سعداء/ حجت‌الاسلام راجی
8.3K subscribers
3.75K photos
2.43K videos
365 files
1.67K links
پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@soada_ir

ارتباط با ادمین:
@aadmin_soada1
Download Telegram
⚠️ احمد؛ به خدا قسم نترسیدم ❗️

♨️ خاطره عجیب امام از زمان #تبعید

🔻🔻🔻

امام خمینی رحمت الله علیه که امام و رهبر این شهدا بودند، در نهایت شجاعت بود.

👈حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در اواخر عمر شریفشان برای حاج احمد آقا تعریف می کنند که: «داشتند مرا از قم به تهران می آوردند. نیمه های شب بود. ماشین به جاده خاکی وارد شد. من یقین پیدا کردم که می خواهند مرا بکشند.
👈 به قلبم رجوع کردم ... احمد؛ به خدا قسم #نترسیدم».

🔻🔻🔻
🌸شجاعت، یکی از فضیلت های مهم اخلاقی است.

👌شجاعت + ایمان = پیروزی حتمی

⁉️بدون شجاعت مگر کسی می تواند در اعلامیه خود بگوید «من سینه ی خودم را برای آماج گلوله ها آماده کرده ام».

💎امام خمینی رحمت الله علیه آینه کوچک شده امام حسین علیه السلام و اهل بیت است.

🔻🔻🔻🔻🔻

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
♨️ اي كاش خودم جوان بودم و مي رفتم او را مي كشتم...

💎 یکی از بالاترین مکارم اخلاق و فضائل اخلاقی شجاعت است که در چند مورد موضوعیت پیدا می کند:

شجاعت در مبارزه با نفس

شجاعت در گفتن حق

شجاعت در برخورد با دشمن👇

یعنی اینکه انسان در برخورد با دشمن با صلابت باشد.
🔻🔻🔻

🗓 سوال شاه از #علم : #خمینی کیست !؟

پس از قيام پانزده خرداد، شاه از اسدالله عَلَم وزير دربار پرسید: اين خميني كيست كه آشوب به راه انداخته؟🤔🤔

عَلَم گفت: 👇
يادتان هست وقتي به منزل آيت الله العظمي بروجردي در قم وارد شديد همه ي علما بلند شدند، امّا يك سيدي بلند نشد⁉️

⚠️ شاه گفت: بله

علَم گفت: او همان خمینی است.

🔻🔻🔻🔻

📆 پس از صدور فرمان قتل سلمان رشدي، مسئولان سياست خارجي كشور خدمت حضرت امام رسيده عرض كردند: آقا اين فتواي شما با قوانين #ديپلماسي و موازين بين المللي سازگار نيست.

امام فرمود: به درَك، آبروي رسول الله رفت، هر چه مي خواهد به هم بخورد.
👈 اي كاش خودم جوان بودم و مي رفتم او را مي كشتم.

🔻🔻🔻🔻🔻

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
🔻 من به #سید_خمینی گفتم پا روی دم سگ نگذار ‼️

در انقلاب اسلامی انسان های #شجاع بسیاری بودند. از جمله:

👈 اسمش #صمصام بود. در مجالس مذهبی پرجمعیت #اصفهان می رفت و قبل و بعد منبرها سخنرانی می کرد.

خود را به #دیوانگی زده بود تا ساواکی ها کاری به کارش نداشته باشند. بعد از دستگیری امام در 15 خرداد 1343 در مجلسی گفت: «هر چه به این سید خمینی گفتم پا روی دم سگ نگذار گوش نکرد.»

مامورین ساواک دستگیرش کردند ولی چون سوار ماشین نمی شد، با همان الاغش او را تا درب ساواک اصفهان مشایعت کردند. رئیس ساواک می خواست به او صد ضربه شلاق بزند، که گفت: «دست نگه دارید! صد تا شلاق کم است. باید #دویست تا، #سیصد تا،شلاق بزنید.»

👌مامورین #ساواک همدیگر را با تعجب نگاه می کردند. ادامه داد: «من عالم بی عملم، من به سید #خمینی گفتم که پا روی دم #سگ نگذار ولی خودم این کار را کردم. پس حقم بیشتر از صد ضربه است»❗️

📚 حاشیه های مهمتر از متن، ص 93؛ به نقل از حدیث رویش. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 74.
🔻🔻🔻🔻
#شجاعت

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
🔹 در آستانه گرامیداشت #9_دی، #روز_بصیرت،

جلسه 9 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا

جهت استفاده همراهان عزیز باز نشر می شود.
🌐 @soada_ir
Audio
🎙فایل صوتی منبر:

#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا

جلسه نهم: #بصیرت

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
🌐 @rajii_ir
♨️الاغ #صمصام‼️

👌 در شب #عاشورا #صمصام خودش را به منبر یکی از مجالس در مشهد رساند و گفت: دیشب هرچه گشتم برای الاغم جو پیدا نکردم.

درب مغازه ای رفتم و سراغ جو را گرفتم؛ نداشت.

گفت: آبجو دارم.

وقتی آبجو را جلوی الاغ گرفتم نخورد.

گفتم: این را #استاندار می خورد؛ بو کرد و نخورد.

👌گفتم: این را #رئیس_شهربانی می خورد؛ سرش را عقب کشید و نخورد...

👈 و همین طور اسم مسئولانی را که در مجلس حضور داشتند را گفت.

#مسئولان مملکتی هم که کاری از دستشان بر نمی آمد، عرق می کردند و از اینکه آنجا آمده بودند خودشان را لعنت می کردند 😤😤😤

📚 حاشیه های مهمتر از متن، ص ۹۵.
🔻🔻🔻🔻
#شجاعت

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
⚠️ من هم از آمريكا مي ترسم ‼️

👌«اين خاطره را بارها نقل كرده ام كه در يكي از مجامع بين المللي كه نطق خيلي پُرشوري در آنجا عليه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنيا ايراد كردم و آمريكا و شوروي را در حضور بيش از صد هيأت نمايندگي و رؤساي دولتها، به نام كوبيدم و محكوم كردم، بعد از آن، عده زيادي آمدند تحسين و تصديق كردند و گفتند: همين سخن شما درست است.

👌يكي از سران كشورها كه جوانی انقلابي بود و البته بعد هم او را كشتند،
نزد من آمد و گفت: 👇👇

🔍 همه حرفهاي شما #درست است، منتهي شما به خودتان نگاه نكنيد كه از #آمريكا نمي ترسيد؛

🔎 همه اينهايي كه در اينجا نشسته اند، از #آمريكا مي ترسند!

⚠️ بعد سرش را نزديك من آورد و گفت: من هم از آمريكا مي ترسم ‼️

🎙 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرمانده و جمع کثیری از پرسنل نیروی هوایی ارتش، 19/11/1368 ؛ حكايت سلاله زهرا سلام الله عليها، ص 89؛
🔻🔻🔻
#شجاعت

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
💥عاقبت سیاهی لشگر بودن در کربلا

📜شخصی نقل می کرد که: دیدیم یکی از افرادی که با #عمر_سعد به کربلا رفته بود موقع رفتن سالم بود ولی نابینا برگشت بدون اینکه زخم شمشیری روی چشمش باشد.

⁉️علت را از او پرسیدم.

👈گفت: شب یازدهم #محرم خوابم برد و در عالم خواب دیدم دو تا ملک آمدند و گفتند که پیامبر با شما کار دارد. من که می دانستم در کشتن نوه پیامبر دست داشتم گفتم من با #پیامبر کاری ندارم، این ملائک یقه ام را گرفتند و کشان کشان روی زمین بردند تا نزد پیامبر رسیدیم.

⚠️نه نفر دیگر هم آن جا بودند. جلوی پیامبر تشت پرخونی بود و لباس های پیامبر خاکی و خودش هم بسیار محزون بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله رو به من کرد و فرمود: خجالت نکشیدی!؟ از خدا حیا نکردی که فرزندم را این گونه به #شهادت رساندی!؟

♨️سپس شمشیر را برداشتند و نفر اول را که زدند سر از تنش جدا شد و تمام وجودش آتش گرفت و بقیه هم همینطور تا این که نوبت به من رسید.

💥به پیامبر گفتم به خدا قسم من حتی سنگی پرتاپ نکردم و یک چوب و شمشیر و نیزه نزدم و فقط از دور نگاه می کردم.

🔥پیامبر فرمودند تو به کار آن ها راضی بودی و دست در داخل تشت پرخون زدند و روی چشمان من کشیدند وقتی از خواب بیدار شدم نابینا شده بودم.

🔻🔻🔻🔻

♨️❗️#راضی بودن در کاری خوب یا بد مساوی است با #شریک بودن در آن کار.

⚠️ماده شتر قوم ثمود را یك نفر كشت ولى خداوند همه را #عذاب کرد.🤔

#ظلم

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
♨️این کدو صاحب دارد❗️

📢پيرمردي صادق مي گفت: پس از انقلاب مشروطيت كه سربازان محمد وليخان سپهسالار وارد تهران شدند، با چشم خودم ديدم كه روزي در نواحي قنات آباد، دو نفر سوار بر اسب و مسلح– به طوري كه قطارهاي فشنگ را روي سينه خود بسته بودند– از وسط خيابان به طرف امامزاده حسن مي رفتند.

👈يكي از آن سربازان، چپقي بلند در دست داشت و مشغول كشيدن بود.

در كنار خيابان، درويشي فقير كه سر خود را تازه با تيغ تراشيده بود، نشسته و سر به زانوي تفكر گذارده و به حال خود مشغول بود.

همين كه اين دو نفر تفنگچي از آن جا عبور كردند و چشمشان به اين پيرمرد سر تراشيده افتاد، آن سرباز چپق به دست، به سوي درويش آمد و از روي اسب خم شد و آتش چپق خود را روي سر او خالي كرد و رفت ❗️

💎درويش سر خود را از روي زانو برداشت و نظري كرد و گفت: اين كدو، صاحب دارد❗️

♨️ سرباز ظالم هنوز يك ميدان جلو نرفته و به امامزاده حسن نرسيده بود. من چون در راه بودم، به آن جا رسيدم، ديدم گروهي از دور مشغول تماشاي آن تفنگچي هستند.

⚠️اسبش او را به زمين زده بود، يك دست بر روي سينه او گذارده و با دست ديگر، مرتباً بر سرو سينه و بدنش مي كوفت، تا او را در زير پاي خود به هلاكت رسانيد.
📚 گذرگاه عبرت-محمد علي کريمي نيا. ص 22 .

🔻🔻🔻🔻
این است نتیجه کسی که ظلم می کند... «ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاك».


#ظلم

🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ