Forwarded from اتچ بات
«چای در غروب جمعه»
دلپذیری اکنون از خانه رخت میبندد
همراه با بادبادکهای کودکانِ ولگردِ کوچه در آسمان گم میشود
نیستی و حجم اندوه
آنقدر در خانه شکوفه میدهند و میوه میدهند
که ما را چارهای نیست که به کوچه پناه بریم.
دلسرد از خونبهای خودم
که ارزش یک سکهی حلبی را هم ندارد
میخواهم تو را همچنان دوست داشته باشم....
🖌سروده: #احمدرضا_احمدی
🎤صدا. : # مریم_رضوی
موسیقی: The water fairy🎼🎧
@sobhosher
دلپذیری اکنون از خانه رخت میبندد
همراه با بادبادکهای کودکانِ ولگردِ کوچه در آسمان گم میشود
نیستی و حجم اندوه
آنقدر در خانه شکوفه میدهند و میوه میدهند
که ما را چارهای نیست که به کوچه پناه بریم.
دلسرد از خونبهای خودم
که ارزش یک سکهی حلبی را هم ندارد
میخواهم تو را همچنان دوست داشته باشم....
🖌سروده: #احمدرضا_احمدی
🎤صدا. : # مریم_رضوی
موسیقی: The water fairy🎼🎧
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🍃🌸
فقط آسمان را ديده بودم..
همانگونه که گفته بودم
تمام شب را خيره به در بودم
گيسوان تو در شب کوتاهی جملههای من
آنقدر به آسمان نزديک بود
که به خانه آمدم
در دستههای گل ياس پنهان بودم
میدانم
جوانی بود
شهرهای ايام عشق
در وهم خانه میساختند
همسايهها بخار میشدند
به آسمان میرفتند
با باران به خانه باز میآمدند
آيا از عشق بود که به خانه باز آمدند..؟
نمیدانم
من همانگونه ساکت و خاموش
در شب خنک و شفاف
فقط آسمان را ديده بودم..
گیسوی تو را..
گیسوی تو را گاهی، رگبار ابر را
گاهی زنان شالیکار، در خیابان میکارند
کهکشانی در این مکان، که نامش روز است
مژده از بیداری است.
لبخند تو در این جهان
از درختان کاج فرو میافتد
کودکان را به خواب آوردی ، ماهیان را از بهار
در باران بهار، رمیده به خانه آوردی.
با نگهبان جهان که سخن گفتم
میگفت: جاری است، همیشه است.
به نظاره ایستاده بودم، در پاییز
که در جهان را بگشایم، کلید در خانهی تو بود...
کوچهها عطر را، ایثار میکنند
عابران، از پل میگذرند
پس از آنکه عابران عبور کردند
پل فرو میریزد، به خانه بازگردیم
که عشق در مشرق
طلوع میکند..
شعر و آواى : #احمدرضا_احمدی فراخور گرامى زادروزش💐
شبتان شاد 🥰🙏🏻
@sobhosher
فقط آسمان را ديده بودم..
همانگونه که گفته بودم
تمام شب را خيره به در بودم
گيسوان تو در شب کوتاهی جملههای من
آنقدر به آسمان نزديک بود
که به خانه آمدم
در دستههای گل ياس پنهان بودم
میدانم
جوانی بود
شهرهای ايام عشق
در وهم خانه میساختند
همسايهها بخار میشدند
به آسمان میرفتند
با باران به خانه باز میآمدند
آيا از عشق بود که به خانه باز آمدند..؟
نمیدانم
من همانگونه ساکت و خاموش
در شب خنک و شفاف
فقط آسمان را ديده بودم..
گیسوی تو را..
گیسوی تو را گاهی، رگبار ابر را
گاهی زنان شالیکار، در خیابان میکارند
کهکشانی در این مکان، که نامش روز است
مژده از بیداری است.
لبخند تو در این جهان
از درختان کاج فرو میافتد
کودکان را به خواب آوردی ، ماهیان را از بهار
در باران بهار، رمیده به خانه آوردی.
با نگهبان جهان که سخن گفتم
میگفت: جاری است، همیشه است.
به نظاره ایستاده بودم، در پاییز
که در جهان را بگشایم، کلید در خانهی تو بود...
کوچهها عطر را، ایثار میکنند
عابران، از پل میگذرند
پس از آنکه عابران عبور کردند
پل فرو میریزد، به خانه بازگردیم
که عشق در مشرق
طلوع میکند..
شعر و آواى : #احمدرضا_احمدی فراخور گرامى زادروزش💐
شبتان شاد 🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی
که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
اما
چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن
گم شدی در خانه مانده بود
ما سرانجام توانستیم
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما
طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها
حک شده بود
لیوان ها و بشقاب ها را از خانه بیرون بردم
کنار گندم ها دفن کردم
زود به خانه آمدم
تو در آستانه در ایستاده بودی
تو در محاصره ی لیوان ها و بشقاب ها مانده بودی
گیسوان تو سفید
اما لبان تو هنوز جوان بود.
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، امروزتان دلپذير💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی
که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
اما
چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن
گم شدی در خانه مانده بود
ما سرانجام توانستیم
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما
طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها
حک شده بود
لیوان ها و بشقاب ها را از خانه بیرون بردم
کنار گندم ها دفن کردم
زود به خانه آمدم
تو در آستانه در ایستاده بودی
تو در محاصره ی لیوان ها و بشقاب ها مانده بودی
گیسوان تو سفید
اما لبان تو هنوز جوان بود.
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، امروزتان دلپذير💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
خاندان من از البسهی سیاه وحشت داشتند
بر طناب رخت ما همیشه البسهی سفید
آویخته بود
اما تو را هنگامی که با لباس سياه به خانهی ما آمدی پذیرفتند
مادرم حتی به تو گیلاسهای سرخ تعارف کرد
گفته بودی: بگذار کبوتران بخرامند
گیلاسهای سرخ پیر شوند
اسبان سیاه در آفتاب پاییزی
سفید شوند
که خاندان من تو را بپذیرند
کبوتران سفید به خانهی ما آمدند
گیلاسهای سفید، پیر شدند
سفید شدند
اسبان سیاه سفید شدند
خاندان من یکی پس از دیگری مردند
در آستانهی در
چمدانهای فرسوده را که انبوه از
لباسهای سیاه بود
به من سپردی و
گفتی: من مسافرم
✍🏻: #احمدرضا_احمدی شاعر و نقاش فراخور گرامی زادروزش💐
بنیانگذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است که در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر کرد.
او در سال ۱۳۷۸ برندهٔ جایزه شعر خبرنگاران، تندیس مداد پرنده و در سال ۱۳۸۵ به عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، روزتان دلكش و ناب💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
خاندان من از البسهی سیاه وحشت داشتند
بر طناب رخت ما همیشه البسهی سفید
آویخته بود
اما تو را هنگامی که با لباس سياه به خانهی ما آمدی پذیرفتند
مادرم حتی به تو گیلاسهای سرخ تعارف کرد
گفته بودی: بگذار کبوتران بخرامند
گیلاسهای سرخ پیر شوند
اسبان سیاه در آفتاب پاییزی
سفید شوند
که خاندان من تو را بپذیرند
کبوتران سفید به خانهی ما آمدند
گیلاسهای سفید، پیر شدند
سفید شدند
اسبان سیاه سفید شدند
خاندان من یکی پس از دیگری مردند
در آستانهی در
چمدانهای فرسوده را که انبوه از
لباسهای سیاه بود
به من سپردی و
گفتی: من مسافرم
✍🏻: #احمدرضا_احمدی شاعر و نقاش فراخور گرامی زادروزش💐
بنیانگذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است که در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر کرد.
او در سال ۱۳۷۸ برندهٔ جایزه شعر خبرنگاران، تندیس مداد پرنده و در سال ۱۳۸۵ به عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، روزتان دلكش و ناب💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا
پاسداری کنند
چشمانم را گلمیخ کنید
و بر هر دیواری که در انتظار یادگاری کودکیست
بیاویزید
در سینهام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم بازی کنند.
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم
که دیگران با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که زیر سایهی درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرههاست.
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
یادش تا همیشه گرامی☘️🖤
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا
پاسداری کنند
چشمانم را گلمیخ کنید
و بر هر دیواری که در انتظار یادگاری کودکیست
بیاویزید
در سینهام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم بازی کنند.
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم
که دیگران با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشتهام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که زیر سایهی درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرههاست.
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
یادش تا همیشه گرامی☘️🖤
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آذربایجان_غربی #پیرانشهر
منطقه #خرپاپ
#زاگزس #کوهستان #قندیل
دری به زمستان باز کن
تا سپیدی برفها
به ما امید زنده ماندن بدهد.
ما گرما نمیخواهیم
ما امید میخواهیم
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
دیماه ۱۴۰۲
@My_BeautifulIran
@sobhosher
منطقه #خرپاپ
#زاگزس #کوهستان #قندیل
دری به زمستان باز کن
تا سپیدی برفها
به ما امید زنده ماندن بدهد.
ما گرما نمیخواهیم
ما امید میخواهیم
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
دیماه ۱۴۰۲
@My_BeautifulIran
@sobhosher
.
჻ᭂ 🍃🌸 #شعرامروز ჻🌸🍃჻ᭂ
" خدایان اردوگاههای آفتابی
من نمیتوانم بیابم ."
شما که هنوز خونتان را
- در بهار -
برای رنگآمیزی انارهای باغ نژادهای خوب
نگاهداشتهاید
مگر نمیبینید؟
ظرفهای من هنوز نشسته است
من هنوز برای گندمها رنگ زرد و سبز را
فاش نکردهام
اتاقم رنگ میخواهد، جارو میخواهد
تازه آفتاب خریدهام که بر چراغ بیاویزم
هنوز برای یک درخت و پرنده
پاییز و بهار را هجا نکردهام
برای من تازه مهتاب رسیدهاست
تا سقف اتاقم را رنگ مهتابی کنم
رختهای تابستانیام بوی بهار میدهد
بهارهای گستاخ از من پرنده و میوه
میخواهند
دو سه گلی است که باید از حافظه بیرون آرم
بیرون آرم ، و بر سینه بیاویزم
من نمیتوانم بیایم
نمیتوانم....
✍🏻: #احمدرضا_احمدی فراخور زادروزش مانایاد و نامش☘️💐
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃🌸 #شعرامروز ჻🌸🍃჻ᭂ
" خدایان اردوگاههای آفتابی
من نمیتوانم بیابم ."
شما که هنوز خونتان را
- در بهار -
برای رنگآمیزی انارهای باغ نژادهای خوب
نگاهداشتهاید
مگر نمیبینید؟
ظرفهای من هنوز نشسته است
من هنوز برای گندمها رنگ زرد و سبز را
فاش نکردهام
اتاقم رنگ میخواهد، جارو میخواهد
تازه آفتاب خریدهام که بر چراغ بیاویزم
هنوز برای یک درخت و پرنده
پاییز و بهار را هجا نکردهام
برای من تازه مهتاب رسیدهاست
تا سقف اتاقم را رنگ مهتابی کنم
رختهای تابستانیام بوی بهار میدهد
بهارهای گستاخ از من پرنده و میوه
میخواهند
دو سه گلی است که باید از حافظه بیرون آرم
بیرون آرم ، و بر سینه بیاویزم
من نمیتوانم بیایم
نمیتوانم....
✍🏻: #احمدرضا_احمدی فراخور زادروزش مانایاد و نامش☘️💐
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃 🌸 تک خطی خاص 🌸🍃჻ᭂ
از عشق؛
اگر به زبان آمدیم فصلی را باید
برای خود صدا کنیم
تصنیفها را بخوانیم
که دیگر زخمهامان بوی بهار گرفت.
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃
@sobhosher
از عشق؛
اگر به زبان آمدیم فصلی را باید
برای خود صدا کنیم
تصنیفها را بخوانیم
که دیگر زخمهامان بوی بهار گرفت.
✍🏻: #احمدرضا_احمدی
🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃
@sobhosher