌تر رفته است. او زمان و موقعیت موجود را درک می کند و می‌خواهد که با زمان پیش رود و به همین جهت به مؤلفه‌های پسامدرن نظر دارد.
علی باباچاهی از معدود شاعرانی است که علاوه بر تجربه اندوزی در شعر امروز ایران در حوزه نقد ادبی هم بسیار فعال و مؤثر بوده و هست.
او با وقوف و آگاهی بر جریانات شعری همواره تحلیلی جامع و انتقادی ویژه از اوضاع شعر معاصر عرضه کرده و چالش‌های پراکنده‌ای نیز در محافل شعر و شاعران به وجود آورده است.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—
@kanale_alibabachahi
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

اعتراض از یک سو
انقراض از سمتی دیگر
آتش افروخته‌ایم در کشتی آنان که
باد شرطه یارشان نیست دیگر
ترس از ارتفاع دارند و سقوط از قله‌ی کوه

این، اینان
دزدیدند جسدهامان را
و کاشتند ما را در شورستان‌ها
جوانه زدیم و قد کشیدیم و
همچنان و چنین و چنان‌ترها

خنده‌مان گرفته از چارچشمانی که
به تعجب و ترس شاخ درآورده‌اند
از سوزاندن روسری‌هامان هم‌زمان در آزادی و
تا آزادی

دیدن دارد اکنون خیابان‌هایی که راه افتاده‌اند
و ما گرفته‌ایم به دهان و به دندان‌ها
کلمات و جمله‌های برافروخته را
و فعلیت در زانوهای ماست!

من برخاستم و  تو
برخاستیم ما
بله، برخاستیم و  متوقف نمی‌شویم
بله و دقیقا بله!

✍🏻: #علی_باباچاهی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━··‏​‏​​‏•✦❁🍂❁✦•‏​‏··•​​‏━
#شعرامروز  

━··‏​‏​​‏•✦❁🍁❁✦•‏​‏··•​​‏━

اعتراض ۸

دست و پا می زنداکنون در دام هایی
که برای این و آن پهن کرده است :

جمع می کند اول ازسطح خیابان
چشم هایی که به کجاها می چرخند و
پاهایی را که

-- چشم باید تحسین کند
رقت قلب و دقت تیرانداز ها را
خریدار چشم های از حلقه بیرون زده ام
به یک سوم قیمت هم که بخرند--

سمساری ته کوچه گفت :  مفت نمی ارزند!

یک گونی چشم ریز و درشت   خونچکان و
بخیه خورده
ریختم جلوش
خالی کردنش آسان نبود!

خندید به قهقهه  آنقدر  که انقدرها


از پوست تنم من  که زدم بیرون
کامیون ها  بوق بوق   آمبولانس ها  جیغ  ویغ
رد می شدند از روی تنم   ‌وتنم
و خرمگسی که به گاوی غضبناک بسته شده بود
می چسباند مرا به ملکوت اعلا  ویز ویز

خیره به  دیوار خط خطی شده ای بودم که
ریختند روی صورتم ۴× ۴ نفر  نفرات !

- هاه !  دهنم "غار کبود "شد و
بوی شراب که زد بیرون 
با هی هی و   بی هی هی

برقیدند و ‌  آذرخشیدند
قنداق  بود و  لوله های تفنگ بود و
بود--!
ومرا قل داد  سرگین غلتانی به ملکوت موعود

----------
هفشت ماه فقط از اعدامم گذشته بود
زنده شدم اما در فاصله ی چند اعدام موازی
قورت ندادم  نفس به نفس، ای ای آزادی را

ریختند باز بر سر و صورت هایم
چهره به چهره  چشم  به چشم اندر
شطرنجی بودند  و فیل بودند و  باد کنکی

رفتم فرو به فکر  به فکریت !
یافتم و دریافتم و   از فرط چند شقگی
شقه به شقه رقصیدم و
برخاک صحنه پا کوبیدم!

دیدمشان از نزدیک و
از گیس نبافته ام چیدم دو- سه انگشت را

جمع شدند دور و برم
مامور  معذور
ژورنالیست های بازاری
مخبر دو زاری
هنرمند درباری  سوراخ موش بخر
موش بخر  آری  آری !
-------
جابه جا کرد مهره های شطرنج را
استخاره چرا!
آزاد شده بودند از زندان اما
چند نفر از رفقا در هیچ آباد
به دست هیتلری ها افتاده بودند
برشت یکی از آن ها بود !

۱۴۰۱



✍🏻: #علی_باباچاهی  فراخور گرامی‌زادرورش💐

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@kanale_alibabachahi
@sobhosher