〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود😊
🔸« #پاچهخار» درست است!
۱) «خوار» بن مضارع فعل «خوردن» است و بنابراین «پاچهخوار» یعنی آنکه پاچه میخورد، مانند «گوشتخوار» و «گیاهخوار» که گوشت و گیاه میخورند.
۲) «خار» بن مضارع فعل «خاراندن» است (کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من) و بنابراین «پاچهخار» یعنی آنکه پاچۀ دیگران را میخاراند و کنایه از تملّق و چاپلوسی است.
۳) واژۀ «پاچهخار» دو دهه است که در زبان فارسی رواج یافته و در مقایسه با واژههای مختوم به «-خوار» (مانند «غمخوار») بهغلط «پاچهخوار» نوشته میشود.
*در ذیل فرهنگ بزرگ سخن نیز (ص ۱۲۷) این واژه بهاشتباه «پاچهخوار» ضبط شدهاست که باید در چاپهای بعدی اصلاح شود.
✍🏻: #سیدمحمدبصام
🔹ما به دوران پاچه خاران دیده ایم
کاسه لیس شهریاران دیده ایم
ما به دریا های خوف انگیز دهر
روی هرموجی سواران دیده ایم
هم بسی استاد کار چیره دست
عده ای هم تازه کاران دیده ایم ...
#كيوان_رادفر
در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود😊
🔸« #پاچهخار» درست است!
۱) «خوار» بن مضارع فعل «خوردن» است و بنابراین «پاچهخوار» یعنی آنکه پاچه میخورد، مانند «گوشتخوار» و «گیاهخوار» که گوشت و گیاه میخورند.
۲) «خار» بن مضارع فعل «خاراندن» است (کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من) و بنابراین «پاچهخار» یعنی آنکه پاچۀ دیگران را میخاراند و کنایه از تملّق و چاپلوسی است.
۳) واژۀ «پاچهخار» دو دهه است که در زبان فارسی رواج یافته و در مقایسه با واژههای مختوم به «-خوار» (مانند «غمخوار») بهغلط «پاچهخوار» نوشته میشود.
*در ذیل فرهنگ بزرگ سخن نیز (ص ۱۲۷) این واژه بهاشتباه «پاچهخوار» ضبط شدهاست که باید در چاپهای بعدی اصلاح شود.
✍🏻: #سیدمحمدبصام
🔹ما به دوران پاچه خاران دیده ایم
کاسه لیس شهریاران دیده ایم
ما به دریا های خوف انگیز دهر
روی هرموجی سواران دیده ایم
هم بسی استاد کار چیره دست
عده ای هم تازه کاران دیده ایم ...
#كيوان_رادفر
در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#پاپکورن
بهمناسبت ۱۹ ژانویه
روز پاپکورن
واژۀ «پاپکورن» (دانۀ بوداده و پفکردۀ نوعی ذرت) از pop به معنای «ترکیدن» و corn به معنای «ذرت» تشکیل شدهاست.
از سدۀ نوزدهم، در برخی از ایالتهای آمریکا، ابتدا آن را در گوشۀ خیابانها و با نام pearl (= «مروارید») میفروختند و سپس به یک خوراکی و میانوعدۀ دوستداشتنی بهویژه در تئاتر و سینما تبدیل شد که در آمریکا و دیگر کشورها به «پاپکورن» شهرت یافت.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی برابرنهاد «ذرتپفکی» را برای «پاپکورن» پیشنهاد کردهاست که در میان مردم، به نامهای دیگری معروف است: «پفیلا» (نام تجاری)، «چسفیل و پفِفیل»
(که وجه نامگذاریِ این دو نامعلوم است)، «ذرت بوداده»، «شکوفهذرت»، «گُلبلال»، «نُقل پیرزن» (شاید بهدلیل ارزانی و در دسترس بودنِ آن نسبتبه دیگر شیرینیها و خوراکیها). «پاپکورن»، «پفیلا»، و «پفِفیل»، بهترتیب، بیشترین بسامد را در فارسی امروز دارند.
✍🏻: #سیدمحمدبصام
۱۳۹۹/۱۰/۳۰
در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#پاپکورن
بهمناسبت ۱۹ ژانویه
روز پاپکورن
واژۀ «پاپکورن» (دانۀ بوداده و پفکردۀ نوعی ذرت) از pop به معنای «ترکیدن» و corn به معنای «ذرت» تشکیل شدهاست.
از سدۀ نوزدهم، در برخی از ایالتهای آمریکا، ابتدا آن را در گوشۀ خیابانها و با نام pearl (= «مروارید») میفروختند و سپس به یک خوراکی و میانوعدۀ دوستداشتنی بهویژه در تئاتر و سینما تبدیل شد که در آمریکا و دیگر کشورها به «پاپکورن» شهرت یافت.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی برابرنهاد «ذرتپفکی» را برای «پاپکورن» پیشنهاد کردهاست که در میان مردم، به نامهای دیگری معروف است: «پفیلا» (نام تجاری)، «چسفیل و پفِفیل»
(که وجه نامگذاریِ این دو نامعلوم است)، «ذرت بوداده»، «شکوفهذرت»، «گُلبلال»، «نُقل پیرزن» (شاید بهدلیل ارزانی و در دسترس بودنِ آن نسبتبه دیگر شیرینیها و خوراکیها). «پاپکورن»، «پفیلا»، و «پفِفیل»، بهترتیب، بیشترین بسامد را در فارسی امروز دارند.
✍🏻: #سیدمحمدبصام
۱۳۹۹/۱۰/۳۰
در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #دربارۀ « #مشمع» و « #مشما»
۱) « #مشما» صورت تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «مشمّع» است. «مشمع» لغتاً به معنای «موماندود» است و توسعاً به معنای «پارچه یا پلاستیکی آغشته به مواد دارویی که آن را بر روی زخم یا موضع درد میگذارند»:
- «قیچی را گرفتم که موهای زیر لبم را بزنم، چِرِق گوشت زیر لبم را چیدم [...]. یک دستمال خون آمد. مشما چسباندم.» (ناصرالدینشاه، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگ، ج ۳، ص ۱۵۹)
- «برای شانهدردِ مریضِ هفتم، مشمع خردل تجویز کرد.» (امیرحسن چهلتن، دیگر کسی صدایم نزد، ص ۵۸، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «مشمع»)
امروزه «مشما» و «مشمع» کمتر در معنای پیشگفته بهکار میرود و معمولاً به معنای «پارچهای از جنس پلاستیک یا مادۀ دیگر» است که کاربردهای گوناگونی دارد:
- «هر بار که مأمور مشمای روی آنها [= جسدها] را کنار میزند.» (منصور کوشان، محاق، ص ۱۳۸)
- «روی تشکچه مشمع میانداختند که نجس نشود.» (محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، ص ۱۶)
۲) «مشما» بهصورت /مشمبا/ نیز تلفظ میشود. اینجا نیز فرایندی آوایی رخ دادهاست: دگرگونشدگی (dissimilation)، که از رهگذر آن، دومین صامت در صامتِ مشدّد به صامت دیگری تبدیل میشود (این فرایند معمولاً در زبان گفتار و محاورات عامیانه و برای آسانی تلفظ روی میدهد). برای نمونه، صامت n به d بدل میشود (مانند «جهنّم» > «جهندم») یا صامت m به b بدل میشود (مانند «امّا» > «امبا» و «جمّاز» > «جمباز») (← علیاشرف صادقی، «تشدید در زبان فارسی»، مجلۀ فرهنگنویسی، ش ۵ و ۶ (اردیبهشت ۱۳۹۲)، ص ۳۴). «مشما» نیز طبق همین فرایند به «مشمبا» تبدیل شدهاست، که گاهی به همین صورت نیز نوشته میشود.
۳) گاهی «مشما»، در قیاس با واژههایی مانند «نعنا» (< «نعناع») یا واژههای مختوم به «ـاع/ اع» (مانند «اجتماع»، «اشباع»، و ...)، با املای «مشماع» نیز نوشته میشود، که درست نیست (روشن است که «مشما» در فارسی /مشماع/ تلفظ نمیشود).
۴) نتیجه آنکه املای «مشماع» و «مشمبا» پذیرفتنی نیست، زیرا «مشماع» نوعی املای قیاسی، نادر، و نادرست است و «مشمبا» نیز تلفظ عامیانۀ «مشما»ست که بهندرت بهکار میرود، ولی املای «مشما» (بهدلیل بسامد بالای آن) پذیرفتنی است و میتوان آن را در کنار «مشمع» با ارزش تقریباً یکسان بهکار برد، گرچه «مشما» بیشتر در متنهای غیررسمی بهکار میرود.
✍🏻: #سیدمحمدبصام
📚: @Matnook_com
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #دربارۀ « #مشمع» و « #مشما»
۱) « #مشما» صورت تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «مشمّع» است. «مشمع» لغتاً به معنای «موماندود» است و توسعاً به معنای «پارچه یا پلاستیکی آغشته به مواد دارویی که آن را بر روی زخم یا موضع درد میگذارند»:
- «قیچی را گرفتم که موهای زیر لبم را بزنم، چِرِق گوشت زیر لبم را چیدم [...]. یک دستمال خون آمد. مشما چسباندم.» (ناصرالدینشاه، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگ، ج ۳، ص ۱۵۹)
- «برای شانهدردِ مریضِ هفتم، مشمع خردل تجویز کرد.» (امیرحسن چهلتن، دیگر کسی صدایم نزد، ص ۵۸، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «مشمع»)
امروزه «مشما» و «مشمع» کمتر در معنای پیشگفته بهکار میرود و معمولاً به معنای «پارچهای از جنس پلاستیک یا مادۀ دیگر» است که کاربردهای گوناگونی دارد:
- «هر بار که مأمور مشمای روی آنها [= جسدها] را کنار میزند.» (منصور کوشان، محاق، ص ۱۳۸)
- «روی تشکچه مشمع میانداختند که نجس نشود.» (محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، ص ۱۶)
۲) «مشما» بهصورت /مشمبا/ نیز تلفظ میشود. اینجا نیز فرایندی آوایی رخ دادهاست: دگرگونشدگی (dissimilation)، که از رهگذر آن، دومین صامت در صامتِ مشدّد به صامت دیگری تبدیل میشود (این فرایند معمولاً در زبان گفتار و محاورات عامیانه و برای آسانی تلفظ روی میدهد). برای نمونه، صامت n به d بدل میشود (مانند «جهنّم» > «جهندم») یا صامت m به b بدل میشود (مانند «امّا» > «امبا» و «جمّاز» > «جمباز») (← علیاشرف صادقی، «تشدید در زبان فارسی»، مجلۀ فرهنگنویسی، ش ۵ و ۶ (اردیبهشت ۱۳۹۲)، ص ۳۴). «مشما» نیز طبق همین فرایند به «مشمبا» تبدیل شدهاست، که گاهی به همین صورت نیز نوشته میشود.
۳) گاهی «مشما»، در قیاس با واژههایی مانند «نعنا» (< «نعناع») یا واژههای مختوم به «ـاع/ اع» (مانند «اجتماع»، «اشباع»، و ...)، با املای «مشماع» نیز نوشته میشود، که درست نیست (روشن است که «مشما» در فارسی /مشماع/ تلفظ نمیشود).
۴) نتیجه آنکه املای «مشماع» و «مشمبا» پذیرفتنی نیست، زیرا «مشماع» نوعی املای قیاسی، نادر، و نادرست است و «مشمبا» نیز تلفظ عامیانۀ «مشما»ست که بهندرت بهکار میرود، ولی املای «مشما» (بهدلیل بسامد بالای آن) پذیرفتنی است و میتوان آن را در کنار «مشمع» با ارزش تقریباً یکسان بهکار برد، گرچه «مشما» بیشتر در متنهای غیررسمی بهکار میرود.
✍🏻: #سیدمحمدبصام
📚: @Matnook_com
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 از #عدلیه تا #دادگستری!
در گذشته، واژههای عربی بیش از امروز بهکار میرفت و تا یک قرنِ پیش نیز روزبهروز بر شمار واژههای فرنگی بهویژه فرانسوی افزوده میشد. هرکس آنها را بیشتر بهکار میبُرد متشخصتر و باسوادتر از دیگران جلوه میکرد. در سال ۱۳۱۴ شمسی، فرهنگستان ایران که امروز به «فرهنگستان اول» معروف است، به دستور رضاشاه پهلوی پایهگذاری شد و برای بسیاری از واژههای بیگانه برابرهای فارسی برگزید و آنها را میان مردم رواج داد.
آن زمان، برخی از ادیبان و نویسندگان گمان میکردند که برابرنهادهای فرهنگستان اقبالی نمییابند و گسترش نخواهند یافت. بنگرید:👇🏻
«آقایان! هرقدر میخواهید، باد به بیرقِ لغتِ «دادگستری» بکنید. مردم «عدلیه» را برای اختصارش ترک نمیکنند و «دادگستریِ» شما، با وجود اینکه وضعشدۀ فرهنگستان هم هست، روی کاغذ خواهد ماند. [...] این است که من به آقایان توصیه میکنم اینقدر [...] لغت جعل نکنند.» (عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ۳، ص ۳۷۳)
ولی، برخلاف گمان او و همنظرانش، امروز صدها واژۀ تصویبشدۀ فارسی از فرهنگستان اول بهیادگار مانده و کاملاً میان مردم رواج یافتهاست.
اینجا تنها ۳۷ واژهٔ حقوقی را یادآور میشوم که نتیجهٔ کوشش دانشمندان ما در آن سالهاست و امروز نیز برای همگان گوشآشناست:
- آیین دادرسی: اصول محاکمات
- بازپرس: مستنطق
- بازداشت: توقیف
- بازداشتگاه: توقیفگاه
- بزه: جرم
- بزهکار: مجرم
- جانشین: قائممقام
- خواسته: مدعیٰبه
- خوانده: مدعیٰعلیه
- خواهان: مدعی
- دادخواست: عرضِحال
- دادرس: قاضی
- دادرسی: محاکمه
- دادستان: مدعیالعموم
- دادسرا: پارکه (در فرانسوی، parquet)
- دادگاه استان: محکمۀ استیناف
- دادگاه بخش: محکمۀ صلح
- دادگاه شهرستان: محکمۀ بدایت
- دادگاه: محکمه
- دادگستری: عدلیه
- دادنامه: ورقۀ حکمیه
- دادیار: وکیل عمومی
- داور: حَکَم
- داوری: حَکَمیت
- زناشویی: نکاح، ازدواج
- سرپرست: قَیِّم
- سرپرستی: قَیّومیت
- فرجام: رسیدگی تمیزی
- فرجامخواسته: ممیزٌعنه
- فرجامخواه: مستدعی تمیز
- کارشناس: اهل خِبره
- کارشناسی: خُبرَویّت
- کیفر: مجازات
- کیفری: جزایی
- گواهی: شهادت
- واخواسته: معترضٌعنه
- واخواه: معترض
۱۴۰۰/۰۴/۰۷
✍🏻: #سیدمحمدبصام
📚: متنوک
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 از #عدلیه تا #دادگستری!
در گذشته، واژههای عربی بیش از امروز بهکار میرفت و تا یک قرنِ پیش نیز روزبهروز بر شمار واژههای فرنگی بهویژه فرانسوی افزوده میشد. هرکس آنها را بیشتر بهکار میبُرد متشخصتر و باسوادتر از دیگران جلوه میکرد. در سال ۱۳۱۴ شمسی، فرهنگستان ایران که امروز به «فرهنگستان اول» معروف است، به دستور رضاشاه پهلوی پایهگذاری شد و برای بسیاری از واژههای بیگانه برابرهای فارسی برگزید و آنها را میان مردم رواج داد.
آن زمان، برخی از ادیبان و نویسندگان گمان میکردند که برابرنهادهای فرهنگستان اقبالی نمییابند و گسترش نخواهند یافت. بنگرید:👇🏻
«آقایان! هرقدر میخواهید، باد به بیرقِ لغتِ «دادگستری» بکنید. مردم «عدلیه» را برای اختصارش ترک نمیکنند و «دادگستریِ» شما، با وجود اینکه وضعشدۀ فرهنگستان هم هست، روی کاغذ خواهد ماند. [...] این است که من به آقایان توصیه میکنم اینقدر [...] لغت جعل نکنند.» (عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ۳، ص ۳۷۳)
ولی، برخلاف گمان او و همنظرانش، امروز صدها واژۀ تصویبشدۀ فارسی از فرهنگستان اول بهیادگار مانده و کاملاً میان مردم رواج یافتهاست.
اینجا تنها ۳۷ واژهٔ حقوقی را یادآور میشوم که نتیجهٔ کوشش دانشمندان ما در آن سالهاست و امروز نیز برای همگان گوشآشناست:
- آیین دادرسی: اصول محاکمات
- بازپرس: مستنطق
- بازداشت: توقیف
- بازداشتگاه: توقیفگاه
- بزه: جرم
- بزهکار: مجرم
- جانشین: قائممقام
- خواسته: مدعیٰبه
- خوانده: مدعیٰعلیه
- خواهان: مدعی
- دادخواست: عرضِحال
- دادرس: قاضی
- دادرسی: محاکمه
- دادستان: مدعیالعموم
- دادسرا: پارکه (در فرانسوی، parquet)
- دادگاه استان: محکمۀ استیناف
- دادگاه بخش: محکمۀ صلح
- دادگاه شهرستان: محکمۀ بدایت
- دادگاه: محکمه
- دادگستری: عدلیه
- دادنامه: ورقۀ حکمیه
- دادیار: وکیل عمومی
- داور: حَکَم
- داوری: حَکَمیت
- زناشویی: نکاح، ازدواج
- سرپرست: قَیِّم
- سرپرستی: قَیّومیت
- فرجام: رسیدگی تمیزی
- فرجامخواسته: ممیزٌعنه
- فرجامخواه: مستدعی تمیز
- کارشناس: اهل خِبره
- کارشناسی: خُبرَویّت
- کیفر: مجازات
- کیفری: جزایی
- گواهی: شهادت
- واخواسته: معترضٌعنه
- واخواه: معترض
۱۴۰۰/۰۴/۰۷
✍🏻: #سیدمحمدبصام
📚: متنوک
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher