#زبــــان_فــارســـــی
بهر نخست
🔹جهانيان در اين همگمانند که از دو سده پس از اسلام تا چندی پس از يورش مغولان، #ايران کانون دانش جهانی بوده است و بسا از شاخه های دانش کنونی که در آن زمان درخشان به نيروی انديشهء دانشمندان ايرانی به درخت دانش جهانی افزوده و بسا از چيستانهای دانش که برای ايرانيان گشوده شد، و چون اين سخن آشکار است نياز به شکافتن و بازنمودن ندارد، پس می بايد که به گفتاری ديگر بپردازيم .
آن دانشمندان دفترهای خويش را برای آن که در امپراتوری بزرگ اسامی پراکنده شود، گاه به زبان تازی (که دستور و آئين نگارش و فرهنگ واژه های آن را خود پديد آورده بودند)
می نوشتند و گاه انديشهء خويش را به زبان فارسی می آراستند.
نمونه های فراوان از نوشته های ايرانی در زمينه های گوناگون دانش جهانی بر جای مانده است که نشان از توانايی اين زبان برای بازکردن دشواريهای رشته های دانش دارد اما پرسش شما اين است که آيا زبان فارسی را توان آن هست که زبان دانش امروز جهان نيز شود!؟
📖
١- گنجينهء واژه های زبان پر بار باشد.
٢- در زبان، توانايی، برآوردن يا ساختن واژه های نو از پيوند واژه ها باشد.
٣- زبان ساده باشد.
٤- آئين و دستور زبان يگانه باشد و جدا آئينی (استثناء) در آن ديده نشود
٥- ريشه های کهن زبان شناخته شده باشد و پيوند واژه های تازه به ريشه های کهن روا باشد.
٦- پيوند زبان از ديگر زبانها، که در زمينهء دانش جهانی می کوشند گسسته نباشد.
٧- گويندگان به آن زبان، در درازنای زمان به ژرفا و گستردگی و باروری آن ياری رسانده باشند.
٨- زبان توان نگارگری در همهء زمينه های دانش جهانی را داشته باشد.
٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد.
١٠- سخنوران بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند.
١١- داوری داوران بزرگ را برای برتری، داشته باشد.
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
بهر نخست
🔹جهانيان در اين همگمانند که از دو سده پس از اسلام تا چندی پس از يورش مغولان، #ايران کانون دانش جهانی بوده است و بسا از شاخه های دانش کنونی که در آن زمان درخشان به نيروی انديشهء دانشمندان ايرانی به درخت دانش جهانی افزوده و بسا از چيستانهای دانش که برای ايرانيان گشوده شد، و چون اين سخن آشکار است نياز به شکافتن و بازنمودن ندارد، پس می بايد که به گفتاری ديگر بپردازيم .
آن دانشمندان دفترهای خويش را برای آن که در امپراتوری بزرگ اسامی پراکنده شود، گاه به زبان تازی (که دستور و آئين نگارش و فرهنگ واژه های آن را خود پديد آورده بودند)
می نوشتند و گاه انديشهء خويش را به زبان فارسی می آراستند.
نمونه های فراوان از نوشته های ايرانی در زمينه های گوناگون دانش جهانی بر جای مانده است که نشان از توانايی اين زبان برای بازکردن دشواريهای رشته های دانش دارد اما پرسش شما اين است که آيا زبان فارسی را توان آن هست که زبان دانش امروز جهان نيز شود!؟
📖
١- گنجينهء واژه های زبان پر بار باشد.
٢- در زبان، توانايی، برآوردن يا ساختن واژه های نو از پيوند واژه ها باشد.
٣- زبان ساده باشد.
٤- آئين و دستور زبان يگانه باشد و جدا آئينی (استثناء) در آن ديده نشود
٥- ريشه های کهن زبان شناخته شده باشد و پيوند واژه های تازه به ريشه های کهن روا باشد.
٦- پيوند زبان از ديگر زبانها، که در زمينهء دانش جهانی می کوشند گسسته نباشد.
٧- گويندگان به آن زبان، در درازنای زمان به ژرفا و گستردگی و باروری آن ياری رسانده باشند.
٨- زبان توان نگارگری در همهء زمينه های دانش جهانی را داشته باشد.
٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد.
١٠- سخنوران بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند.
١١- داوری داوران بزرگ را برای برتری، داشته باشد.
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
(بهردوم)📖
🔸 کنون گاه آن می رسد که زبان فارسی را با اين ميزانها، بسنجيم!
١- گنجينهء واژه ها:
🔺بزرگترين کار که در زمينهء گرد آوری واژه های زبان فارسی در زمان ما رخ نموده است، کار روانشاد دهخدا و همکاران وی است و اگر چه اين کار به ياری گروهی ديگر از واژه شناسان ويراسته می شود تا به آراستگی رسد، هنوز فرسنگها راه برای رسيدن به يک واژه نامهء بزرگ در برگيرنده همهء واژه های فارسی در پيش داريم.
🔹با همهء اين سخنان، دهخدا خود گفته است که پيرامون دو هزار هزار (دو ميليون) برگه برای «لغتنامه» گردآوری شده است، که اگر يکهزار هزار آن را برای نامها کنار نهيم، باز يکهزار هزار برگه برای واژه ها بر جای می ماند و اين انبوه واژه در هيچ يک از زبانهای امروز جهان به چشم نمی خورد،
🔺 و اين بسنده است که بدانيم که شمار واژه های زبان انگليسی تا يک سده پيش يکصد هزار بوده است و در اين يک سده با پذيرش از زبانهای ديگر و پيدايی دانشهای تازه و واژه های پيوسته به آن يکصد هزار واژه ء ديگر به گنجينهء واژه های آن افزوده شده است و اگر اين شمار را با شمار واژه های فارسی در لغتنامه بسنجيم از اين سنجش دچار شگفتی می شويم.
اما اين را نيز می بايد به اين سخن افزود، که هم اکنون در سازمان لغتننامه ، ياران و همکاران سرگرم ويرايش اند.
🔻چند فرهنگستان ديگر، در همين زمان پيدا شده اند که کارشان پژوهش در واژه های فارسی است و يکی از آن ميان، بنياد شهيد رواقی است که به کوشش دکتر محمد رواقی تا کنون هفتاد دفتر پيرامون فرهنگ و واژهء ايرانی فراهم کرده اند.
🔺گردش روزگار دروازه های شهرهای بزرگ و کهن فارسی زبان قندهار، کابل، هرات، بلخ، بدخشان، زرافشان، خجند، سمرقند، بخارا و تاشکند را بازگشوده است و انبوه شگفتی آور از واژه های نغز و تازهء آن مرز مهربانان که نرمک نرمک با واژه های اين سو می آميزد چنان گستردگی و نيرو به زبان فارسی می دهد که توان آن را چند برابر کند. انبوه واژه های گويشهای ايرانی، از کردستان گرفته تا يغناب که هنوز به گنجينهء زبان همگانی اندر نشده و با کوشش پيگير ساليان می بايد که چنين شود ( و بخشی بزرگ از برنامهء بنياد نيشابور به اين کار ويژه شده است) خود شگفت انگير است، و اگر همه اين کوششها انجام شود ديگر در همهء جهان کسی را پروای سنجيدن زبانهای ديگر با زبان فارسی دری، پيش نخواهد آمد!
🔸٢-توانائی زبان در ساختن واژه های نو:
🔺اين پيداست که بر درخت دانش هر زمان شکوفهای نو می رويد و باغبانان را می بايد که نامی بر آن نهند و زبان را می بايد که توان چنين نامگذاری همواره باشد.
و اين نيز پيداست که همه زبانهای آريايی ( که ريشه در اوستا و سانسکريت دارند) از چنين ويژگی برخوردارند و به همين روی ديدار کردن واژه تازه در اين زبانها دشوار نمی نمايد.
🔹اما اين ويژگی در زبان فارسی ويژه تر از همه زبانهاست و برای آن که روشن شود توان اين زبان جهانی در برآوردن واژه های تازه تر چه اندازه است، يک واژه را بر می گزينيم و پيوندهای گونه گون آن را با واژه های ديگر باز می بينيم.
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهردوم)📖
🔸 کنون گاه آن می رسد که زبان فارسی را با اين ميزانها، بسنجيم!
١- گنجينهء واژه ها:
🔺بزرگترين کار که در زمينهء گرد آوری واژه های زبان فارسی در زمان ما رخ نموده است، کار روانشاد دهخدا و همکاران وی است و اگر چه اين کار به ياری گروهی ديگر از واژه شناسان ويراسته می شود تا به آراستگی رسد، هنوز فرسنگها راه برای رسيدن به يک واژه نامهء بزرگ در برگيرنده همهء واژه های فارسی در پيش داريم.
🔹با همهء اين سخنان، دهخدا خود گفته است که پيرامون دو هزار هزار (دو ميليون) برگه برای «لغتنامه» گردآوری شده است، که اگر يکهزار هزار آن را برای نامها کنار نهيم، باز يکهزار هزار برگه برای واژه ها بر جای می ماند و اين انبوه واژه در هيچ يک از زبانهای امروز جهان به چشم نمی خورد،
🔺 و اين بسنده است که بدانيم که شمار واژه های زبان انگليسی تا يک سده پيش يکصد هزار بوده است و در اين يک سده با پذيرش از زبانهای ديگر و پيدايی دانشهای تازه و واژه های پيوسته به آن يکصد هزار واژه ء ديگر به گنجينهء واژه های آن افزوده شده است و اگر اين شمار را با شمار واژه های فارسی در لغتنامه بسنجيم از اين سنجش دچار شگفتی می شويم.
اما اين را نيز می بايد به اين سخن افزود، که هم اکنون در سازمان لغتننامه ، ياران و همکاران سرگرم ويرايش اند.
🔻چند فرهنگستان ديگر، در همين زمان پيدا شده اند که کارشان پژوهش در واژه های فارسی است و يکی از آن ميان، بنياد شهيد رواقی است که به کوشش دکتر محمد رواقی تا کنون هفتاد دفتر پيرامون فرهنگ و واژهء ايرانی فراهم کرده اند.
🔺گردش روزگار دروازه های شهرهای بزرگ و کهن فارسی زبان قندهار، کابل، هرات، بلخ، بدخشان، زرافشان، خجند، سمرقند، بخارا و تاشکند را بازگشوده است و انبوه شگفتی آور از واژه های نغز و تازهء آن مرز مهربانان که نرمک نرمک با واژه های اين سو می آميزد چنان گستردگی و نيرو به زبان فارسی می دهد که توان آن را چند برابر کند. انبوه واژه های گويشهای ايرانی، از کردستان گرفته تا يغناب که هنوز به گنجينهء زبان همگانی اندر نشده و با کوشش پيگير ساليان می بايد که چنين شود ( و بخشی بزرگ از برنامهء بنياد نيشابور به اين کار ويژه شده است) خود شگفت انگير است، و اگر همه اين کوششها انجام شود ديگر در همهء جهان کسی را پروای سنجيدن زبانهای ديگر با زبان فارسی دری، پيش نخواهد آمد!
🔸٢-توانائی زبان در ساختن واژه های نو:
🔺اين پيداست که بر درخت دانش هر زمان شکوفهای نو می رويد و باغبانان را می بايد که نامی بر آن نهند و زبان را می بايد که توان چنين نامگذاری همواره باشد.
و اين نيز پيداست که همه زبانهای آريايی ( که ريشه در اوستا و سانسکريت دارند) از چنين ويژگی برخوردارند و به همين روی ديدار کردن واژه تازه در اين زبانها دشوار نمی نمايد.
🔹اما اين ويژگی در زبان فارسی ويژه تر از همه زبانهاست و برای آن که روشن شود توان اين زبان جهانی در برآوردن واژه های تازه تر چه اندازه است، يک واژه را بر می گزينيم و پيوندهای گونه گون آن را با واژه های ديگر باز می بينيم.
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر سوم
🔹چون سرآغاز هر کار سر و آغاز آن است، از واژهء «سر» می آغازيم:
سربريده ، سرپا(نشستن، يا ايستادن)، سرپايی (کفش خانه)، سرپا گرفتن ( کودک)، سراپرده، سراب، سرآب (کنار جوی يا چشمه يا رودخانه)، سرباز (کسی سر خود را در راه کشورش مي بازد)، سرانداز (کسی که سر خود را در راه کسی، يا آرمانی بيدرنگ می افشاند)، سرسپردن (فدايی کسی شدن)، سر سپار، سرشاخ (آمادهء نبرد)، سرافشان(کسی که سرخودرا درراه کسی ياآرمانی بيدرنگ می افشاند )، سر براه (فرمانبر)، سر راه (کودکی که توان نگاهداشتنش را ندارند و بر سر راه می نهند تا کسی اورا به فرزندی بپذيرد)، سر راهی (خوراکی يا چيزی که به مسافر می دهند تا با خود ببرد)، سر گز( کچل، کل، بی مو)، سر دادور (داور بزرگ)، سر تراش ( سلمانی) سردادن (رها ردن)، سر انگشت، سر و سامان، سر نهادن ( راهی را در پيش گرفتن)، سر بر نهاندن ( بدنبال کسی رفتن)، سر گذاشتن، سر بی کلاه (نادار و درويش)، سر تاجدار ( پادشاه)، سر تاجوار (سر شايستهء تاج، پادشاه )، سر فروش (کله پاچه فروش)، سر سازش، سرِ جنگ، سر درد، سرنشين...
🔺و چون فهرست واژه های پيوسته با سر، پيوسته شد، روشن می شود که زبانهای ديگر در برابر آن سرفکنده و سرگشته اند. زيرا که در هيچ يک از فرهنگهای زبانهای جهان تا يک دهم چنين پديده ای نيز پديدار نيست.
🔸٣-ساده بودن زبان:
🔻اين نيز پيداست که دانشمندان در زبان دانشی خويش برای کوتاه کردن واژه های بزرگ ، گزيده ای از آن می گويند يا نشانه ای برای آن بر می گزينند، چونان: Sin برای سينوس، P برای فشار، يا E برای نيرو و ... با اينهمه باز ميشايد که زبانی که برای نمودن دانش به کار گرفته می شود ، خود نيز ساده تر بوده است تا با همراهی با اين نشانه های ساده، زمان و توان و دفتر و ديوان کمتر برای باز گفتن بخشهای گونه گونه دانش بخواهد.
ويژه آن که اين زمان را ، زمان #رايانه (کامپيوتر) میخوانند و از خورشيد نمايانتر اين که سخن است که هر چه زبان ساده تر باشد، کار را آسانتر می سازد. از همين واژه Computer بياغازيم که در فرهنگستان دويم ايران، بجای آن،رايانه را برگزيدند. اين واژه ريشه در #راينيتن پهلوی دارد که «انديشيدن دربارهء چيزی يا کاری و کم و بسيار و چه و چون آن را سنجيدن برای به انجام رسانيدن آن» باشد!
خود بنگريد که اين انبوه انديشه و کردار را چگونه در راينيتن گنجانده اند و آن را ساده کرده اند. اما کامپيوتر از نُه واکه و چهار آوا (سيلاب) برآمده است، باز آن که رايانه ايرانی از شش واکه و سه آوا پديدار گشته است و خود در سادگی خويش سخن می گويد. گذشته از آن که اگر من بجای گزينندگان اين واژه بودم #رايان (همچون گريان، روان) را برای آن برمی گزيدم که نشانهء کنش و کردار آن است و آن را با هــ پايانی کوچک نمی کردم و آن گاه بود که رايان دارای پنج واکه و دو آوا می شد و ساده تر از نمونهء کنونی نيز می بود و در آينده نيز شايد که چنين شود.
اکنون می بايد که به روی ديگر اين واژه بنگريم:
کامپيوتر به شمار و شمارگری آن چشم دارد و رايان چنان که بر شمرديم به چند و چون و اند آن و سنجش آن و برگزيدن آن!
🔺پرويز ناتل خانلری در «زبانشناسی و زبان فارسی» سنجيده است که واژه های زبان فارسی بيشتر يک آوايی يا دو آوايی اند و اين نشان سايش و ساده تر شدن زبان فارسی است.
🔻واژه هاي يک آوايی فارسي چونان: آب، در،پشت، رو.
🔺واژه های دو آوايی آن چونان : آبی، دربار، دارکوب،رويداد ... پرداخت...
کارگر ايرانی در برابر فوندانسيون فرانسوی، «پی» را به کار می برد.
بانوی خانهء ايرانی در برابر برد انگليسی- «نان» می گويد.
کشاورز ايرانی بجای واتر انگليسی، «آب» بر زبان می راند و رانندهء ايرانی بجای Comfortable واژهء «آسان» يا آسوده را پيش می کشد.
🔹زبانهای ايرانی در بستر دراز آهنگ رود آواز خوان زبان خود، هزاره ها را پيموده اند و در اين راه دراز، از هر سنگی رنگی پذيرفته اند و از هر پيچی، آهنگی ... و «سوده» و «ساده» به زمان شکوفايی سخن فارسی رسيده اند و بر لب و کام زبان شيرين دهنان ايرانی غلتيده اند و از نوک خانه بزرگانی چون فردوسی، رودکی، سنايی و سعدی گذشته اند ...
ادامه دارد..
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر سوم
🔹چون سرآغاز هر کار سر و آغاز آن است، از واژهء «سر» می آغازيم:
سربريده ، سرپا(نشستن، يا ايستادن)، سرپايی (کفش خانه)، سرپا گرفتن ( کودک)، سراپرده، سراب، سرآب (کنار جوی يا چشمه يا رودخانه)، سرباز (کسی سر خود را در راه کشورش مي بازد)، سرانداز (کسی که سر خود را در راه کسی، يا آرمانی بيدرنگ می افشاند)، سرسپردن (فدايی کسی شدن)، سر سپار، سرشاخ (آمادهء نبرد)، سرافشان(کسی که سرخودرا درراه کسی ياآرمانی بيدرنگ می افشاند )، سر براه (فرمانبر)، سر راه (کودکی که توان نگاهداشتنش را ندارند و بر سر راه می نهند تا کسی اورا به فرزندی بپذيرد)، سر راهی (خوراکی يا چيزی که به مسافر می دهند تا با خود ببرد)، سر گز( کچل، کل، بی مو)، سر دادور (داور بزرگ)، سر تراش ( سلمانی) سردادن (رها ردن)، سر انگشت، سر و سامان، سر نهادن ( راهی را در پيش گرفتن)، سر بر نهاندن ( بدنبال کسی رفتن)، سر گذاشتن، سر بی کلاه (نادار و درويش)، سر تاجدار ( پادشاه)، سر تاجوار (سر شايستهء تاج، پادشاه )، سر فروش (کله پاچه فروش)، سر سازش، سرِ جنگ، سر درد، سرنشين...
🔺و چون فهرست واژه های پيوسته با سر، پيوسته شد، روشن می شود که زبانهای ديگر در برابر آن سرفکنده و سرگشته اند. زيرا که در هيچ يک از فرهنگهای زبانهای جهان تا يک دهم چنين پديده ای نيز پديدار نيست.
🔸٣-ساده بودن زبان:
🔻اين نيز پيداست که دانشمندان در زبان دانشی خويش برای کوتاه کردن واژه های بزرگ ، گزيده ای از آن می گويند يا نشانه ای برای آن بر می گزينند، چونان: Sin برای سينوس، P برای فشار، يا E برای نيرو و ... با اينهمه باز ميشايد که زبانی که برای نمودن دانش به کار گرفته می شود ، خود نيز ساده تر بوده است تا با همراهی با اين نشانه های ساده، زمان و توان و دفتر و ديوان کمتر برای باز گفتن بخشهای گونه گونه دانش بخواهد.
ويژه آن که اين زمان را ، زمان #رايانه (کامپيوتر) میخوانند و از خورشيد نمايانتر اين که سخن است که هر چه زبان ساده تر باشد، کار را آسانتر می سازد. از همين واژه Computer بياغازيم که در فرهنگستان دويم ايران، بجای آن،رايانه را برگزيدند. اين واژه ريشه در #راينيتن پهلوی دارد که «انديشيدن دربارهء چيزی يا کاری و کم و بسيار و چه و چون آن را سنجيدن برای به انجام رسانيدن آن» باشد!
خود بنگريد که اين انبوه انديشه و کردار را چگونه در راينيتن گنجانده اند و آن را ساده کرده اند. اما کامپيوتر از نُه واکه و چهار آوا (سيلاب) برآمده است، باز آن که رايانه ايرانی از شش واکه و سه آوا پديدار گشته است و خود در سادگی خويش سخن می گويد. گذشته از آن که اگر من بجای گزينندگان اين واژه بودم #رايان (همچون گريان، روان) را برای آن برمی گزيدم که نشانهء کنش و کردار آن است و آن را با هــ پايانی کوچک نمی کردم و آن گاه بود که رايان دارای پنج واکه و دو آوا می شد و ساده تر از نمونهء کنونی نيز می بود و در آينده نيز شايد که چنين شود.
اکنون می بايد که به روی ديگر اين واژه بنگريم:
کامپيوتر به شمار و شمارگری آن چشم دارد و رايان چنان که بر شمرديم به چند و چون و اند آن و سنجش آن و برگزيدن آن!
🔺پرويز ناتل خانلری در «زبانشناسی و زبان فارسی» سنجيده است که واژه های زبان فارسی بيشتر يک آوايی يا دو آوايی اند و اين نشان سايش و ساده تر شدن زبان فارسی است.
🔻واژه هاي يک آوايی فارسي چونان: آب، در،پشت، رو.
🔺واژه های دو آوايی آن چونان : آبی، دربار، دارکوب،رويداد ... پرداخت...
کارگر ايرانی در برابر فوندانسيون فرانسوی، «پی» را به کار می برد.
بانوی خانهء ايرانی در برابر برد انگليسی- «نان» می گويد.
کشاورز ايرانی بجای واتر انگليسی، «آب» بر زبان می راند و رانندهء ايرانی بجای Comfortable واژهء «آسان» يا آسوده را پيش می کشد.
🔹زبانهای ايرانی در بستر دراز آهنگ رود آواز خوان زبان خود، هزاره ها را پيموده اند و در اين راه دراز، از هر سنگی رنگی پذيرفته اند و از هر پيچی، آهنگی ... و «سوده» و «ساده» به زمان شکوفايی سخن فارسی رسيده اند و بر لب و کام زبان شيرين دهنان ايرانی غلتيده اند و از نوک خانه بزرگانی چون فردوسی، رودکی، سنايی و سعدی گذشته اند ...
ادامه دارد..
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر پنجم
🔶 ٦-زبان از ديگر زبانها که در پهنهء دانش ميکوشند، جدا نباشد:
🔹اين بر همگان پيداست که #دانش_ايرانی در گرما گرم آن جنگها که برای چليپا روی می داد و پس از آن، به اروپا ره يافت.
اروپاييان بسی از واژه های اين دانش را که يا به زبان فارسی يا به زبان تازی بوده، پذيرفتند يا اندکی دگرگونی دادند.
🔻چنان که #ابن_سينا را «اوي سينا» خواندند و #خوارزمی را «الخوارزمي» ناميدند و کار بزرگ وی را نيز با کمی دگرگونی «لگاريتم» خواندند. اما امروز بر هيچ کس پوشيده نيست که اروپاييان پيشتاز دانشی اند که با فن يا (تکنيک) همراه و همراز است و به سختی نيز می تازند و واژه های فراوان نيز در اين زمينه می سازند.
🔺اين نيز روشن است که کشوری چون چين که از زمان باستان نيز چون ايران گاهوارهء دانش بوده است. واژه هايی برای خويش در اين زمينه دارد ... اما واژه های چينی دشوار ، راه به کاروان واژه های دانشی اروپا می يابند و بدين روی آنان نيز برای گزينش واژه های اروپايی گاهگاه ناچارند.
زبان فارسی، مثل همهء زبانهای ايرانی، چون پيوند خويش را با ديگر زبانهای آريايی نگسسته است چنين توانايی را دارد که واژه بسازد و سخنگويان اروپايی نيز آن را از زبان و انديشهء خويش دور نبينند . چنان که نمونه ای چند از آن در بخش پيشين آمد.
🔷٧-کوشش گويندگان در دراز نای زمان برای ژرفا و گسترش بخشيدن به زبان بهم پيوسته باشد.
🔸برای اين بخش گفتار در کار نيست، زيرا که همگان دانند که در جهان برای هيچ زبانی چنان کوششی که برای زبان فارسی و ژرفا بخشيدن بدان و گستردن آن انجام گرفته، نگرفته و انبوه دفترها و ديوانها و نامه های دانش و بينش و شناخت و چامه و ترانه و زبانزد و متل و چيستان ... که در زبان فارسی پديدار گشته است، خود چونان آفتــاب جهان تاب روشنی می بخشد. چنان که با استواری می توان گفت که در همه اروپا و به همهء اروپا و به همهء زبانهای آن، چندان چامه و سرود، نسروده اند که تنها در زمان سامانيان و دوران رودکی سمرقندی. اين کوشش همگانی دراز آهنگ، روشن است که به يک چنين زبان ژرفا و گسترگی و توان و نيرو می بخشد، بيش از همهء زبانهای جهان!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر پنجم
🔶 ٦-زبان از ديگر زبانها که در پهنهء دانش ميکوشند، جدا نباشد:
🔹اين بر همگان پيداست که #دانش_ايرانی در گرما گرم آن جنگها که برای چليپا روی می داد و پس از آن، به اروپا ره يافت.
اروپاييان بسی از واژه های اين دانش را که يا به زبان فارسی يا به زبان تازی بوده، پذيرفتند يا اندکی دگرگونی دادند.
🔻چنان که #ابن_سينا را «اوي سينا» خواندند و #خوارزمی را «الخوارزمي» ناميدند و کار بزرگ وی را نيز با کمی دگرگونی «لگاريتم» خواندند. اما امروز بر هيچ کس پوشيده نيست که اروپاييان پيشتاز دانشی اند که با فن يا (تکنيک) همراه و همراز است و به سختی نيز می تازند و واژه های فراوان نيز در اين زمينه می سازند.
🔺اين نيز روشن است که کشوری چون چين که از زمان باستان نيز چون ايران گاهوارهء دانش بوده است. واژه هايی برای خويش در اين زمينه دارد ... اما واژه های چينی دشوار ، راه به کاروان واژه های دانشی اروپا می يابند و بدين روی آنان نيز برای گزينش واژه های اروپايی گاهگاه ناچارند.
زبان فارسی، مثل همهء زبانهای ايرانی، چون پيوند خويش را با ديگر زبانهای آريايی نگسسته است چنين توانايی را دارد که واژه بسازد و سخنگويان اروپايی نيز آن را از زبان و انديشهء خويش دور نبينند . چنان که نمونه ای چند از آن در بخش پيشين آمد.
🔷٧-کوشش گويندگان در دراز نای زمان برای ژرفا و گسترش بخشيدن به زبان بهم پيوسته باشد.
🔸برای اين بخش گفتار در کار نيست، زيرا که همگان دانند که در جهان برای هيچ زبانی چنان کوششی که برای زبان فارسی و ژرفا بخشيدن بدان و گستردن آن انجام گرفته، نگرفته و انبوه دفترها و ديوانها و نامه های دانش و بينش و شناخت و چامه و ترانه و زبانزد و متل و چيستان ... که در زبان فارسی پديدار گشته است، خود چونان آفتــاب جهان تاب روشنی می بخشد. چنان که با استواری می توان گفت که در همه اروپا و به همهء اروپا و به همهء زبانهای آن، چندان چامه و سرود، نسروده اند که تنها در زمان سامانيان و دوران رودکی سمرقندی. اين کوشش همگانی دراز آهنگ، روشن است که به يک چنين زبان ژرفا و گسترگی و توان و نيرو می بخشد، بيش از همهء زبانهای جهان!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر ششم
📖
🔶٨- توان زبان برای کوشش در همهء زمينه ها:
🔹اروپاييان، امروز چنين پراکنده اند که زبان آلمانی؛ زبان فلسفه و زبان فرانسوی، زبان مهر و سرود و زبان انگليسی؛ زبان بازار و دانش است، اما پيره زنان روستاهای ايران بزرگ همه از بر دارند که ...
🔅«آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری.»
🔻برای آن که خوانندگان بيدار دل را گمان نيفتد، که اين سخنان از روی يکسونگری و خودخواهی گفته می شود، رهنمونشان می شوم به دو ديوان چامه:
يکی ديوان #اطعمه، سرودهء مولانا #بسحق_شيرازی
ديگری ديوان #البسه، سرودهء مولانا #محمودنظام_قاری_يزدی
تا روشن شود که ايرانيان در شناخت يزدان و چگونگی آفرينش ايزدی و بهر مردمان از آن و انديشه در چه و چون و چند (فيزيک و فلسفه و رياضی) به کدام پايگاه بلند رسيده اند که می توانند با سرودن يک دفتر چامه و سرود پرآهنگ، در زير نگاره های زيره، شوربا، دارچين، روغن، بادام، برنج، آش و کباب در ديوان اطعمه. و نيز در زير پوشش آستين، درز، چاک، تريز، دامن، نخ و سوزن در ديوان البسه،
نازکترين انديشه های مردمی را دربارهء زندگی و زمان و جان و جهان و زندهء هميشه نگاهبان ... چگونه گفته اند و در زير سخنان آشکار، آن پيدای همواره بيدار را چگونه پنهان کرده اند.
🔺سخن را بسنده می دانم اما می بايد بدين استوار بود آن مردمان که نخستين پديده های مثلثات و لگاريتم و گرانی ويژه و پيدايی زمين و گرمای ميانی ... را به جهانيان پيشکش کرده اند، برای دانششان واژه نيز در دسترس داشته اند و اکنون نيز می توانند چنين کنند.
🔷٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد:
🔸در زبان فارسی واکه های درشت، فروافتاده و آواهای خشن پديدار نيست و و ساختار واژه ها که يک آوايی و يا دو آوايی اند، به همديگر توان آميزش می بخشند، چنان که واژه ها همچون سرشکهای تابان در جويی آوازه خوان بر روی هم می غلتند، و آواهای خوش پديدار
می کنند و چنين است که خوش آهنگترين سروده های جهان را ايرانيان گفته اند و داوری اروپاييان دربارهء اين چامه های زبان، همواره با شگفتی و آفرين همراه بوده است و اگر آنان چامهء فردوسی، يا رودکی يا خيام را می ستايند، ستايش از زبانی نيز می کنند که اين چامه ها بدان سروده شده است!
دور می دانم که در همهء جهان گفتاری بدين فشردگي، با چنين گستردگي انديشه و استواری در سخن بر جای مانده باشد:
🔅
جان در حمايت يک دم است و جهان وجودی بين دو عدم (سعدي)
سخنوران بزرگ، سخن را بر زيباترين تخت می نشانند!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر ششم
📖
🔶٨- توان زبان برای کوشش در همهء زمينه ها:
🔹اروپاييان، امروز چنين پراکنده اند که زبان آلمانی؛ زبان فلسفه و زبان فرانسوی، زبان مهر و سرود و زبان انگليسی؛ زبان بازار و دانش است، اما پيره زنان روستاهای ايران بزرگ همه از بر دارند که ...
🔅«آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری.»
🔻برای آن که خوانندگان بيدار دل را گمان نيفتد، که اين سخنان از روی يکسونگری و خودخواهی گفته می شود، رهنمونشان می شوم به دو ديوان چامه:
يکی ديوان #اطعمه، سرودهء مولانا #بسحق_شيرازی
ديگری ديوان #البسه، سرودهء مولانا #محمودنظام_قاری_يزدی
تا روشن شود که ايرانيان در شناخت يزدان و چگونگی آفرينش ايزدی و بهر مردمان از آن و انديشه در چه و چون و چند (فيزيک و فلسفه و رياضی) به کدام پايگاه بلند رسيده اند که می توانند با سرودن يک دفتر چامه و سرود پرآهنگ، در زير نگاره های زيره، شوربا، دارچين، روغن، بادام، برنج، آش و کباب در ديوان اطعمه. و نيز در زير پوشش آستين، درز، چاک، تريز، دامن، نخ و سوزن در ديوان البسه،
نازکترين انديشه های مردمی را دربارهء زندگی و زمان و جان و جهان و زندهء هميشه نگاهبان ... چگونه گفته اند و در زير سخنان آشکار، آن پيدای همواره بيدار را چگونه پنهان کرده اند.
🔺سخن را بسنده می دانم اما می بايد بدين استوار بود آن مردمان که نخستين پديده های مثلثات و لگاريتم و گرانی ويژه و پيدايی زمين و گرمای ميانی ... را به جهانيان پيشکش کرده اند، برای دانششان واژه نيز در دسترس داشته اند و اکنون نيز می توانند چنين کنند.
🔷٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد:
🔸در زبان فارسی واکه های درشت، فروافتاده و آواهای خشن پديدار نيست و و ساختار واژه ها که يک آوايی و يا دو آوايی اند، به همديگر توان آميزش می بخشند، چنان که واژه ها همچون سرشکهای تابان در جويی آوازه خوان بر روی هم می غلتند، و آواهای خوش پديدار
می کنند و چنين است که خوش آهنگترين سروده های جهان را ايرانيان گفته اند و داوری اروپاييان دربارهء اين چامه های زبان، همواره با شگفتی و آفرين همراه بوده است و اگر آنان چامهء فردوسی، يا رودکی يا خيام را می ستايند، ستايش از زبانی نيز می کنند که اين چامه ها بدان سروده شده است!
دور می دانم که در همهء جهان گفتاری بدين فشردگي، با چنين گستردگي انديشه و استواری در سخن بر جای مانده باشد:
🔅
جان در حمايت يک دم است و جهان وجودی بين دو عدم (سعدي)
سخنوران بزرگ، سخن را بر زيباترين تخت می نشانند!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر پايانى
🔷١٠-سخنوران بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند:
🔸 و هم اينجا است که از گفتار پيشين به گفتاری تازه اندر می شويم که ديباچهء اين بخش است و در اين هيچ گمان نيست که در همهء جهان به اندازهء ايران سخنور و سخندان نداشته ايم و انبوه انبوه نويسندگان و سرايندگان ايرانی چنان در سراسر جهان آشکارند که نيازی به يادآوری نامشان ديده نمی شود.
🔶 ١١- داوری داوران بزرگ برای برتری زبان فارسی:
🔹در ميان نويسندگان و چامه سرايان جهان، #خيام_نيشابوری جايگاهی ويژه دارد و در همه جهان سروده های وی پراکنده است و نامش در همه جا زنده و ترجمهء سروده هايش در جهان پس از شمار چاپ شدهء انجيل برآورد شده است. خيام خود در ستايش اين زبان
می فرمايد:
🔅🔅
روزی است، خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شويد گرد
بـلـبـــــــــل به زبـــــان پهلوى، با گل زرد
فرياد همی زند که می بايد خورد
🔆🔅
#حافظ نيز بدنبال اين گفتار
می افزايد:
بلبل به شاخ سرو، به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش، درس مقامات معنوی
🔅🔅
و #زبان_پهلوی اگرچه نام ويژه برای زبان هنگام اشکانيان و ساسانيان شمرده شده، اما نام همگانی زبانهای ايرانی است. از کردی و بلوچی گرفته تا سغدی و يغنابی.
در ميان دانشمندان پس از اسلام برترين دانشمند را #ابوريحان_بيرونی می شناسيم و هم او بود که همراه لشکر محمود به هندوستان رفت و پهنهء دانش آن سرزمين را با تيغ خامهء خود بگرفت و دفتر شگفتی آوردهِ «ماللهند» را پديد آورد و نخستين سانسکريت شناس جهان، پس از اسلام بشمار می رود.
وی بسياری از دفترهای دانشی خويش را به زبان تازی نيز نوشته است و تازی نويسی او نيز سرآمد نوشته های ديگران است و بنابراين از او کسی بزرگتر در همه جهان سراغ نداريم که سه زبان سانسکريت و تازی و فارسی را به جهان ارائه کرده باشد.
دكتر #فريدون_جنيدي
@sobhosher
بهر پايانى
🔷١٠-سخنوران بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند:
🔸 و هم اينجا است که از گفتار پيشين به گفتاری تازه اندر می شويم که ديباچهء اين بخش است و در اين هيچ گمان نيست که در همهء جهان به اندازهء ايران سخنور و سخندان نداشته ايم و انبوه انبوه نويسندگان و سرايندگان ايرانی چنان در سراسر جهان آشکارند که نيازی به يادآوری نامشان ديده نمی شود.
🔶 ١١- داوری داوران بزرگ برای برتری زبان فارسی:
🔹در ميان نويسندگان و چامه سرايان جهان، #خيام_نيشابوری جايگاهی ويژه دارد و در همه جهان سروده های وی پراکنده است و نامش در همه جا زنده و ترجمهء سروده هايش در جهان پس از شمار چاپ شدهء انجيل برآورد شده است. خيام خود در ستايش اين زبان
می فرمايد:
🔅🔅
روزی است، خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شويد گرد
بـلـبـــــــــل به زبـــــان پهلوى، با گل زرد
فرياد همی زند که می بايد خورد
🔆🔅
#حافظ نيز بدنبال اين گفتار
می افزايد:
بلبل به شاخ سرو، به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش، درس مقامات معنوی
🔅🔅
و #زبان_پهلوی اگرچه نام ويژه برای زبان هنگام اشکانيان و ساسانيان شمرده شده، اما نام همگانی زبانهای ايرانی است. از کردی و بلوچی گرفته تا سغدی و يغنابی.
در ميان دانشمندان پس از اسلام برترين دانشمند را #ابوريحان_بيرونی می شناسيم و هم او بود که همراه لشکر محمود به هندوستان رفت و پهنهء دانش آن سرزمين را با تيغ خامهء خود بگرفت و دفتر شگفتی آوردهِ «ماللهند» را پديد آورد و نخستين سانسکريت شناس جهان، پس از اسلام بشمار می رود.
وی بسياری از دفترهای دانشی خويش را به زبان تازی نيز نوشته است و تازی نويسی او نيز سرآمد نوشته های ديگران است و بنابراين از او کسی بزرگتر در همه جهان سراغ نداريم که سه زبان سانسکريت و تازی و فارسی را به جهان ارائه کرده باشد.
دكتر #فريدون_جنيدي
@sobhosher