📌به مناسبت ۹ ژوئن، سالروز تولد شاهزاده میلیاردر ایتالیایی
🔸«ادواردو (مهدی) آنیلی» جوانی که مال دنیا نتوانست او را شیفته ی خود کند!
🔹ادواردو با وجود #ثروت میلیاردی خانواده آنیلی، و با وجود مخالفت و دشمنی اطرافیان با اسلام، #شیعه شد و در نهایت او را به شهادت رساندند.
📚برگرفته از کتاب راههای نفوذ دشمن اثر #حجت_الاسلام_راجی
#سعداء
🆔 @soada_ir
🔸«ادواردو (مهدی) آنیلی» جوانی که مال دنیا نتوانست او را شیفته ی خود کند!
🔹ادواردو با وجود #ثروت میلیاردی خانواده آنیلی، و با وجود مخالفت و دشمنی اطرافیان با اسلام، #شیعه شد و در نهایت او را به شهادت رساندند.
📚برگرفته از کتاب راههای نفوذ دشمن اثر #حجت_الاسلام_راجی
#سعداء
🆔 @soada_ir
📚 #بخوانید | از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم!
🔶 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان #دفاع_مقدس است میگوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر.
🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر #رزمندگان ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچهدار نمیشد. با این اوصاف کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی میدانست!
🔸 در این میان آقای #ابوترابی را بیشتر اذیت میکرد. او میدانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد میکرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچگاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام میگذاشت!
🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید #آزادگان آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و…
🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمیزد. حتی به آقای ابوترابی احترام میگذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما #شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانیها را اذیت کنی.
🔸 اما مادرم دیشب خواب #حضرت_زینب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده!
🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانیها را اذیت میکنی؟ حلالت نمیکنم. حالا من آمدهام که حلالیت بطلبم.»
🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانوادهاش را از حاج آقا میپرسید.
🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه #شهید ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل میکرد… کاظم میخواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهرهمند شود.
🔸 روزها گذشت تا اینکه #اسرای_ایرانی آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد.
🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاجآقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شدهاند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدتها آنجا بود.
🔸 کاظم از خدا میخواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آنها بابت شکنجهها و… حلالیت طلبید.
⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از #توبه یک انسان دارد، چه ربطی به #مدافعان_حرم دارد؟!
🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند میتواند مقام #شهادت را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در #سوریه به شهادت رسید.
✅ او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، میتوانیم حتی به مقام شهادت برسیم.
______
📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی
🔷 برگرفته از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 #سعداء
🆔 @manbarak
🔶 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان #دفاع_مقدس است میگوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر.
🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر #رزمندگان ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچهدار نمیشد. با این اوصاف کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی میدانست!
🔸 در این میان آقای #ابوترابی را بیشتر اذیت میکرد. او میدانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد میکرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچگاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام میگذاشت!
🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید #آزادگان آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و…
🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمیزد. حتی به آقای ابوترابی احترام میگذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما #شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانیها را اذیت کنی.
🔸 اما مادرم دیشب خواب #حضرت_زینب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده!
🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانیها را اذیت میکنی؟ حلالت نمیکنم. حالا من آمدهام که حلالیت بطلبم.»
🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانوادهاش را از حاج آقا میپرسید.
🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه #شهید ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل میکرد… کاظم میخواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهرهمند شود.
🔸 روزها گذشت تا اینکه #اسرای_ایرانی آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد.
🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاجآقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شدهاند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدتها آنجا بود.
🔸 کاظم از خدا میخواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آنها بابت شکنجهها و… حلالیت طلبید.
⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از #توبه یک انسان دارد، چه ربطی به #مدافعان_حرم دارد؟!
🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند میتواند مقام #شهادت را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در #سوریه به شهادت رسید.
✅ او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، میتوانیم حتی به مقام شهادت برسیم.
______
📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی
🔷 برگرفته از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 #سعداء
🆔 @manbarak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ببینید | اینطور #شیعه بودن به درد نمیخورد!!
‼️ خاطره #عجیب حجتالاسلام راجی از یک فرد هیئتی!
⁉️ اباعبدالله در روایات امام حسین است یا امام صادق علیهماالسلام؟!
✅ دین داری باید همراه با #بصیرت باشد
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی نویسنده کتاب دوگانههای سرنوشت ساز به مناسبت سالروز شهادت #امام_صادق علیهالسلام
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
‼️ خاطره #عجیب حجتالاسلام راجی از یک فرد هیئتی!
⁉️ اباعبدالله در روایات امام حسین است یا امام صادق علیهماالسلام؟!
✅ دین داری باید همراه با #بصیرت باشد
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی نویسنده کتاب دوگانههای سرنوشت ساز به مناسبت سالروز شهادت #امام_صادق علیهالسلام
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سعداء/ حجتالاسلام راجی
جهاد تبیین در سفر اربعین !!! خاطرهای زیبا از شرکت کنندگان پویش #مدافعان_حقیقت 👇👇👇👇 فقط کافیه خاطرهای از #جهاد_تبیین خودتون رو در یک صوت ۴دقیقهای به آیدی زیر بفرستین و از هدایای متبرک بهرمند شوید https://eitaa.com/modaafe14 کاری از معاونت تبلیغات اسلامی…
❇️جهاد تبیین در سفر اربعین
🔹اربعین سال ۹۷ بود که برای اولین بار معمم رفتم نجف.
چند سالی بود که برای مراسم پیاده روی می رفتم اما این بار فرقش این بود که با #لباس_روحانیت رفتم و این یعنی به جز زیارت و پیاده روی قرار بود از حق هم دفاع کنم، مثل همیشه با خستگی فراوون به نجف رسیدم و وقتی وارد شارع الرسول شدم با دیدن گنبد مولا همه خستگی از وجودم بیرون رفت.
🔹نجف خیلی خیلی شلوغ بود و صف سیطره برای گشتن زائر ها و تفتیش بدنی شان خیلی خیلی طولانی، پس ما هم شدیم یکی از اعضای این صف طولانی. همینجور که این صف به کندی پیش می رفت رسیدیم به کوچه ای معروفی که دفتر مرجع بزرگ عراق در آنجا قرار دارد و یک جمعیت سی یا چهل نفره هم داشتند به نگهبانان کوچه می گفتند که ما می خواهیم مرجعمان را ببینیم و تا مرجع بزرگوار را نبینیم از اینجا تکان نمی خوریم ما هم در صف این صحنه را داشتیم می دیدیم یک دفعه از پشت سر یک شخص میان سال با ریش سفید و چهره کاملا علمایی که مشخص بود آخوند هست و در نجف درس خوانده است با صدای بلند و لهجه خاصی گفت؛
🔸به به چه عزتی و چه احترامی، مردم ببینید علمائی که در سیاست دخالت نمی کنند اینجوری مورد احترام واقع می شوند نه آن علمایی که همه اش در سیاست نظر می دهند و مردم هم به جای احترام به آنها بی احترامی می کنند، این احترام به خاطر گوشه گیری ودخالت نکردن در سیاست هست.
یک دفعه انگار همه همهمه ها خوابید و سکوت عجیبی فضا رو گرفت، فضا خیلی سنگین بود و یکی دو نفر هم از اطراف پچ پچ کنان می گفتند راست میگه ها، اصلا عالم رو چه به سیاست؟! من دیدم اینجا معمم ایستاده ام و اگر چیزی نگویم هم حق را کتمان کردم هم ممکنه مردم خیال کنند روحانیون با این حرف موافق هستند و آن شخص میانسال هم خیلی از من بزرگتر بود و نمی شد که سریع جوابش رو بدهم یک نگاهی به گنبد کردم و دلم قرص شد و شروع کردم:
🔹حاج آقا ببخشید!
🔸مرد میانسال گفت: جانم!
🔹گفتم: حاج آقا به نظر تون داعش چطور در عراق از بین رفت؟
🔸خیلی سریع و زیرکانه گفت به خاطر اینکه مرجع اعلی دستور به مبارزه داد.
🔹گفتم حاج آقا به نظرتون اگر مرجع بزرگوار دستور نمیداد هنوز داعش در این کشور نبود؟
🔸گفت چرا، بود.
🔹گفتم به نظرتون اگر دستور نمی داد و با داعش مبارزه نمی شد الان امکان زیارت برای ما وجود داشت؟
🔸گفت معلوم است که نه،
🔹گفتم به نظرتون اعلام مبارزه با داعش و رسوا کردن خط داعش برای شیعه و سنی و همچنین قرار دادن پول برای دفاع و رأی دادن به کسانی که به مبارزه با داعش کمک می کنند همه این ها کار سیاسی نیست؟!
یک دفعه ساکت شد، دو سه نفر از لابه لای جمعیت پچ پچ کنان گفتند، إِ آره راست می گه، دمش گرم، این احترام امروز به #مرجعیت به خاطر رفع خطر از #شیعه است به خاطر نبود آمریکا و داعش است، به خاطر عزتمندی شیعه در کل دنیا هست.
به خاطر این هست که می توانیم راحت و در آرامش به زیارت بیاییم و بعد از آن با خیال راحت به دستبوسی مراجع برویم اگر دخالت مراجع در سیاست نبود الان نه حرمی بود و نه زیارتی و نه احترامی و اگر مراجع آن موقع سکوت می کردند و در این امر مهم سیاسی دخالت نمی کردند الان مورد غضب و خشم شیعیان واقع می شدند.
🟢 ارسالی توسط مخاطبین در پویش #مدافعان_حقیقت
💠جهت شرکت در مسابقه فقط کافیه خاطرهای از #جهاد_تبیین خودتون رو در یک صوت ۴دقیقهای به آیدی زیر بفرستین و از هدایای متبرک بهرمند شوید
https://eitaa.com/modaafe14
کاری از معاونت تبلیغات اسلامی #آستان_قدس_رضوی و #اندیشکده_راهبردی_سعداء
🆔 https://eitaa.com/razavi_aqr_ir
🆔 @soada_ir
🔹اربعین سال ۹۷ بود که برای اولین بار معمم رفتم نجف.
چند سالی بود که برای مراسم پیاده روی می رفتم اما این بار فرقش این بود که با #لباس_روحانیت رفتم و این یعنی به جز زیارت و پیاده روی قرار بود از حق هم دفاع کنم، مثل همیشه با خستگی فراوون به نجف رسیدم و وقتی وارد شارع الرسول شدم با دیدن گنبد مولا همه خستگی از وجودم بیرون رفت.
🔹نجف خیلی خیلی شلوغ بود و صف سیطره برای گشتن زائر ها و تفتیش بدنی شان خیلی خیلی طولانی، پس ما هم شدیم یکی از اعضای این صف طولانی. همینجور که این صف به کندی پیش می رفت رسیدیم به کوچه ای معروفی که دفتر مرجع بزرگ عراق در آنجا قرار دارد و یک جمعیت سی یا چهل نفره هم داشتند به نگهبانان کوچه می گفتند که ما می خواهیم مرجعمان را ببینیم و تا مرجع بزرگوار را نبینیم از اینجا تکان نمی خوریم ما هم در صف این صحنه را داشتیم می دیدیم یک دفعه از پشت سر یک شخص میان سال با ریش سفید و چهره کاملا علمایی که مشخص بود آخوند هست و در نجف درس خوانده است با صدای بلند و لهجه خاصی گفت؛
🔸به به چه عزتی و چه احترامی، مردم ببینید علمائی که در سیاست دخالت نمی کنند اینجوری مورد احترام واقع می شوند نه آن علمایی که همه اش در سیاست نظر می دهند و مردم هم به جای احترام به آنها بی احترامی می کنند، این احترام به خاطر گوشه گیری ودخالت نکردن در سیاست هست.
یک دفعه انگار همه همهمه ها خوابید و سکوت عجیبی فضا رو گرفت، فضا خیلی سنگین بود و یکی دو نفر هم از اطراف پچ پچ کنان می گفتند راست میگه ها، اصلا عالم رو چه به سیاست؟! من دیدم اینجا معمم ایستاده ام و اگر چیزی نگویم هم حق را کتمان کردم هم ممکنه مردم خیال کنند روحانیون با این حرف موافق هستند و آن شخص میانسال هم خیلی از من بزرگتر بود و نمی شد که سریع جوابش رو بدهم یک نگاهی به گنبد کردم و دلم قرص شد و شروع کردم:
🔹حاج آقا ببخشید!
🔸مرد میانسال گفت: جانم!
🔹گفتم: حاج آقا به نظر تون داعش چطور در عراق از بین رفت؟
🔸خیلی سریع و زیرکانه گفت به خاطر اینکه مرجع اعلی دستور به مبارزه داد.
🔹گفتم حاج آقا به نظرتون اگر مرجع بزرگوار دستور نمیداد هنوز داعش در این کشور نبود؟
🔸گفت چرا، بود.
🔹گفتم به نظرتون اگر دستور نمی داد و با داعش مبارزه نمی شد الان امکان زیارت برای ما وجود داشت؟
🔸گفت معلوم است که نه،
🔹گفتم به نظرتون اعلام مبارزه با داعش و رسوا کردن خط داعش برای شیعه و سنی و همچنین قرار دادن پول برای دفاع و رأی دادن به کسانی که به مبارزه با داعش کمک می کنند همه این ها کار سیاسی نیست؟!
یک دفعه ساکت شد، دو سه نفر از لابه لای جمعیت پچ پچ کنان گفتند، إِ آره راست می گه، دمش گرم، این احترام امروز به #مرجعیت به خاطر رفع خطر از #شیعه است به خاطر نبود آمریکا و داعش است، به خاطر عزتمندی شیعه در کل دنیا هست.
به خاطر این هست که می توانیم راحت و در آرامش به زیارت بیاییم و بعد از آن با خیال راحت به دستبوسی مراجع برویم اگر دخالت مراجع در سیاست نبود الان نه حرمی بود و نه زیارتی و نه احترامی و اگر مراجع آن موقع سکوت می کردند و در این امر مهم سیاسی دخالت نمی کردند الان مورد غضب و خشم شیعیان واقع می شدند.
🟢 ارسالی توسط مخاطبین در پویش #مدافعان_حقیقت
💠جهت شرکت در مسابقه فقط کافیه خاطرهای از #جهاد_تبیین خودتون رو در یک صوت ۴دقیقهای به آیدی زیر بفرستین و از هدایای متبرک بهرمند شوید
https://eitaa.com/modaafe14
کاری از معاونت تبلیغات اسلامی #آستان_قدس_رضوی و #اندیشکده_راهبردی_سعداء
🆔 https://eitaa.com/razavi_aqr_ir
🆔 @soada_ir
Eitaa
ایتا - Eitaa: User @modaafe14
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa