.
჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
با همه خلق جهان گرچه از آن
بیشتر بیره و کمتر به رهند
تو چنان زی که بمیری برهی
نه چنان چون تو بمیری برهند
✍🏻: #سنایی
سده۵
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
با همه خلق جهان گرچه از آن
بیشتر بیره و کمتر به رهند
تو چنان زی که بمیری برهی
نه چنان چون تو بمیری برهند
✍🏻: #سنایی
سده۵
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
. ჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
✍🏻: #خیام
سده۶-۵
این نسخه که بر شیشه نادان سنگست
بر جلوه او ساحت دانش تنگست
خلدیست که صد رنگ بود هر برگش
وین طرفه که چون درنگری یک رنگست
✍🏻: #فصیحی_هروی
سده۹
چون چنگ سر زلف توام در چنگست
هر لحظه دلم را به لبت آهنگست
شد پستهی تنگ تو دل مرا روزی
یا رب که دل خسته چه روزی تنگست
✍🏻: #خواجوی_کرمانی
سده۷
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
✍🏻: #خیام
سده۶-۵
این نسخه که بر شیشه نادان سنگست
بر جلوه او ساحت دانش تنگست
خلدیست که صد رنگ بود هر برگش
وین طرفه که چون درنگری یک رنگست
✍🏻: #فصیحی_هروی
سده۹
چون چنگ سر زلف توام در چنگست
هر لحظه دلم را به لبت آهنگست
شد پستهی تنگ تو دل مرا روزی
یا رب که دل خسته چه روزی تنگست
✍🏻: #خواجوی_کرمانی
سده۷
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
. ჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
عشق و بهار و فرقت یار و تن نزار
آورده اند بر دل من کار و صعب کار
تیمار دوست با من و از من بریده اوست
هجران یار با من و از من گسسته یار
فصل بهار با من نازک چو برگ گل
لشگر برون زدم چو گل سرخ در بهار
تا کامکار گردم بر دشمنان ملک
یکسو شدم ز برگ گل سرخ کامگار
هنگام گل ز لعبت گلرخ جدا شدم
در دیده وصال خلیدم ز هجر یار
بر اختیار خلق نه بر اختیار خویش
بهر صلاح خلق سفر کردم اختیار
جستند خلق رنج من از مهربان خویش
من رنجشان کشیدم و بر خود نهاده بار
رنجیست اینکه چون بحقیقت نگه کنم
ناز است و راحت از پس این رنج بی شمار
ای گلبن نشاط دل من بفضل کن
بی من مباش تازه و بر گل مکن کنار
تا من چو از سفر برسم از رخان تو
بر گل کنم کنار خود ای چون گل بهار
✍🏻: #سوزنی_سمرقندی
سده۶
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
عشق و بهار و فرقت یار و تن نزار
آورده اند بر دل من کار و صعب کار
تیمار دوست با من و از من بریده اوست
هجران یار با من و از من گسسته یار
فصل بهار با من نازک چو برگ گل
لشگر برون زدم چو گل سرخ در بهار
تا کامکار گردم بر دشمنان ملک
یکسو شدم ز برگ گل سرخ کامگار
هنگام گل ز لعبت گلرخ جدا شدم
در دیده وصال خلیدم ز هجر یار
بر اختیار خلق نه بر اختیار خویش
بهر صلاح خلق سفر کردم اختیار
جستند خلق رنج من از مهربان خویش
من رنجشان کشیدم و بر خود نهاده بار
رنجیست اینکه چون بحقیقت نگه کنم
ناز است و راحت از پس این رنج بی شمار
ای گلبن نشاط دل من بفضل کن
بی من مباش تازه و بر گل مکن کنار
تا من چو از سفر برسم از رخان تو
بر گل کنم کنار خود ای چون گل بهار
✍🏻: #سوزنی_سمرقندی
سده۶
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
تا بادِ صبا را به گلستان گذری هست
مرغانِ چمن را به رهِ گل نظری هست
نومید نباید شدن از گردشِ ایام
هر شام که آید، ز پیِ آن سَحَری هست
بنشین نفسی بلبلِ شوریده که امروز
با نالهیِ زار دل من هم اثری هست
گر شربتِ وصلت به لبِ تشنه ندارد
بیمار غمِ عشقِ تُرا چَشمِ تَری هست
چشمم به ره قافلهٔ بوی وصالت
در کوی تو از بادِ صبا تا خبری هست
بیداد مکن این همهها بر دلِ «مخفی»
اندیشه نما، غیر تو هم دادگری هست
✍🏻: #زیب_النسا_بیگم
سده ۱۲-۱۱
زیب النسا بیگم فرزند اورنگ زیب میرزا ٬آخرین پادشاه بزرگ گورکانیان هند بود. وی غزل و قصیده میسرود و “مخفی “ تخلص می کرد و در شاعری شاگرد ملا محمد سعید اشرف مازندرانی بود . زیب النسا در سرودن شعر بیشتر از عرفی شیرازی پیروی کرده است و ودیوانش که شامل چهار هزار بیت است.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
تا بادِ صبا را به گلستان گذری هست
مرغانِ چمن را به رهِ گل نظری هست
نومید نباید شدن از گردشِ ایام
هر شام که آید، ز پیِ آن سَحَری هست
بنشین نفسی بلبلِ شوریده که امروز
با نالهیِ زار دل من هم اثری هست
گر شربتِ وصلت به لبِ تشنه ندارد
بیمار غمِ عشقِ تُرا چَشمِ تَری هست
چشمم به ره قافلهٔ بوی وصالت
در کوی تو از بادِ صبا تا خبری هست
بیداد مکن این همهها بر دلِ «مخفی»
اندیشه نما، غیر تو هم دادگری هست
✍🏻: #زیب_النسا_بیگم
سده ۱۲-۱۱
زیب النسا بیگم فرزند اورنگ زیب میرزا ٬آخرین پادشاه بزرگ گورکانیان هند بود. وی غزل و قصیده میسرود و “مخفی “ تخلص می کرد و در شاعری شاگرد ملا محمد سعید اشرف مازندرانی بود . زیب النسا در سرودن شعر بیشتر از عرفی شیرازی پیروی کرده است و ودیوانش که شامل چهار هزار بیت است.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
.
჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
پیروی خردت روی ظفر بنماید
که خرد بر سپه هستی تو هست یَزَک
به خرد راه توان برد بسوی درجات
که خدا گفت که عاقل نبود زاهل دَرَک
رو هنر جمع کن از تفرق مال منال
مرتضی را چه تفاوت که برد غیر فدک
مال مایل بود ای ابن یمین علم طلب
کز تو یکدم نشود در غم و شادی مُنفَک
علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم
شد یکی فوق سماک و دگری زیر سمَک
✍🏻: #ابن_یمین
سده۷
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
پیروی خردت روی ظفر بنماید
که خرد بر سپه هستی تو هست یَزَک
به خرد راه توان برد بسوی درجات
که خدا گفت که عاقل نبود زاهل دَرَک
رو هنر جمع کن از تفرق مال منال
مرتضی را چه تفاوت که برد غیر فدک
مال مایل بود ای ابن یمین علم طلب
کز تو یکدم نشود در غم و شادی مُنفَک
علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم
شد یکی فوق سماک و دگری زیر سمَک
✍🏻: #ابن_یمین
سده۷
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خویش
شکوهها دارد دلم از طاقت بسیار خویش
بسته بودم در، شب وصلش به روی آفتاب
عاقبت چون چشم دشمن، کرد روزن کار خویش
عاریت از طره شمشاد نستانم گره
غنچه این گلشنم، خود عقدهام در کار خویش
در پی چشمت دلی دارم ز نرگس خستهتر
حال بیمارم بپرس از نرگس بیمار خویش
مصر، یوسف را ز خاطر برد سودای وطن
دید چون افزون ز کنعان گرمی بازار خویش
✍: #قدسی_مشهدی
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خویش
شکوهها دارد دلم از طاقت بسیار خویش
بسته بودم در، شب وصلش به روی آفتاب
عاقبت چون چشم دشمن، کرد روزن کار خویش
عاریت از طره شمشاد نستانم گره
غنچه این گلشنم، خود عقدهام در کار خویش
در پی چشمت دلی دارم ز نرگس خستهتر
حال بیمارم بپرس از نرگس بیمار خویش
مصر، یوسف را ز خاطر برد سودای وطن
دید چون افزون ز کنعان گرمی بازار خویش
✍: #قدسی_مشهدی
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
طعنه بر ما مزن ای شیخ و به خود غره مشو
زان که معلوم شود کِشته به هنگام درو
پاک کن دل که به میخانه دوصد جامهٔ پاک
نستانند پی دادن جامی بگرو
دوش از پیر مغان خواستم اندرزی گفت
گوشی آور به کفم اده و اندرز شنو
عملی را که در آن روی و ریا هست مکن
مجلسی را که در آن صدق و صفا نیست مرو
اندر این دیر کهن از روش اهل زمین
آسمان میگزد انگشت همی از مه نو
در مؤثر چه کنی مغلطه با این آثار
که دلیل است به خورشید فروزان پرتو
عمل نیک و بدت ماحصل تست صغیر
حاصل خود درود هر کسی از گندم و جو
✍🏻: #صغیر_اصفهانی
سده۱۳
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
طعنه بر ما مزن ای شیخ و به خود غره مشو
زان که معلوم شود کِشته به هنگام درو
پاک کن دل که به میخانه دوصد جامهٔ پاک
نستانند پی دادن جامی بگرو
دوش از پیر مغان خواستم اندرزی گفت
گوشی آور به کفم اده و اندرز شنو
عملی را که در آن روی و ریا هست مکن
مجلسی را که در آن صدق و صفا نیست مرو
اندر این دیر کهن از روش اهل زمین
آسمان میگزد انگشت همی از مه نو
در مؤثر چه کنی مغلطه با این آثار
که دلیل است به خورشید فروزان پرتو
عمل نیک و بدت ماحصل تست صغیر
حاصل خود درود هر کسی از گندم و جو
✍🏻: #صغیر_اصفهانی
سده۱۳
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
ای شیخ چه دل نهی به دستار
گر مرد دلی دلی به دست آر
بالای بتان بلای جانست
یارب دلم از بلا نگهدار
تن لاغر و بار عشق فربه
صبر اندک و جود دوست بسیار
ای دوست به عمر رفته مانی
ترسم که نبینمت دگر بار
آهم به دلت نکرد تاثیر
در سنگ فرو نرفت مسمار
ای کاش چو عید نیک بختان
باز آیی و بینمت دگر بار
هم گل برم از رخت به خرمن
هم می کشم از لبت به خروار
امروز مراست بخت منصور
کز عشق توام زنند بر دار
گفتم شب تیره پیشت آیم
تا سایه نباشدم خبردار
غافل که ز آه آتشینم
صد روز بر آید از شب تار
با دوست جفا نمی کند دوست
با یار ستم نمی کند یار
خون خوردنم از غم تو آسان
جان بردنم ازکف تو دشوار
چون حسن تو عشق من جهانگیر
چون زلف تو بخت من نگونسار
از حسن تو همچو نقش بیجان
هرکس زده پشت غم به دیوار
✍🏻: #قاآنی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
ای شیخ چه دل نهی به دستار
گر مرد دلی دلی به دست آر
بالای بتان بلای جانست
یارب دلم از بلا نگهدار
تن لاغر و بار عشق فربه
صبر اندک و جود دوست بسیار
ای دوست به عمر رفته مانی
ترسم که نبینمت دگر بار
آهم به دلت نکرد تاثیر
در سنگ فرو نرفت مسمار
ای کاش چو عید نیک بختان
باز آیی و بینمت دگر بار
هم گل برم از رخت به خرمن
هم می کشم از لبت به خروار
امروز مراست بخت منصور
کز عشق توام زنند بر دار
گفتم شب تیره پیشت آیم
تا سایه نباشدم خبردار
غافل که ز آه آتشینم
صد روز بر آید از شب تار
با دوست جفا نمی کند دوست
با یار ستم نمی کند یار
خون خوردنم از غم تو آسان
جان بردنم ازکف تو دشوار
چون حسن تو عشق من جهانگیر
چون زلف تو بخت من نگونسار
از حسن تو همچو نقش بیجان
هرکس زده پشت غم به دیوار
✍🏻: #قاآنی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
مردم ازین الم: که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
گر اختیار مرگ بدستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو
غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد
ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو
گویم دعا و عمر ابد خواهم از خدا
تا عمر خویش صرف کنم در دعای تو
در آرزوی آنکه: بمن آشنا شوی
آمیختم بهر که بود آشنای تو
جای تو در حریم وصالست، ای رقیب
ای کاش! بودمی، من بیدل، بجای تو
از پادشاهی همه آفاق خوشترست
این سلطنت که: گشت هلالی گدای تو
✍🏻: #هلالی_جغتایی
سده ۱۰-۹
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
مردم ازین الم: که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
گر اختیار مرگ بدستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو
غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد
ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو
گویم دعا و عمر ابد خواهم از خدا
تا عمر خویش صرف کنم در دعای تو
در آرزوی آنکه: بمن آشنا شوی
آمیختم بهر که بود آشنای تو
جای تو در حریم وصالست، ای رقیب
ای کاش! بودمی، من بیدل، بجای تو
از پادشاهی همه آفاق خوشترست
این سلطنت که: گشت هلالی گدای تو
✍🏻: #هلالی_جغتایی
سده ۱۰-۹
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی
کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟
درین مدت که آهم نامه بود و اشک من قاصد
نه یاد از نامهام کردی و نه شادم به پیغامی
اگر عیبم به رسوایی کنی، داربم معذورت
پی دل، هرگز ای نامهربان، ننهادهای گامی
توان افروخت شمع کشته از هر تار موی من
درین محفل که دارد دعوی عشق تو، هر خامی
ز نعمتهای الوان محبت، لذتی دارم
کباب من نمک سود است، از اشک جگر فامی
چو خورشید از دل پر خون خود رطل گران دارم
به دورانها مگر یابی، چو من خون دل آشامی
فراموشی حدی دارد، تغافل مدتی دارد
دعاگوی توام، دل را تسلی کن به پیغامی
ندارد جای داغی دفتر دل، تا قلم گنجد
بِحَمْدِ اللّه، کتاب عشق را، دادیم انجامی
بهشتی روی من دارد به سویم گوشهٔ چشمی
ز نعمتهای جنت قسمتم گردیده، بادامی
مرا بخت سیه، سرگشته دارد ور نه در کویش
سفیدی میکند در انتظارم، دیدهٔ دامی
درین قحط الرجال، آوازه دارد خاک خاموشان
به جز سنگ مزار، امروز نبود صاحب نامی
حزین از درد تاکی می توان گرداند بالین را؟
مگر بر بستر خواب عدم، گیریم آرامی
✍🏻: #حزین_لاهیجی
سده۱۲
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی
کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟
درین مدت که آهم نامه بود و اشک من قاصد
نه یاد از نامهام کردی و نه شادم به پیغامی
اگر عیبم به رسوایی کنی، داربم معذورت
پی دل، هرگز ای نامهربان، ننهادهای گامی
توان افروخت شمع کشته از هر تار موی من
درین محفل که دارد دعوی عشق تو، هر خامی
ز نعمتهای الوان محبت، لذتی دارم
کباب من نمک سود است، از اشک جگر فامی
چو خورشید از دل پر خون خود رطل گران دارم
به دورانها مگر یابی، چو من خون دل آشامی
فراموشی حدی دارد، تغافل مدتی دارد
دعاگوی توام، دل را تسلی کن به پیغامی
ندارد جای داغی دفتر دل، تا قلم گنجد
بِحَمْدِ اللّه، کتاب عشق را، دادیم انجامی
بهشتی روی من دارد به سویم گوشهٔ چشمی
ز نعمتهای جنت قسمتم گردیده، بادامی
مرا بخت سیه، سرگشته دارد ور نه در کویش
سفیدی میکند در انتظارم، دیدهٔ دامی
درین قحط الرجال، آوازه دارد خاک خاموشان
به جز سنگ مزار، امروز نبود صاحب نامی
حزین از درد تاکی می توان گرداند بالین را؟
مگر بر بستر خواب عدم، گیریم آرامی
✍🏻: #حزین_لاهیجی
سده۱۲
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher