💥عاقبت سیاهی لشگر بودن در کربلا
📜شخصی نقل می کرد که: دیدیم یکی از افرادی که با #عمر_سعد به کربلا رفته بود موقع رفتن سالم بود ولی نابینا برگشت بدون اینکه زخم شمشیری روی چشمش باشد.
⁉️علت را از او پرسیدم.
👈گفت: شب یازدهم #محرم خوابم برد و در عالم خواب دیدم دو تا ملک آمدند و گفتند که پیامبر با شما کار دارد. من که می دانستم در کشتن نوه پیامبر دست داشتم گفتم من با #پیامبر کاری ندارم، این ملائک یقه ام را گرفتند و کشان کشان روی زمین بردند تا نزد پیامبر رسیدیم.
⚠️نه نفر دیگر هم آن جا بودند. جلوی پیامبر تشت پرخونی بود و لباس های پیامبر خاکی و خودش هم بسیار محزون بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله رو به من کرد و فرمود: خجالت نکشیدی!؟ از خدا حیا نکردی که فرزندم را این گونه به #شهادت رساندی!؟
♨️سپس شمشیر را برداشتند و نفر اول را که زدند سر از تنش جدا شد و تمام وجودش آتش گرفت و بقیه هم همینطور تا این که نوبت به من رسید.
💥به پیامبر گفتم به خدا قسم من حتی سنگی پرتاپ نکردم و یک چوب و شمشیر و نیزه نزدم و فقط از دور نگاه می کردم.
🔥پیامبر فرمودند تو به کار آن ها راضی بودی و دست در داخل تشت پرخون زدند و روی چشمان من کشیدند وقتی از خواب بیدار شدم نابینا شده بودم.
🔻🔻🔻🔻
♨️❗️#راضی بودن در کاری خوب یا بد مساوی است با #شریک بودن در آن کار.
⚠️ماده شتر قوم ثمود را یك نفر كشت ولى خداوند همه را #عذاب کرد.🤔
#ظلم
🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
📜شخصی نقل می کرد که: دیدیم یکی از افرادی که با #عمر_سعد به کربلا رفته بود موقع رفتن سالم بود ولی نابینا برگشت بدون اینکه زخم شمشیری روی چشمش باشد.
⁉️علت را از او پرسیدم.
👈گفت: شب یازدهم #محرم خوابم برد و در عالم خواب دیدم دو تا ملک آمدند و گفتند که پیامبر با شما کار دارد. من که می دانستم در کشتن نوه پیامبر دست داشتم گفتم من با #پیامبر کاری ندارم، این ملائک یقه ام را گرفتند و کشان کشان روی زمین بردند تا نزد پیامبر رسیدیم.
⚠️نه نفر دیگر هم آن جا بودند. جلوی پیامبر تشت پرخونی بود و لباس های پیامبر خاکی و خودش هم بسیار محزون بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله رو به من کرد و فرمود: خجالت نکشیدی!؟ از خدا حیا نکردی که فرزندم را این گونه به #شهادت رساندی!؟
♨️سپس شمشیر را برداشتند و نفر اول را که زدند سر از تنش جدا شد و تمام وجودش آتش گرفت و بقیه هم همینطور تا این که نوبت به من رسید.
💥به پیامبر گفتم به خدا قسم من حتی سنگی پرتاپ نکردم و یک چوب و شمشیر و نیزه نزدم و فقط از دور نگاه می کردم.
🔥پیامبر فرمودند تو به کار آن ها راضی بودی و دست در داخل تشت پرخون زدند و روی چشمان من کشیدند وقتی از خواب بیدار شدم نابینا شده بودم.
🔻🔻🔻🔻
♨️❗️#راضی بودن در کاری خوب یا بد مساوی است با #شریک بودن در آن کار.
⚠️ماده شتر قوم ثمود را یك نفر كشت ولى خداوند همه را #عذاب کرد.🤔
#ظلم
🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ