صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
🔹درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند 📚

فراز و فرودهای زندگی چهره‌های مطرح همواره جذاب بوده و زندگانی اهالی قلم همیشه کمتر از دیگر مشاهیر در معرض عموم بوده است؛ چهره‌های شاخص ادبیات هم مثل باقی آدم‌ها در زندگی ماجراهایی را از سر گذرانده‌اند که موجب شکل‌گیری شخصیت خودشان و گاه شخصیت‌های آثارشان شده است.
 
🔺#ارنست_همینگوی (۱۸۹۹ – ۱۹۶۱) از نویسندگانی است که علاوه بر آثارش، شخصیت پیچیده، زندگی پرماجرا و رفتار گاه عجیبش همواره مورد توجه بوده؛ در این نوشتار به موارد کمتر شنیده شده ا‌ی از زندگی او می‌پردازیم
.   
🔻همینگوی از هجده‌سالگی به عنوان گزارشگر نشریه‌ی کانزاس‌سیتی استار وارد عالم روزنامه‌نگاری شد و در نوزده‌سالگی داوطلب حضور در جبهه‌ی جنگ جهانی اول شد اما به علت ضعف بینایی رد شد. با این حال، به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ به خدمت گرفته شد. او طی جنگ از آتش خمپاره زخمی شد و مدت زیادی در بیمارستان بستری شد؛ همانجا عاشق پرستارش شد ولی چند ماه بعد که جنگ تمام شد به آمریکا برگشت و در بیست‌ودوسالگی با زن دیگری ازدواج کرد.
با این حال او عشق اولش را فراموش نکرد و در رمان مشهور «وداع با اسلحه» که حاصل تجربه‌ی حضور در جنگ جهانی اول بود، شخصیت کاترین بارکلی را با نگاه به همان دختر پرستار نوشت.

ادامه دارد...
@sobhosher
صبح و شعر
🔹درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند 📚 فراز و فرودهای زندگی چهره‌های مطرح همواره جذاب بوده و زندگانی اهالی قلم همیشه کمتر از دیگر مشاهیر در معرض عموم بوده است؛ چهره‌های شاخص ادبیات هم مثل باقی آدم‌ها در زندگی ماجراهایی را از سر گذرانده‌اند…
#عادات_عجیب_نویسندگان

#ارنست_همینگوی
یک نویسنده عمودی بود! او با استفاده از یک میز در حالیکه ایستاده بود می‌نوشت.
همینگوی بیشتر داستانهایش را در حالیکه روی پاهایش ایستاده بود با ماشین تحریر سنتی خود نوشت. او همچنین یک نمودار با تعداد دقیق کلمات روزانه‌ای را که نوشته بود؛ نگه می‌داشت.
ارنست همینگوی، در خصوص شیوه کارش نوشته است:
«هنگامی که مشغول کار روی یک کتاب یا داستانی هستم، هر روز صبح همزمان با تابش اولین نور خورشید می‌نویسم. در این زمان هیچ کس مزاحم شما نمی‌شود و هوا هم خنک است. حتی اگر سرد هم باشد با کار کردن احساس گرما می‌کنم. برخی اوقات از نوشتن دست کشیده و آنچه را که نوشته‌ام، می‌خوانم. وقتی متوقف می‌شوید، می‌فهمید چه اتفاقی قرار است بعداً بیفتد، بنابراین از آن نقطه ادامه می‌دهید. این رویه در روزهای بعدی دوباره انجام می‌شود.»
توصیه اصلی ارنست همینگوی به نویسندگان مشتاق این بود که: «به عنوان یک نویسنده نباید قضاوت کنید. شما باید درک کنید.»
✍🏻: حسن مهرابی
مجله بخارا

@sobhosher
#عادات_عجیب_نویسندگان

#هانترتامپسون نویسنده و روزنامه‌نگار معروف امریکایی به رونویسی کردن✍🏻 از رمان‌های #ارنست_همینگوی معروف بود.
او این کار را فقط برای شناختن و فرا گرفتن واژه‌ها انجام می‌داد. 🤔
بنابراین از روی رمان‌های "خورشید هم طلوع می‌کند" و" وداع با اسلحه" همینگوی یک دور کامل نوشت به امید اینکه بتواند معرفت و بینش بُتِ ادبیِ خود را بیش از پیش درک کند.
او سرانجام‌ به عنوان پایه‌گذار جنبش روزنامه‌نگاری گانزو* شناخته شد و با انتشار کتاب فرشتگان جهنم: حماسهٔ عجیب‌وغریب موتورسوارانِ طاغی (۱۹۶۷) به شهرت رسید، 😄

* نوعی سبک روزنامه‌نگاری است که در آن اخبار و مطالب بدون هدف، ادعا و غرض خاصی منتشر می‌گردد.

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

«چه موج‌های بلندی. ببین چه طور در زنجیره ای بی پایان یکی بعد از دیگری بیهوده و عبث پیش می‌آیند و سر به ساحل می‌کوبند. با این همه، مثل هر چیز ساده و ضروری ای آرامش بخش و تسلا دهنده اند. در این چند روز من دلبستهٔ دریا شده‌ام.»
«شاید به دلیل دوری راه بود که بیشترها کوهستان را ترجیح می‌دادم. حالا دیگر شوق کوهستان در دلم نیست. به گمانم در کوهستان بترسم و خجل بشوم. کوهستان بیش از اندازه خودکامه، بی نظم و متنوع است. شک ندارم که در کوهستان احساس حقارت می‌کنم. راستی کسانی که یکنواختی دریا را ترجیح می‌دهند، چه کسانی هستند؟»

📚: بودنبروک‌ها(زوال یک خاندان) (Buddenbrooks verfall einer familie)
✍🏻: #توماس_مان، نویسنده و منتقد برجسته‌ی آلمانی است که تاریخچه‌ی خانواد‌گی خود را دست مایه‌ی رمانی پر صفحه، پر توصیف، و پر از نظم و ترتیب آلمانی کرده که به خاطرش او را نابغه می‌خوانند:
داستان از میانه‌ی زند‌گی خاندان بودنبروک‌ها شروع می‌شود، جایی که در اوج قدرت مادی هستند و پدربزرگ هنوز زنده است ... و امتداد می‌یابد تا زوال خاندان: مرگ آخرین وارث و تنها زنانی که برجای مانده‌اند و از گذشته حرف می‌زنند ...
رمان در یک مهمانی خانواده‌گی شروع می‌شود. همه هستند، پدربزرگی که بانی ثروت خانواده بوده، در زمان جنگ آذوقه به جنوب برده، پدر نگران همه چیز، دختری جوان و آماده‌ی ازدواج، که روایت بیشتر فصل‌های کتاب را از آن خود خواهد داشت، و نوه‌ها، هنوز بچه و بی‌خیال همه چیز و البته پسر‌ها،‌ کسانی که جنگ قدرت را در خانواده بازی خواهند کرد...
مهمانی هست و یک نامه رسیده، از پسری ناخلف که باز هم پول می‌خواهد...
رمان آقای مان ترکیبی است از خانواده و زندگی روزمره و تاریخ آلمان.
او در ۱۹۲۹ برنده‌ی جایزه‌ی #نوبل_ادبیات شد.
🔅#ارنست_همینگوی گفته است یکی از حسرت‌هایش این است که بتواند بارِ دیگر «بودنبروک‌ها» را برای اولین بار بخواند.
ترجمه: علی اصغر حداد

فایل pdf كتاب را در صبح و شعر بخوانيد👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب ، به روز، پیروز ‌و فرخ روز #مانتره_سپند ایزد سال ۳۷۶۰ مزدیسنی

مانتره سپند = سخن اندیشه برانگیز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#مشاهير
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

پیرمرد با خود می‌گفت که من ریسمان را میزان می‌کنم، چیزی که هست بخت یاری نمی‌کند.
اما کسی چه می‌داند؟
شاید زد و امروز یاری کرد.
هر روز روز تازه‌ای است.
بهتر آن است که بخت یاری کند، ولی تو کارت را میزان کن. آن‌وقت اگر بخت یاری کرد آماده‌ای. (ص ۱۲۲)

آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمی‌خوره.
با خود گفت نومیدی احمقانه است.
از این گذشته، به عقیده من گناه هم هست.
فکر گناه را نکن.
حالا بدون گناه هم به‌اندازه کافی دردسر داری. (ص ۱۹۶)


✍🏻: #ارنست_همینگوی
📚: پیرمرد و دریا
برگردان: #نجف_دریابندری فراخور زادروزش ۱شهریور💐 گرامی یاد و‌ مانا نامش🙏🏻
نگارش روان و خوشخوان و سبک منحصر به فرد دریابندری، به ویژه در برگردان، او را به یکی از محبوب‌ترین مترجمان ایرانی تبدیل کرده بود.
دریابندری از فارسی به انگلیسی هم برگردان‌هایی دارد. از جمله برگردانِ نیمی از نسخه‌ای از «اشغال» بهرام بیضایی و برگردان بیشتر کتابِ «درد بی‌خویشتنِ خودش» که هیچ‌کدام هنوز منتشر نشده‌اند.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخ‌ #وهومن روز با منش نیک 🙏🏻💐

سرش سبز بادا منش ارجمند
منش برگذشته ز چرخ بلند
فردوسی

گل #یاسمن_سپید #نماد #وهومن_امشاسپند است.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

بشقاب املت و ژامبون را جلو هرولد گذاشت و شیشه مربای افرای روی کیک را از توی گنجه بیرون آورد. سپس روبه روی هرولد
پشت میز نشست .

گفت: «هرولد دلم می‌خواهد یک دقیقه آن روزنامه را کنار بگذاری .»
کریز روزنامه را برداشت و تا کرد.

مادرش عینکش را برداشت و گفت: «برای آینده‌ات تصمیمی گرفته‌ای؟ »

کریز گفت : « نه . »

فکر نمی کنی وقتش رسیده باشد؟» مادرش منظور بدی نداشت . چیزی که بود نگران بود.

کریز گفت: «فکر نکرده‌ام . »

مادرش گفت : «خداوند برای تک تک بندگانش کار دارد. روی زمینش دستی را نمی‌بینی که بیکار باشد.»

کریز گفت: «من یکی توی زمین او نیستم .»

ما همه توی زمین خدا هستیم.»

کربز مثل همیشه مضطرب و دمغ بود.
مادرش ادامه داد: «هرولد ، من خیلی دلواپس توام.
می دانم چه وسوسه هایی سر راه آدم کمین می‌کنند می‌دانم که آدم چقدر ضعیف است.
یادم هست ، پدر بزرگ عزیزت که عمرش را به تو داده، پدر خودم چه چیزها که از جنگ داخلی تعریف نمی کرد و من برای تو دعا می‌کردم . الآن هم صبح تا شب برایت دعا میکنم ، هر ولد . »

✍🏻 #ارنست_همینگوی
📚: خانه سرباز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

دلش برای ماهی بزرگی که صید کرده بود سوخت.
با خود گفت که این ماهی، ماهی عالی و عجیبی است و می داند که من چقدر پیرم.
تا به حال ماهی به این پر زوری نگرفته ام، ماهی به این غریبی نگرفته ام. شاید می داند که نباید از آب بیرون بپرد. اگر پرید یا وحشیگری درآورد بیچاره‌ام می‌کند.
اما شاید هم پیش از این چند بار به قلاب افتاده، می‌داند که راه جنگیدنش همین است. از کجا می داند که فقط با یک نفر طرف است، یا آنکه طرفش پیرمرد است؟ اما عجب ماهی بزرگی است، اگر گوشتش خوب باشد در بازار خیلی پول می شود. طعمه را هم مثل ماهی نر خورد، کشیدنش هم به ماهی نر می‌ماند، در جنگیدنش هم نشانی از ترس نمی بینم. نمی‌دانم نقشه دارد یا او هم مثل من وامانده است؟

✍🏻 #ارنست_همینگوی
📚: پیرمرد و دریا

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher