📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
#داستان_شب
🔅 داستان داراب
🔹بخش ششم
مرزبان
✍#یونس_پیرزاده
🎤#مهرنوش_مستحقان_زاده
@sobhosher
#داستان_شب
🔅 داستان داراب
🔹بخش ششم
مرزبان
✍#یونس_پیرزاده
🎤#مهرنوش_مستحقان_زاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🍂🪸🍁
صبح غـزل و هــوای مستــانه بس است
عطر گل سرخ و رقص پروانه بس است
کافیست تو باشی و من و عشق و امید
در دهکده ی بهشت، یک خانه بس است
✍🏻: #شهراد_ميدرى
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂🪸🍁
@shahradmeidary
@sobhosher
صبح غـزل و هــوای مستــانه بس است
عطر گل سرخ و رقص پروانه بس است
کافیست تو باشی و من و عشق و امید
در دهکده ی بهشت، یک خانه بس است
✍🏻: #شهراد_ميدرى
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂🪸🍁
@shahradmeidary
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
بجنگ
بجنگ...!
هر کجایِ این دارالعذاب
عاجزت کردند
بجنگ!
به او که از صلح سخن می گوید از قول من بگو:
دروغگو
گریستن به موسم میلاد
خود آغاز جنگِ آدمی علیه آدمی ست.
زنهار!
وقتی که مجبورت می کنند،
تاریکی را کنار بزن
بگذار مرگ خیال کند
کارِ کرامتِ فانوس تمام است.
به قول بیهقی
"اّبله مّردا..."!
مُردن
تازه آغازِ داستانِ دیگری ست.
ببین
من به یادت می آورم:
در این پشه بّندِ خسته کُش،
از خوابِ خوش
خبری نخواهد بود.
او که از صلح سخن می گوید
دروغگویِ دیوثی ست
که خود ضامنِ نارنجک را کشیده است.
✍🏻: #سیدعلی_صالحی
#ننگ بر تاجران #مرگ
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
بجنگ
بجنگ...!
هر کجایِ این دارالعذاب
عاجزت کردند
بجنگ!
به او که از صلح سخن می گوید از قول من بگو:
دروغگو
گریستن به موسم میلاد
خود آغاز جنگِ آدمی علیه آدمی ست.
زنهار!
وقتی که مجبورت می کنند،
تاریکی را کنار بزن
بگذار مرگ خیال کند
کارِ کرامتِ فانوس تمام است.
به قول بیهقی
"اّبله مّردا..."!
مُردن
تازه آغازِ داستانِ دیگری ست.
ببین
من به یادت می آورم:
در این پشه بّندِ خسته کُش،
از خوابِ خوش
خبری نخواهد بود.
او که از صلح سخن می گوید
دروغگویِ دیوثی ست
که خود ضامنِ نارنجک را کشیده است.
✍🏻: #سیدعلی_صالحی
#ننگ بر تاجران #مرگ
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_دهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_دهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_یازدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_یازدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🍂🪸🍁
خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم
وز بهر تو از هر دو جهان برخیزم
خورشید تو خواهم که بیاران برسد
چون ابر ز پیش تو از آن برخیزم
✍🏻: #مولانا
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂🪸🍁
@sobhosher
خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم
وز بهر تو از هر دو جهان برخیزم
خورشید تو خواهم که بیاران برسد
چون ابر ز پیش تو از آن برخیزم
✍🏻: #مولانا
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂🪸🍁
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
الا ای زاهدان دین دلی بیدار بنمایید
همه مستند در پندار یک هشیار بنمایید
ز دعوی هیچ نگشاید اگر مردید اندر دین
چنان کز اندرون هستید در بازار بنمایید
هزاران مرد دعوی دار بنماییم از مسجد
شما یک مرد معنیدار از خمار بنمایید
من اندر یک زمان صد مست از خمار بنمودم
شما مستی اگر دارید از اسرار بنمایید
خرابی را که دعوی اناالحق کرد از مستی
به هر آدینه صد خونی به زیر دار بنمایید
اگر صد خون بود ما را نخواهیم آن ز کس هرگز
اگر این را جوابی هست بی انکار بنمایید
خراباتی است پر رندان دعوی دار دردی کش
میان خود چنین یک رند دعویدار بنمایید
من این رندان مفلس را همه عاشق همی بینم
شما یک عاشق صادق چنین بیدار بنمایید
به زیر خرقهٔ تزویر زنار مغان تا کی
ز زیر خرقه گر مردید آن زنار بنمایید
چو عیاران بی جامه میان جمع درویشان
درین وادی بی پایان یکی عیار بنمایید
ز نام و ننگ و زرق و فن نخیزد جز نگونساری
یکی بی زرق و فن خود را قلندروار بنمایید
مرا در وادی حیرت چرا دارید سرگردان
مرا یک تن ز چندین خلق گو یکبار بنمایید
شما عمری درین وادی به تک رفتید روز و شب
ز گرد کوی او آخر مرا آثار بنمایید
چه گویم جمله را در پیش راهی بس خطرناک است
دلی از هیبت این راه بیتیمار بنمایید
چنین بی آلت و بی دل قدم نتوان زدن در ره
اگر مردان این راهید دستافزار بنمایید
✍🏻: #عطار
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
الا ای زاهدان دین دلی بیدار بنمایید
همه مستند در پندار یک هشیار بنمایید
ز دعوی هیچ نگشاید اگر مردید اندر دین
چنان کز اندرون هستید در بازار بنمایید
هزاران مرد دعوی دار بنماییم از مسجد
شما یک مرد معنیدار از خمار بنمایید
من اندر یک زمان صد مست از خمار بنمودم
شما مستی اگر دارید از اسرار بنمایید
خرابی را که دعوی اناالحق کرد از مستی
به هر آدینه صد خونی به زیر دار بنمایید
اگر صد خون بود ما را نخواهیم آن ز کس هرگز
اگر این را جوابی هست بی انکار بنمایید
خراباتی است پر رندان دعوی دار دردی کش
میان خود چنین یک رند دعویدار بنمایید
من این رندان مفلس را همه عاشق همی بینم
شما یک عاشق صادق چنین بیدار بنمایید
به زیر خرقهٔ تزویر زنار مغان تا کی
ز زیر خرقه گر مردید آن زنار بنمایید
چو عیاران بی جامه میان جمع درویشان
درین وادی بی پایان یکی عیار بنمایید
ز نام و ننگ و زرق و فن نخیزد جز نگونساری
یکی بی زرق و فن خود را قلندروار بنمایید
مرا در وادی حیرت چرا دارید سرگردان
مرا یک تن ز چندین خلق گو یکبار بنمایید
شما عمری درین وادی به تک رفتید روز و شب
ز گرد کوی او آخر مرا آثار بنمایید
چه گویم جمله را در پیش راهی بس خطرناک است
دلی از هیبت این راه بیتیمار بنمایید
چنین بی آلت و بی دل قدم نتوان زدن در ره
اگر مردان این راهید دستافزار بنمایید
✍🏻: #عطار
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
گر به همه عُمر خویش
با تو برآرم دَمی
حاصل عمر آن "دم" است
باقی ایام رفت...
✍🏻: #سعدی
خوشنویس: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
گر به همه عُمر خویش
با تو برآرم دَمی
حاصل عمر آن "دم" است
باقی ایام رفت...
✍🏻: #سعدی
خوشنویس: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_دوازدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_دوازدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
« در این بین در باز شد و بدون هیچ اهن و اهونی سر و کله آقای دلاک پیدا گردید . خواستم ستر عورتی کرده باشم دیدم جدم حضرت آدم هم در اینجا از ستر عورت کردن صرف نظر می کرد ما هم قیدش را زدیم .
یارو تا چشمش به من افتاد و از سیاهی مو و کج و سر و بدن فهمید شرقیم خنده ای تحویل داد و همین که فهمید اصالتاً ایرانیم دیگر نیشش از بنا گوشش هم رد شد . فوراً آبی به سر و تن ما ریخته و رفت و برگشت دیدم یکی از همان کیسه های جاجیمی مویی خودمان را آورد .
والله همان دیدنش یک ده ششدانگی می ارزید ! خلاصه ما را به همان طرز ایرانی ( ولی بدون زیر سری و لنگ ) خواباند و مشغول شد به کیسه زدن . حالا چه کیفی بردم کاری با آن ندارم و از حلوا گفتن نیز که دهن شیرین نمی شود ».
«وقتی که کم کم دیدم یارو حقیقتاً استاد و تمام فوت و فن کاسه گری می داند رفتم تو نشئه کیف و محض اظهار مهربانی پرسیدم استاد شنیدم ایران هم بوده اید ؟ کیسه را که چون دستکشی در دست داشت نشان داد و گفت " این هم علامتش " گفتم " ایران رفته بودی چه کنی ؟ " خنده ای کرد و گفت " خودت حدس بزن " گفتم " بلکه با یکی از شاه های ایران که به فرنگستان آمده بودند به ایران رفتی ؟ گفت " نه " گفتم " شاید دزدی کرده بودی می خواستی جای امنی بروی که دست پلیس به آنجا نرسد ؟ گفت " نه " . گفتم " " در جوانیت یکی از اعیان ایران به ایرانیت برده ؟ " گفت " نه " گفتم " من که دیگر عقلم به جایی نمی رسد حالا خودت بگو ببینم به ایران رفته بودی که چه کنی ؟ " گفت مرد حسابی مستشار بودم .... "
دهنم از تعجب مانند دهنه خزانه حمام باز ماند . چشم هایم مثل شیشه های گنبدهای طاق حمام گرد شد . گفتم " مستشار بودی ؟ گفت " بله که مستشار بودم چرا که نباشم ؟ گفتم مستشار چه بودی ؟
گفت " مستشار وزارت داخله و خارجه و مالیه و عدلیه و جنگ و معارف و اوقاف و فواید عامه و پست و تلگراف و گمرک و تجارت و غیره و غیره !
خواستم بخندم دیدم یارو شوخی سرش نمی شود و راستی مثل این است که حرفهایش هم پر بی پر و پا نیست .
گفتم " از شما جنس دو پا هر چه بگویید بر می آید ولی خودت هم انصاف می دهی که باور کردن مستشاری تو در ایران خالی از زحمت نیست "
خندید و گفت " معلوم می شود ایران خودتان را نمی شناسید .
آیا می دانس عید کارناوال در فرنگستان چه عیدی است ؟ گفتم " البته که می دانم کارناوال عیدی است که مردم به لباس های غریب و عجیب در آمده و ماسکه ها به صورت خود زده و می افتند توی هم الواطی و لوده گری می کنند ولی این مسئله چه دخلی به مطلب ما دارد ؟
گفت " من اگر هجده ما بیش در ایران نبوده ام ولی همین قدر دستگیرم شد که سر تا سر ایران مثل کارناوالی است که هر کس به هر لباس بخواهد می تواند در بیاید و کسی را بر او بحثی نیست.»
✍🏻 ؛ #محمد_علی_جمالزاده گرامی یادش💐
📚: بیله دیگ بیله چغندر
یکی از داستانهای کتاب "یکی بود یکی نبود"
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
« در این بین در باز شد و بدون هیچ اهن و اهونی سر و کله آقای دلاک پیدا گردید . خواستم ستر عورتی کرده باشم دیدم جدم حضرت آدم هم در اینجا از ستر عورت کردن صرف نظر می کرد ما هم قیدش را زدیم .
یارو تا چشمش به من افتاد و از سیاهی مو و کج و سر و بدن فهمید شرقیم خنده ای تحویل داد و همین که فهمید اصالتاً ایرانیم دیگر نیشش از بنا گوشش هم رد شد . فوراً آبی به سر و تن ما ریخته و رفت و برگشت دیدم یکی از همان کیسه های جاجیمی مویی خودمان را آورد .
والله همان دیدنش یک ده ششدانگی می ارزید ! خلاصه ما را به همان طرز ایرانی ( ولی بدون زیر سری و لنگ ) خواباند و مشغول شد به کیسه زدن . حالا چه کیفی بردم کاری با آن ندارم و از حلوا گفتن نیز که دهن شیرین نمی شود ».
«وقتی که کم کم دیدم یارو حقیقتاً استاد و تمام فوت و فن کاسه گری می داند رفتم تو نشئه کیف و محض اظهار مهربانی پرسیدم استاد شنیدم ایران هم بوده اید ؟ کیسه را که چون دستکشی در دست داشت نشان داد و گفت " این هم علامتش " گفتم " ایران رفته بودی چه کنی ؟ " خنده ای کرد و گفت " خودت حدس بزن " گفتم " بلکه با یکی از شاه های ایران که به فرنگستان آمده بودند به ایران رفتی ؟ گفت " نه " گفتم " شاید دزدی کرده بودی می خواستی جای امنی بروی که دست پلیس به آنجا نرسد ؟ گفت " نه " . گفتم " " در جوانیت یکی از اعیان ایران به ایرانیت برده ؟ " گفت " نه " گفتم " من که دیگر عقلم به جایی نمی رسد حالا خودت بگو ببینم به ایران رفته بودی که چه کنی ؟ " گفت مرد حسابی مستشار بودم .... "
دهنم از تعجب مانند دهنه خزانه حمام باز ماند . چشم هایم مثل شیشه های گنبدهای طاق حمام گرد شد . گفتم " مستشار بودی ؟ گفت " بله که مستشار بودم چرا که نباشم ؟ گفتم مستشار چه بودی ؟
گفت " مستشار وزارت داخله و خارجه و مالیه و عدلیه و جنگ و معارف و اوقاف و فواید عامه و پست و تلگراف و گمرک و تجارت و غیره و غیره !
خواستم بخندم دیدم یارو شوخی سرش نمی شود و راستی مثل این است که حرفهایش هم پر بی پر و پا نیست .
گفتم " از شما جنس دو پا هر چه بگویید بر می آید ولی خودت هم انصاف می دهی که باور کردن مستشاری تو در ایران خالی از زحمت نیست "
خندید و گفت " معلوم می شود ایران خودتان را نمی شناسید .
آیا می دانس عید کارناوال در فرنگستان چه عیدی است ؟ گفتم " البته که می دانم کارناوال عیدی است که مردم به لباس های غریب و عجیب در آمده و ماسکه ها به صورت خود زده و می افتند توی هم الواطی و لوده گری می کنند ولی این مسئله چه دخلی به مطلب ما دارد ؟
گفت " من اگر هجده ما بیش در ایران نبوده ام ولی همین قدر دستگیرم شد که سر تا سر ایران مثل کارناوالی است که هر کس به هر لباس بخواهد می تواند در بیاید و کسی را بر او بحثی نیست.»
✍🏻 ؛ #محمد_علی_جمالزاده گرامی یادش💐
📚: بیله دیگ بیله چغندر
یکی از داستانهای کتاب "یکی بود یکی نبود"
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_سیزدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_سیزدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
همچون سرزمینم زخمیام
نه کمتر و نه بیشتر!
چون پرتگاهی عمیقم
بر روی تمام نقشهها
شبها در کابوسهایم
صدای جیغ میشنوم
هرگز معنای آرامش را نفهمیدم
در تاریخ پر از دروغ و اشتباهم
همچون سرزمینم زخمیام
به تنهایی ایستادهام
در مقابل تمام دنیا
این سالها،تقویم نیستند
امید من هستند
که بی صدا
خاکستر میشوند.
✍🏻: #احمد_ارهان
ترجمه:کیوان روان بخش
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
همچون سرزمینم زخمیام
نه کمتر و نه بیشتر!
چون پرتگاهی عمیقم
بر روی تمام نقشهها
شبها در کابوسهایم
صدای جیغ میشنوم
هرگز معنای آرامش را نفهمیدم
در تاریخ پر از دروغ و اشتباهم
همچون سرزمینم زخمیام
به تنهایی ایستادهام
در مقابل تمام دنیا
این سالها،تقویم نیستند
امید من هستند
که بی صدا
خاکستر میشوند.
✍🏻: #احمد_ارهان
ترجمه:کیوان روان بخش
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher