صبح و شعر
652 subscribers
2.14K photos
280 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
جه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی! 

**
تعطیلات نوروز به کجا برویم؟ پدر از بی‌پولی گفت و قسط‌های عقب‌مانده مادر از سختی راه و بی‌خوابی و ملافه و حمام ساعت شد ١٢ نصف شب گفتیم برویم سر اصل مطلب یکی گفت برویم شیراز دیگری گفت نه‌خیر مشهد ساعت شد ٥ صبح مادر گفت بالاخره کجا برویم پدر گفت برویم بخوابیم! 


✍🏻: #اکبر_اکسیر فراخور گرامی زادروزش💐 مانا ياد و نامش🙏🏻☘️

شعر اکسیر شعری است اجتماعی که طنز را به شیوه‌ای کلا‌سیک به مدد گرفته است تا بی‌گزند روزگار، بگوید آنچه را که مجاز نیست بگوید، یا شیرین بگوید تا نرنجانده باشد و در این راه از خود هم کم، مایه نمی‌گذارد.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

چه آرزوها
که داشتم من و دیگر ندارم
چه ها می بینم و باور ندارم
چه ها ، چه ها ، چه ها...
که می بینم و باور ندارم

حذر نجویم از هر چه مرا بر سر آید
گو در آید ، در آید
که بگذر ندارد و من هم که بگذر ندارم...

اگر چه باور ندارم که یاور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم
نبرده باز...

چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم
خبر نداریم ، خوشا که از این بستر
دیگر سر بر نداریم...

در این غم چون شمع ماتم
عجب!
که از گریه خوابم نبرده باز...

چه ها ، چه ها ، چه ها
که می بینم و باور ندارم!

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم...،

✍🏻: #مهدی_اخوان_ثالث فراخور گرامی زادروزش 💐 مانا یاد و نامش (درباره روز تولدش دو نقل است یکی
۱۷بهمن دیگری ۱۰ اسفند)☘️
تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.
اشعار اخوان ريشه‌های اجتماعی و عاشقانه دارد. اخوان در جوانی با شعر كلاسيك فارسي آشنا شد و به سرودن قصيده و غزل پرداخت اما همواره به دنبال نوعی تازگی در شعر بود در پی آشنايی با نيما تحت تأثير شعر او دگرگون شد.
اشعار نخستين او تماماً به شيوه كهن است كه حاكي از توانايی وی در سرودن به شيوه سنتی است. سبك‌ شعری اخوان‌ ثالث‌ در اغلب‌ مجموعه‌‌های‌ او سبك‌ حماسی‌ و اساطيری‌كهن‌ با الهام‌ از ‌فردوسی است‌ و تأثير شاهنامه‌ در بيشتر اشعار او آشكار است‌ بطوريكه‌ شيوه‌ شاعری‌ او نوعی سبك‌ خراسانی نوين‌ است‌.
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
در ره عشقت ای صنم، شیفته بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم

پرده به روی بسته‌ای، زلف به هم شکسته‌ای
از همه خلق رسته‌ای، از همگان جدامنم

شیر تویی، شکر تویی، شاخه تویی، ثمر تویی
شمس تویی، قمر تویی، ذره منم، هبا منم

نخل تویی، رطب تویی، لعبت نوش لب تویی
خواجهٔ با ادب تویی، عاشق بی نوا منم

کعبه تویی، صنم تویی، دیر تویی، حرم تویی
دلبر محترم تویی، عاشق بی نوا منم

من ز یم تو نیم نم، نی ز کم و ز بیش هم
چون به تو متصل شدم، بی حد انتها منم

شاهد شوخ دلربا، گفت به نزد من بیا
رسته ز کبر از ریا، مظهر کبریا منم

طاهره، خاک پای تو، مست می لقای تو
منتظر عطای تو، معترف خطا منم


✍🏻: #طاهره ملقب به #قرةالعین
#زرین‌تاج_قزوینی (فاطمه یا ام‌السلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی
او علاوه بر مهارت درسرودن اشعار و نثر در نظریه پردازی سیاسی نیز از پیشتازان بوده‌است. طاهره طرفدار دین بابی، اولین زن ایرانی است که مسئله تساوی حقوق زن و مرد را در سال ۱۸۴۸ یعنی ۴ سال پس از ایمان او به باب و آئین بابی، مطرح نمود. عده‌ای او را برجسته‌ترینِ افراد در مسئله دفاع از حقوق زنان می‌دانند.
او در سال ۱۸۴۸ میلادی، از حقوق برابر زنان و مردان سخن می‌گوید. به همین دلیل محمود خان کلانتر تهران برای او زندانی در قلعه طبرسی که واقع شده در کاخ طبرسی بود ساخت و به مدت یک سال او را در حبس نگاه داشت.
کلانتر زندانبان از او خواست که اظهار ندامت بکند و سپس او را تهدید به مرگ نمود. طاهره می‌گوید: «می توانید به زودی، هر گاه که اراده کردید، مرا به قتل برسانید. اما جلوی پیشرفت و مبارزهٔ زنان برای آزادی را که روزگارش بزودی خواهد رسید، نمی‌توانید بگیرید.»
با آگاهی و آمادگی کامل از قبول پیشنهادات امتناع کرده و سرانجام به فرمان ناصرالدین شاه قاجار و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر وقتی که ۳۶ سال داشت به قتل رسید. او را با روسری‌اش خفه کردند و در چاهی انداختند..

#هشتم_مارس #روز_جهانی_زن گرامی💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

჻ᭂ 🍃🌸 #مشاهير🌸🍃‍჻ᭂ

نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون‌تر
امید از تو شیرین‌تر
نمی‌شود پاییز
فضای نمناک جنگلی‌اش
برگ های خسته‌ی زردش
غمگین‌تر از نگاه تو باشد
نمی‌شود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
...
نمی‌شود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
"محبوبه‌های شب" هم باشند.
نمی‌شود که تو باشی, من عاشق تو نباشم
نمی‌شود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من, هزار بار خوب‌تر از این باشم
و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.
نمی‌شود، می دانم
نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد...


✍🏻: #نادرابراهیمی فراخور ۱۴فروردین گرامی‌زادروزش مانا یاد و نامش🙏🏻☘️

📚: یک عاشقانه آرام
باور #نادر_ابراهیمی در ساختار داستان‌هایش بر این بود که نثر با موضوع می‌آید. هر موضوع نثر خود را انتخاب می‌کند و کلی‌تر این‌که هر موضوع، در هر زمینه نوع نمود خود را بر می‌گزیند. از این روست که نادر ابراهیمی به زبان خاصی پایبند نیست و به اندیشه و روایت اهمیت بیشتری می‌دهد.
زیرا وی این‌چنین می‌اندیشد که نوشته‌هایش به منظور بیداری است. اغلب داستان‌های او با بررسی‌های نقد ادبی جدید به ویژه در زمینه روایت پردازی همسوست.
در اکثر داستان‌های نادر ابراهیمی ماجرا با یک کمبود یا محرومیت آغاز می‌شود. قهرمان داستان و نیروهای برهم زننده آرامش با هم درگیر می‌شوند و به این ترتیب داستان با یک کشمکش همراه است.
برخي معتقدند نادر ابراهيمی همچون تقی مدرسی از نثر كهنه نمای طبری كه خالی از رگه‌های شعری نيست تقليد و به افسانه نويسی و اسطوره نويسی غلتيده است. (عابدينی،ج 1، ص236)
در نقد روش شناسی ابراهيمی آمده است او نشان داد شيفته روشنفكر نمايی‌های رايج زمانه خود شده بود و به نوشتن داستان‌های تمثيلی به تقليد از تورات روي آورد، داستان‌هايی واقع‌گرايانه كه در فضايي ذهنی می‌گذرند و تمام كوشش نويسنده صرف ايجاد موقعيت‌های بيمار گونه و ماليخوليايی برای شخصيت‌ها می‌شود.
#ابراهیمی در سرودن شعر نیز از خود استعداد زیادی نشان داد. دو ترانه "تصویر وطن" و "سفر بخاطر وطن" از اوست و قطعه این عشق پاک را می‌سراید. "سفر بخاطر وطن" مشهورتر است.

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

میراث معنوی هر کشوری فرهنگش است. "دیوان حافظ"، "دیوان مولانا" و "دیوان سعدی" فرهنگ من است. فرهنگ ما به دو شکل تجلی پیدا می‌کند؛ اگر مثل مسجد جامع اصفهان یا تخت جمشید شیراز، عینی باشد، این‌ها تمدن ما است، اما فرهنگ ما حافظ و مولانا است.
در سه چهار قرن اخیر به کتاب لغت هم می‌گوییم "فرهنگ" مثل فرهنگ معین یا فرهنگ دهخدا.
این واژه در ایران ساخته نشده و آن را در هند ساخته‌اند. یعنی در هند گفته‌اند کتاب "لغت فارسی" فرهنگ است چون فکر کرده‌اند هر فردی زبان کشورش را بخواند بافرهنگ می‌شود. در حالی‌که ما پیش از آن به فرهنگ‌نامه‌ها می‌گفتیم لغت‌نامه.
اسدی‌طوسی از طوس به آذربایجان رفت و دید افرادی آن‌جا هستند که شعر می‌گویند اما شعر خراسانی را متوجه نمی‌شوند چون خراسانی‌ها به خاطر نزدیکی به سرزمین سغد، واژه‌هایی داشتند که آذربایجانی‌ها به خاطر دوری از سغدی‌ها نمی‌فهمیدند این واژه‌ها چه هستند. به همین خاطر اسدی‌طوسی آمد تمام واژه‌های سغدی را در یک کتاب تدوین کرد و اسمش را گذاشت "لغت فرس".

✍🏻: #حسن_انوشه نویسنده، پژوهشگر تاریخ، زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه نویسندگان دانشنامهٔ ادب فارسی بود گرامی یاد و مانا نامش💐☘️

📎فایل pdf پنج جلد "دانشنامه ادب فارسی را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

📝زیربنای داستان نویسی سه عامل است؛ یکی تجربه ، یکی مشاهده و دیگری بینش انسان ؛
این‌ها جمع می‌شوند بر اساس تخیل و خلاقیت داستان را به وجود می‌آورند؛ بنابراین سعی کنید بیشتر از تجربه و مشاهده استفاده کنید ،
وقتی شما خودتان مسائل را تجربه کرده باشید، می‌توانید جزء به جزء پیش بروید و فضا را به شکل باورپذیری برای خواننده توصیف کنید .
من بارها گفته‌ام که داستان نبافید ، داستان بافتن یعنی اینکه آدم موضوع جالبی پیدا کند و تنها بر اساس تخیل داستان بنویسد ولی تا انسان شناخت نداشته باشد نمی تواند درست بیان کند و تخیل تنها باید عنصری باشد که تجربیات و مشاهدات را به شکل هنرمندانه بیان کند نه اساس و بنای داستان .
درست است که اساس داستان دروغ است ولی دروغی است که از حقیقتی پرده بر می‌دارد و پیکاسوی نقاش هم به این نکته اشاره کرده است .
هر کسی می‌تواند در زندگی‌اش حداقل یک رمان بنویسد و آن هم رمان زندگی خودش است ، فقط باید شناخت داشته باشد
.

✍🏻: #جمال_میرصادقی فراخور گرامی زادروزش(۱۹اردی‌بهشت)
با آرزوى تندرستى و طول عمر براى استاد فرهيخته💐🙏🏻
ميرعابدينى نویسندهٔ ۴۳ جلد کتاب رمان، داستان بلند و کوتاه،آموزش داستان‌نویسی و هم در زمینه نقد ادبی و ادبیات است.
🔸سبک: آنچه آثار او را جذاب می‌کند، نثر روان و ساده او است. او به دنبال پیچیدگی‌های تصنعی نیست و نثر گفتاری‌اش، مزیتی برای آثارش به شمار می‌رود.

📎متن کامل مقاله را (از لینک گفت‌وگوی ایرنا با استاد میرعایدینی)
در صبح و شعر بخوانید.👇🏻👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

✦❁شجاعت خیام بودن❁✦

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این؟

#خیام

مشخصهٔ اصلی رند، عدم تعلق است که در رباعی مشهور خیام و بیت زیر از حافظ آمده است :

و #حافظ:
غلامِ همت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

🔺خیام چیزی را که خود بدان نرسیده و باور ندارد، موعظه نمی‌کند. او یکه و تنها حرف خود را می‌زند بی‌آن که جو زده شود و هم‌رنگ جماعت.
🔻به تعبیر کانت "جرئتِ دانستن" و به تعبیر خود"زهره" دارد تا مانند نیچه به آموزه‌های ارثی و القایی یک "نه بزرگ" بگوید و ارزش‌های خودش را بیافریند.
دغدغه‌هایش حقیقی است و آن‌ها را ارزان نمی‌فروشد تا کلاه سر خود و خلق الله بگذارد. حرف خود را می‌زند و مقید خوش باش و بد باش و به‌به و اَه‌اَه دیگران نیست.
🔺خیام بودن به واقع "زهره" می‌خواهد؛ آن‌هم در میان جماعت پر مدعا و متعصب و تکفیرگو.
او متفکری فروتن است که اقرار می‌کند که به دستش جایی بند نشده.
🔻گفتن "من نمی‌دانم" شجاعتی می‌خواهد که اکثر قریب به‌اتفاق ما نداریم.
ما تظاهر می‌کنیم که همه چیز را می‌دانیم به‌خصوص اگر برای خود رسالتی قائل باشیم و خود را در موضع استاد و معلم و دیگران را در موضع شاگرد و متعلّم ببینیم.
🔺خیام حکیم است ولی ادعای معلمی ندارد.
در حالی که غزالی و عطار و سنایی و مولوی و ابن عربی و سعدی و...، همه و همه مدعی تعلیم‌اند.
آن‌ها خود دچار مشکلات فکری هستند که به تناقضات عدیده هم منجر می‌شود ولی چون خود را در موضع تعلیم می‌بینند، به روی خود نمی‌آورند و وانمود می‌کنند مشکلی وجود ندارد.
چنان‌که #مولوی خود صادقانه‌تر با مطلب روبرو شده، می‌گوید:

بر سرم جانا بیا می‌مال دست
کز تناقض‌های دل، پشتم شکست

و اقرار می‌آورد که کارِ دین، حیرانی است.

گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین


✍🏻: #محمدامین_مروتی
فراخور #۲۸اردیبهشت روز بزرگداشت #خیام


━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

امروز برای اولین بار در عمرم رفتم پزشک متخصص قلب. یعنی در واقع من را پزشک عمومی‌ام فرستاد. دکتر قلب از اینهایی بود که وقتی در را باز می‌کنند می‌خواهند از جا بکنند و ژنرال بی‌ستاره‌اند: اسمت چیه؟ کارت چیه؟ بشین اینجا. بایست...
ولی آدم دلنشین و کاربلدی بود. وقتی فهمید نروژی من در حدیه که اسناکر نوشک هستم پرسید کجایی هستی.
وقتی گفتم، به فارسی گفت من هم افغانی هستم (به پیر به پیغمبر گفت «افغانی».
من می‌خواستم تذکر بدهم که درستش افغان یا افغانستانی است؛ و وطن‌دارانش ممکن است پوست از سرش برکنند اگر بفهمند چنین خبط عظیمی انجام داده. اما فکر کردم با ایشان که کلی سیم دارد به بدن من وصل می‌کند بهتر است وارد هیچگونه گفتگوی انتقادی نشوم چون برق دویست و بیست‌ ولت به مذاقم سازگار نیست و پدربزرگم نصیحت کرد از جزغالگی بپرهیزید).
حدودا شصت ساله، با لباس اسپورت، و بسیار چست و چالاک بود. خوش‌تیپ هم بود به نظرم، با پوستی روشن و اگر کمی سرعتش را کم کند شانس بازیگری در فیلم‌های اکشن، خصوصا نسخه تازه میگ میگ و رودرانر را دارد.
خیلی فکورانه و آدم‌شناسانه گفتم شما باید از شمال افغانستان باشید؛ اهل فاریاب و آنطرفها.
گفت خیر از جلال‌آباد هستم. نگاهی به دست دکتر که روی پیچی به سان پیچ کنترل برق سه فاز در کارخانه‌ ذوب آهن بود انداختم عرقم را پاک کردم و گفتم بله...
منظورم جلال آباد بود!
گفت می‌شناسی؟ هول شدم گفتم بله بله... اسم پسر دایی‌ام جلال است!
اینجا که بود دیگر بقول بیهقی از دست و پای بمردم.
همانطور که داشت با یک چیزی که به سینه‌ام چسبانده بود قلبم را نگاه می‌کرد (خودم هم اولین بار بود می‌دیدمش و خیلی هم سیاه بود) توی چشم‌هایم نگاه کرد و سریع چیزی پرسید. فکر کردم نروژی است.
توضیح دادم نوشک مینه ار ایفتیضاح.
دوباره پرسید. بازم هم نفهمیدم. دفعه سوم چیزی تشخیص دادم مثل شیره می‌کشی؟
قسم خوردم که اینطور نیست و این حرفها شایعه است و اصلا اگر شیره خوب در دسترس بود که الان خدمت شما نبودم و مثل مرحوم... که این بار شنیدم می‌پرسد «تشویش داری»؟
اینجا بود که فهمیدم همان اضطراب یا انگزایتی منظور ایشان است و چقدر هم خوشم آمد از این اصطلاح.
خلاصه که دکتر رودرانر عزیز همه کارها به سرعت برق انجام داد و همین‌جور که داشتم لباس می‌پوشیدم در را دژافکنانه باز کرد و راه خروج را نشان داد و گفت: قلبی داری که شاه ندارد. به سلامت.
خوش گذشت و دست کم دو اصطلاح جدید یاد گرفتم.

✍🏻: #محمود_فرجامی، فراخور زادروزش💐
روزنامه نگار، نویسنده، مترجم، طنزپرداز و پژوهشگر طنز ایرانی است.وی یکی از موسسان، و مدیر انجمن جهانی طنز فارسی است
در نویسندگی و ترجمه بسیار ماهر است و نثر روان و ساده‌ای که دارد، عامه پسند است. او برخلاف بسیاری از مترجم‌های آماتور و تازه‌کار، کتاب را روان می‌نویسد و حتی آن را مطابق فرهنگ ایرانی‌ها بومی‌سازی می‌کند.
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

یاش بخشی از كلبه آمد بيرون، در دستی دوتار داشت و در دست ديگرش خنجر.
در يك تناقض، در يك دو راهی گير كرده بود.
نمی‌دانست از آن پس بايد كدام را دست بگيرد و كدام را ببوسد و بگذارد كنج خانه.
ياد حرف‌های استادش افتاد و تصميم گرفت خنجر را پرت كند جايی از قلعه، جايی كه نبيند و نتواند پيدايش كند؛ اما ناگهان دست سرباز روس به يادش آمد كه كرك‌های زردی داشت.

#یوسف_قوجق فراخور گرامی زادروزش💐
او عضو انجمن قلم ايران، عضو انجمن نويسندگان کودک و نوجوان ايران بوده‌است.

📚: وقت جنگ، دوتارت را کوک کن،
رمانی حماسی،روایتی از ایستادگی و مقاومت مردم دلیر ترکمن صحرا و شرح دلاوری‌های مردم این سامان در مقابل توسعه‌طلبی‌های روسیه تزاری (بعد از معاهده ترکمانچای) در قلعه «گوک تپه» و به عبارتی، پاسداری از تمامیت ارضی ایران است. تاثیر فاجعه جنگ «گوگ تپه» بر مردم ترکمن به حدی بزرگ بوده که حتی در هنر موسیقی آن‌ها نیز منعکس شده است، به طوری که مقامی از موسیقی ترکمن به همین نام است.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher