صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

جوانمرد که بِخورد و بدهد بهْ از عابد که روزه دارد و بنهد.
هر که ترکِ شهوات از بهرِ خلق داده است از شهوتی حلال در شهوتی حرام افتاده است.۱

عابد که نه از بهرِ خدا گوشه نشيند
بيچاره در آيينه‌ی تاريک چه بيند؟۲

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)

*بدهد : ببخشد
*بنهد: ذخیره کند

۱-هر کس به خاطر ریاکاری از لذت های دنیا چشم پوشی کند در واقع نعمتی پاک را بر خودش حرام کرده است.
۲-کَسی که در ظاهر برای عبادت تارِک دنیا می‌شود، در عجبم در وجود تاریکش به دنبال چه می‌گردد؟

🍃 دعوی پیر خرابات به حق بود، به
حق
عمل شیخ مناجات ریا بود، ریا

(فرغی بسطامی)🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺


دزدى گدايی را گفت شرم نداری كه دست از برای جوی سيم پيش هر *لئيم دراز می كنی.

گفت:

دست دراز از پى يک *حبه سيم
به كه ببرند به *دانگى و نيم

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)

*لئیم: بخیل، پست
*حبه: اندکی
*سیم: پول نقره
*دانگ و‌نیم : برابر با یک چهارم دینار بوده است.
و معنی آن است که اگر برای گدایی دست دراز کنی بهتر از آن است که به خاطر دزدی یک چهارم دینار دست تو را ببرند.

گدا خبر نداشته اگر میلیاردی بدزدد نه تنها دستش قطع نمی‌شود که از پیگرد قانون هم مصون می‌ماند ☹️🤬

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺


 در سیرت اردشیر بابکان آمده است که حکیم عرب را پرسید که روزی چه مایه طعام باید خوردن گفت صد درم سنگ کفایت است گفت این قدر چه قوّت دهد گفت

هذا المِقدارُ یَحمِلُکَ و ما زادَ عَلی ذلک فَانتَ حامِلُه یعنی این قدر ترا بر پای همی‌دارد و هر چه برین زیادت کنی تو حمال آنی

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است


✍🏻: #سعــــدی
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)


*مؤسس سلسله پادشاهان ساسانى از سال ۲۲۴ تا ۲۴۱ ميلادى
*هر درهم = ۲۴۱۹.۲ میلی گرم = حدود ۲.۴ گرم
*تو معتقد: تو اعتقاد دارى

🍃اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺


 دو درویش خراسانی *ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی یکی ضعیف بود که هر *بدو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی اتفاقاً بر در شهری به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند هر دو را به خانه‌ای کردند و *در به گِل بر آوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند در را گشادند قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت برده.

مردم درین عجب ماندند حکیمی گفت خلاف این عجب بودی آن یکی بسیار خوار بوده است طاقت بینوایی نیاورد به سختی هلاک شد وین دگر خویشتن دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.

چو کم خوردن *طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر *فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد

تنور شکم دم به دم *تافتن
مصیبت بود روز نایافتن

✍🏻: #سعــــدی

📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)

*ملازمت: همراهی
*بدوشب: دو شب یک‌بار
*در به گل برآوردن: دررا با گل پوشاندند(پلمب کردن)
*طبیعت شد: خوی و عادت کسی شد
*فراخی: فراوانی
*تافتن: برافروختن، روشن کردن

🍂احتمالا رئيس مجلس خبرگان نسبتى با حكيم داستان داشته است😁 🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

*خواهنده مغربی در صف *بزّازان حلب می‌گفت: ای خداوندان نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، *رسم سؤال از جهان برخاستی

ای قناعت، توانگرم گردان
که ورای تو هیچ نعمت نیست
کنج صبر *اختیارِ لقمان است
هر که را صبر نیست حکمت نیست

✍🏻: #سعــــدی

📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🎤: مريم رضوى
🎼 :حميد آقايى

خواهنده: گدا، سائل
مغرب: آفریقای شمالی
بزازان: پارچه فروشان
حلب: شهری در سوریه
رسم سؤال: رسم گدایی
اختیار: انتخاب

🍃 صبر، کلید همهٔ کارهاست🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

درویشی را شنیدم که در آتش فاقه می‌سوخت و رقعه بر خرقه همی‌دوخت و تسکین خاطر مسکین را همی‌گفت:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق
که بار محنت خود به که بار منت خلق

کسی گفتش: چه نشینی که فلان در این شهر طبعی کریم دارد و کرمی عمیم، میان به خدمت آزادگان بسته و بر در دلها نشسته. اگر بر صورت حال تو چنان که هست وقوف یابد پاس خاطر عزیزان داشتن منت دارد و غنیمت شمارد.
گفت: خاموش! که در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن

هم رقعه دوختن به و الزام کنج صبر
کز بهر جامه رقعه بر خواجگان نبشت
حقا که با عقوبت دوزخ برابر است
رفتن به پایمردی همسایه در بهشت

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)

فاقه:فقر
رقعه؛ وصله/ نامه، نوشته
خرقه: بالاپوش کهنه
جامه دلق: پشمینه پر وصله
عمیم: کامل، عمومی.همگانی
وقوف: آگاهی
الزام: اجبار، ناگزیر
پاره دوختن و پيوسته در گوشه صبر و تحمل ماندن، بهتر از آن است كه به دلیل خواستن لباس، براى بزرگان نامه نوشتن. براستى كه بهشت رفتن به شفاعت و واسطه شدن همسايه ، با شكنجه آتش دوزخ يكسان است.

🍃خونه خرابهٔ خودت بهتراز قصراجاره‌ایه🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

دست و پا بریده‌ای هزار پایی بکشت صاحب دلی برو گذر کرد و گفت سبحان الله با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست.

چو آيد ز پى دشمن جان ستان
ببندد اجل پاى اسب دوان
در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
كمان كيانى نشايد كشيد


✍🏻: #سعــــدی

📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🎤: مريم رضوى
🎼 : رنگ شکستهٔ ماهور

کمان کیانی: کمان بزرگی که پادشاهان به دست می‌گرفتند.

🍃از تیغ اجل راه گریزی نیست🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

يكی را از حكما شنيدم كه می‌گفت : هرگز كسی به جهل خويش *اقرار نكرده است مگر آن «كس كه چون ديگری در سخن باشد همچنان *ناتمام گفته سخن آغاز كند.

سخن را سر است اى خردمند و *بن
مياور سخن در ميان سُخُن
*خداوند تدبير و فرهنگ و هوش
نگويد سخن تا نبيند خموش


✍🏻: #سعــــدی

📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)

اقرار کردن: پذیرفتن، اعتراف کردن
ناتمام گفته: گفتهٔ ناتمام . سخن ناتمام.
بن: انتها، ته
آن كس كه دورانديش و داراى راى درست و هوشمند است، تا اهل مجلس خاموش نشوند، زبان به سخن نگشايد.

🍃پابرهنه وسط یا توی حرف کسی دویدن از خردمندی نیست🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

یکی در مسجد *سنجار به *تطوع بانگ گفتی به ادايی كـه *مستمعان را ازو نفرت بودی
و صاحب مسجد اميری بود عادل نيک سيرت نمی‌خواستش كه دل آزرده گردد گفت:
ای جوانمرد اين مسجد را موذنانند قديم هر یکی را پنج دينار مرتب داشته‌ام تو را ده دينار می‌دهم تا جايی ديگر روی بر اين قول *اتفاق كردند و برفت.

پس از مدتی در گذری پيش امير باز آمد.
گفت ای خداوند برمن حيف كردی كه به ده دينار از آن بقعه بدر كردی كه اينجا كه رفته‌ام بيست دينارم همی‌دهند تا جای ديگر روم و قبول نمی كنم امير از خنده بی خود گشت و گفت زنهار تا نستانی كه به پنجاه راضی گردند.

به تيشه كس نخراشد ز روى خارا گِل
چنانكه بانگ درشت تو مى‌خراشد دل

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
🎼: بیدل-دشتی #حمید_آقائی
🎤: #مریم_رضوی

سنجار: شهرى در سه منزلى موصل
تطوع: کار مستحبی که به قصد قربت و عبادت انجام داد
مستمعان: شنوندگان
مرتب داشتن : برقرار کردن
اتفاق کردن: هم‌داستان شدن، موافقت کردن
حیف کردن: ستم کردن
بقعه: سرا
خارا: سنگ سخت

🍃خاموشی با سلامت به از گفتن با ملامت 🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی:

کوته نکنم ز دامنت دست
ور خود بزنی به تیغ تیزم

بعد از تو ملاذ و ملجائی نیست
هم در تو گریزم ار گریزم

باری ملامتش کردم و گفتم: عقل نفیست را چه شد تا نفس خسیس غالب آمد؟ زمانی به فکرت فرو رفت و گفت:

هر کجا سلطان عشق آمد نماند
قوّت بازوی تقوی را محل

پاکدامن چون زید بیچاره‌ای
اوفتاده تا گریبان در وحل

✍🏻: #سعــــدی

📚 باب پنجم (در عشق و جوانی)
🎤: مريم رضوى
🎼 :حميد آقايى

یارای گفتار: توانایی و جرأت سخن گفتن
ملامت دیده: سرزنش شده
باری:خلاصه
نفیس: گرانمایه
خسیس: پست
غرامت کشیدن : مشقت و سختی کشیدن
تصابی: عشق ورزیدن
ملاذ: پناه
ملجا: پناهگاه، مأمن
وحل: گل و لای،لجن

🍃 عشق در هر کجا پای بگذارد عقل آنجا را ترک می‌کند  (ضرب‌المثل تازی)🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

هندویی *نفط اندازی همی آموخت. حكيمی گفت تو را كه خانه *نيين است بازی نه اين است.

*تا ندانى كه سخن عين صوابست مگوى
وآنچه دانى كه نه نيكوش جوابست مگوى

✍🏻: #سعــــدی

📚 باب هفتم (در تاثیر تربیت)

نفط اندازی: نوعی آتش بازی و آتش از دهان بیرون دادن.
نیین: ساخته شده از نی
بيت: تا زمانی که نمی‌دانی کلامت نیکوست یا نه، چیزی نگو و آن‌چه را که می‌دانی جواب درست و خوبی ندارد، نگو.


🍃کسی که در خانه شیشه‌ای زندگی می‌کند نباید سنگ پرتاب کند 🍃

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

پنجه با شير زدن و مشت بر شمشير، کارِ خردمندان نيست.

جنگ و زورآوری مکن با *مست
پيشِ *سرپنجه *در بغل نِهْ دست

📚 باب هشتم (در آداب صحبت)

✍🏻: #سعــــدی

*مست:۱- به معنی مست از شراب که زورآزمایی با او کار بیهوده‌ و بی‌فایده‌ای ‌است
۲-خشمناک و غضبناک که زورآوری با او بیهوده‌ است
✔️ یکی از نشانه های انسان عاقل تن ندادن به کارهای خطرناک و بیهوده است.
*سرپنجه: (صاحب سرپنجه)کنایه از انسان قوی و بی‌باک.
*در بغل نه دست: کنایه از تسلیم شدن

🍃 بر سر مژگان یار من مزن انگشت
آدم عاقل به نیشتر نزند مشت(شاطرعباس صبوحی)🍃

@sobhosher