سعداء/ حجت‌الاسلام راجی
7.34K subscribers
3.52K photos
2.24K videos
361 files
1.46K links
🌱 پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@soada_ir

🌱 کانال خانواده
@soada_reyhaneh

🌱 منبرک
@manbarak

ارتباط با ادمین:
@aadmin_soada1
Download Telegram
سعداء/ حجت‌الاسلام راجی
زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا_۵_آزادگی.pdf
💢 #رسید طلاهاتون رو نگرفتید... 🗓

👇👇👇

👌مادری طلاهایش را به #ستاد آورده بود که برای کمک به #جبهه ها بدهد. طلاها را تحویل داد و داشت از درِ ستاد پشتیبانی جنگ بیرون می رفت...
جوان، داد زد: حاج خانم ...صبر کنید رسید طلاها رو نگرفتین... !؟
🌹مادر خندید و گفت:
#دوتا پسرم رو دادم رسید نگرفتم ... برای ی مشت طلای ناقابل رسید بگیرم!؟

🔻🔻🔻
✍️چه چیزی باعث شد که خانواده های شهدا خصوصا پدر و مادرهایشان از فرزندانشان دل کندند🤔🤔

👈در حالی که انسان از یک لباس یا یک کتاب نمی تواند به راحتی دل بکند.
بله
👈 این ها حریت و آزادگی داشتند که فرزندانشان را به خاطر اسلام تقدیم کردند.

🖌عدم وابستگی و دلبستگی است که به خاطر اسلام انسان از عزیزترین عزیزانش گذشتند.

🔻🔻🔻🔻🔻
#مادر_شهید
#حریت_و_آزادگی


🔢 از سلسله جلسات:
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا
👇👇👇
🌐 https://t.me/soada_ir/851
#شهیدانه

🔻 همان جایی که هستی، بمان

yon.ir/0Bi21
حاج مصطفی ردّانی پور نزد امام رفت و گفت:
آقا من تکلیفم با خودم روشن نیست؛ نمی دانم الان #طلبگی اولویت است یا اینکه در #جبهه بمانم.

🔸 امام فرمودند: همان جایی که هستی، بمان.

#شهید_مصطفی_ردانی_پور


@soada_ir
🔻🔻🔻

🖇 ویژه نامه #خاطرات_شهدا
📌 به مناسبت اردوهای #راهیان_نور

🌐 پایگاه اینترنتی سُعَداء

https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
#شهیدانه

🔻 بچه ها #شهید می شوند، تو رفتی درس بخوانی؟!

yon.ir/Tmlye

در #کنکور دانشگاه، ثبت نام کرده بودم. شرط رفتنم این بود که کاوه، برگه ترخیصی ام را امضا کند.

♨️ آن روز دلم عجیب شور می‌زد. با یک دنیا اضطراب و تشویش، نامه #دانشگاه را نشانش دادم. بی هیچ حرفی، آن را گرفت و خواند. نگاه معنی داری به من و برگه انداخت و ناگهان کاری کرد که اصلاً انتظارش را نداشتم. نامه در لابه لای دستانش پاره پاره شده و بقایای آن، روی زمین پخش و پلا شد. با خودم گفتم لابد چون می‌خواهم از تیپ بروم و باز #بهداری بی‌سرپرست می‌ماند، کاغذ دانشگاه را پاره کرد.

🔸 دو روز بعد، دیدم چاره ای ندارم جز اینکه خودم دست به کار شوم. پیگیری کردم تا از مشهد برایم جایگزین آمد. در فرصتی که #کاوه در #پادگان نبود، از معاونش تسویه حساب گرفتم و راهی مشهد شدم تا در #کنکور شرکت کنم. بعد از اعلام نتایج، معلوم شد که قبول شده ام. اول مهر ماه هم رفتم سراغ #درس و #دانشگاه.

♨️ مدتی گذشت خبر مجروحیت #کاوه را یکی از رفقا بهم داد. با ناراحتی پرسیدم: «کجا مجروح شده؟»

گفت: «توی تک #حاج_عمران

پرسیدم: « حالا کجا بستری اش کردن؟»

گفت: «توی بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم عجل الله تعالی فرجه.»

بدون معطلی رفتم عیادتش. اتاق، شلوغ بود. چند نفر دیگر قبل از من آمده بودند. با اینکه ضعیف شده بود، ولی آن لبخند همیشگی و زیبا، گوشه لبش بود.

دلم می‌خواست دست بیندازم دور گردنش، او را بغل کنم و زار زار گریه کنم، ولی نگاه بچه‌ها و حیا، مانع می‌شد. پرونده اش را ورق زدم. دکتر‌ها نوشته بودند نباید کار سنگین انجام دهد و حرکتی داشته باشد. #ترکش‌های_نارنجک که به سرش اصابت کرده بودند، در جای خیلی حساسی قرار گرفته بودند.

👈 نزدیکش که رفتم، احوالم را پرسید و از کار و بارم سوال کرد. گفتم: «توی #دانشگاه #درس می‌خوانم.»

تا این حرف را زدم، جمله ای گفت که مرا زیر و رو کرد و گویی تمام وجودم را به آتش کشید.

💠 گفت: « نامور! بچه‌ها می‌روند #جبهه #خون می‌دهند و #شهید می‌شوند، آن وقت تو می‌روی #دانشگاه #درس بخوانی؟»

یقینا این حرف را اگر هر کس دیگری می‌زد، آنطور در من اثر نمی‌گذاشت. بدون شک، او رضای خدا را در نظر داشت و #خیر و #صلاح دنیا و آخرتم را می‌خواست. برای همین بود که حرفش مرا دگرگون کرد. گویی از خوابی هزار ساله بیدار شده بودم.


@soada_ir
🔻🔻🔻

🖇 ویژه نامه #خاطرات_شهدا

🌐 پایگاه اینترنتی سُعَداء

https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلاقیت دانش‌آموزان مشهدی

💢 نامه به سه زبان، خطاب به #جبهه_مقاومت

🔰 دانش‌آموزان مشهدی به نمایندگی‌ از همه‌ی دانش‌آموزان ایرانی در نامه‌ای خطاب به جوانان غزه به سه زبان زنده‌ی دنیا اعلام کردند تا روز رهایی در کنار شما هستیم.

💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir