سعداء/ حجتالاسلام راجی
زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا_۵_آزادگی.pdf
🔻🔻🔻
✅ماجرای نصب #نرده_ایوان در منزل #امام_ره
🖊حاج احمد آقا تعریف می کنند، روزى با برادران سپاهی خواستم جلوی ایوان بیت امام نرده ای نصب کنیم. مشغول که بودیم امام وارد شد و فرمودند: «احمد، چه کار مىکنى؟»
عرض کردم براى حفاظت جان على (فرزندم)، از برادران خواستهام نردهای جلوى ایوان نصب کنند.
💥حضرت امام فرمودند: «#شیطان از همینجا سراغ آدم مى آ ید؛
👈 اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد
👈بعد می گوید رنگ می خواهد
👈سپس می گوید این خانه کوچک است و در شأن شما نیست و خانۀ بزرگتر میخواهید
👈 و آرامآرام انسان در دام #شیطان مىافتد».
📚برداشتهایی از سیره امام خمینی (رحمت الله علیه)، غلامعلی رجایی، ج 1، ص 291.
🔻🔻🔻
وابستگی لحظه مرگ خودش را نشان می دهد:
📕 شخصی داشت از دنیا می رفت. دوستان او به بالینش رفتند و شهادتین را به او تلقین می کردند تا تکرار کند.
هر چه شهادتین را می گفتند، می گفت: «نمی گویم نشکن. نمی گویم نشکن»‼️
⌛️بعد از این ماجرا، گویا حال آن شخص بهبود یافت یا اینکه او را در خواب دیدند و از او پرسیدند چرا شهادتین را نمی گفتی؟
⚠️ گفت: آینه ای داشتم که بسیار آن را دوست داشتم. وقتی که خواستم شهادتین را بگویم، شیطان با سنگی کنار آن ایستاده بود و می گفت اگر شهادتین را بگویی، آینه را می شکنم. من هم گفتم: «نمی گویم نشکن. نمی گویم نشکن»!
🔻🔻🔻🔻🔻
#حریت_و_آزادگی
🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
👇👇👇
🌐 https://t.me/soada_ir/851
✅ماجرای نصب #نرده_ایوان در منزل #امام_ره
🖊حاج احمد آقا تعریف می کنند، روزى با برادران سپاهی خواستم جلوی ایوان بیت امام نرده ای نصب کنیم. مشغول که بودیم امام وارد شد و فرمودند: «احمد، چه کار مىکنى؟»
عرض کردم براى حفاظت جان على (فرزندم)، از برادران خواستهام نردهای جلوى ایوان نصب کنند.
💥حضرت امام فرمودند: «#شیطان از همینجا سراغ آدم مى آ ید؛
👈 اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد
👈بعد می گوید رنگ می خواهد
👈سپس می گوید این خانه کوچک است و در شأن شما نیست و خانۀ بزرگتر میخواهید
👈 و آرامآرام انسان در دام #شیطان مىافتد».
📚برداشتهایی از سیره امام خمینی (رحمت الله علیه)، غلامعلی رجایی، ج 1، ص 291.
🔻🔻🔻
وابستگی لحظه مرگ خودش را نشان می دهد:
📕 شخصی داشت از دنیا می رفت. دوستان او به بالینش رفتند و شهادتین را به او تلقین می کردند تا تکرار کند.
هر چه شهادتین را می گفتند، می گفت: «نمی گویم نشکن. نمی گویم نشکن»‼️
⌛️بعد از این ماجرا، گویا حال آن شخص بهبود یافت یا اینکه او را در خواب دیدند و از او پرسیدند چرا شهادتین را نمی گفتی؟
⚠️ گفت: آینه ای داشتم که بسیار آن را دوست داشتم. وقتی که خواستم شهادتین را بگویم، شیطان با سنگی کنار آن ایستاده بود و می گفت اگر شهادتین را بگویی، آینه را می شکنم. من هم گفتم: «نمی گویم نشکن. نمی گویم نشکن»!
🔻🔻🔻🔻🔻
#حریت_و_آزادگی
🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
👇👇👇
🌐 https://t.me/soada_ir/851