Forwarded from Koalima
THE BODY KEEPSTHE SCORE.pdf
5.3 MB
درباره پیشرفت های جدید در زمینه تشخیص ، درمان تروما و تاثیر تروما بر زندگی روزمره
Forwarded from Anarchonomy
اینترنت پر شده از تکنیک. طوری که انگار هرچیزی که پیش نمیره لنگ فنونه. مخصوصا الان که همه خیلی عجله دارند همهچیز پیش بره. برید وضعیت صادق هدایت در اروپا رو مطالعه کنید. تکنیک راضی کردن اون فرد که «بشین درست رو بخون پسر انقدر از همهچی غر نزن، تو همین دیروز از پشت کوه اومدی، و اگه پول دولت نبود باید همون پشت کوه میموندی» چی بود؟ مگه وجود داره چنین تکنیکی؟
سرنخ این تکنیکطلبی اونجاست که فکر میکنند باید همهچیز پیش بره، یا تندتر پیش بره. ولی دنیای واقعی این شکلی نیست. ولی سرنخ اون فکر که همهچیز باید پیش بره به کجا میرسه؟
وقتی مدرسه بودی و یه عده از بچهها بعد از توالت دستشون رو نمیشستن، معلم یا مربی بهداشت انقدر انگشتنماشون میکرد و تذکر میداد و جریمه میکرد که مجبور بشن بشورن. این یه چیزی رو انداخت تو ذهنت که وقتی بقیه به استاندارد ما عمل نمیکنند، میشه مجبورشون کرد که عمل کنند. اما بچه بودی و یه چیزی رو متوجه نبودی. که کلاس درس یک اسکیل کوچک از بیرونه، و اون چیزی که اونجا رخ میده نمیتونه به بیرون تعمیم پیدا کنه. وقتی بزرگ شدی هنوز نمیدونستی اون چیزی که وقتی در زمان بچگی متوجه نبودی چی بوده، بنابراین وقتی سوار مترو شدی و بوی عرق خفهت کرد، ازینکه «به این همه آدم چطور میشه فهموند هرروز دوش بگیرند؟» شوکه شدی، و خودت به خودت جواب دادی که نمیشه، و اگه هم بشه پنجاه سال طول میکشه، و خودت مأیوس شدی ازینکه چیزی پیش بره!
در حالی که قرار نیست خطی پیش بره، و حتی طبق برنامه پیش بره. ممکنه مردم در عرض پنج سال یاد بگیرند که هرروز دوش بگیرند و در این زمینه ژاپنی بشن، و ممکنه بعد از دوره ژاپنی شدن، فرانسوی بشن و مسواک نزنند، و دوباره یک جور دیگه بشن. تو میتونی یه استاندارد رو محکم بگیری، و تبلیغش هم بکنی. اما این فکر که بقیه میپذیرند محصول شناخت از دنیای واقعی نیست. محصول سیستم آموزشیه. اون چیزی که باید بت آموزش داده میشد، «رام کردن دیگران در جهت پسندیده کردن جهان» نبود؛ چیزی که باید بت آموزش داده میشد «محکم بودن در برابر ناپسند بودن جهان» بود. به جای اینکه بت بگن چطور باید کسی که دوش نمیگیرد و مسواک نمیزند را به غلط کردن انداخت، باید بت میگفتن باید چطور با کسی که دوش نمیگیرد و مسواک نمیزند تعامل داشت، و یا تحملش کرد.
این در سطوح بالاتر میرسه به این نالههای متداول که «چرا مردم ماتریالیستند و محاسبه معنوی ندارند؟»، یا «با این همه آدم که به راحتی در برابر دزدها سر خم میکنند باید چه کرد؟».
سرنخ این تکنیکطلبی اونجاست که فکر میکنند باید همهچیز پیش بره، یا تندتر پیش بره. ولی دنیای واقعی این شکلی نیست. ولی سرنخ اون فکر که همهچیز باید پیش بره به کجا میرسه؟
وقتی مدرسه بودی و یه عده از بچهها بعد از توالت دستشون رو نمیشستن، معلم یا مربی بهداشت انقدر انگشتنماشون میکرد و تذکر میداد و جریمه میکرد که مجبور بشن بشورن. این یه چیزی رو انداخت تو ذهنت که وقتی بقیه به استاندارد ما عمل نمیکنند، میشه مجبورشون کرد که عمل کنند. اما بچه بودی و یه چیزی رو متوجه نبودی. که کلاس درس یک اسکیل کوچک از بیرونه، و اون چیزی که اونجا رخ میده نمیتونه به بیرون تعمیم پیدا کنه. وقتی بزرگ شدی هنوز نمیدونستی اون چیزی که وقتی در زمان بچگی متوجه نبودی چی بوده، بنابراین وقتی سوار مترو شدی و بوی عرق خفهت کرد، ازینکه «به این همه آدم چطور میشه فهموند هرروز دوش بگیرند؟» شوکه شدی، و خودت به خودت جواب دادی که نمیشه، و اگه هم بشه پنجاه سال طول میکشه، و خودت مأیوس شدی ازینکه چیزی پیش بره!
در حالی که قرار نیست خطی پیش بره، و حتی طبق برنامه پیش بره. ممکنه مردم در عرض پنج سال یاد بگیرند که هرروز دوش بگیرند و در این زمینه ژاپنی بشن، و ممکنه بعد از دوره ژاپنی شدن، فرانسوی بشن و مسواک نزنند، و دوباره یک جور دیگه بشن. تو میتونی یه استاندارد رو محکم بگیری، و تبلیغش هم بکنی. اما این فکر که بقیه میپذیرند محصول شناخت از دنیای واقعی نیست. محصول سیستم آموزشیه. اون چیزی که باید بت آموزش داده میشد، «رام کردن دیگران در جهت پسندیده کردن جهان» نبود؛ چیزی که باید بت آموزش داده میشد «محکم بودن در برابر ناپسند بودن جهان» بود. به جای اینکه بت بگن چطور باید کسی که دوش نمیگیرد و مسواک نمیزند را به غلط کردن انداخت، باید بت میگفتن باید چطور با کسی که دوش نمیگیرد و مسواک نمیزند تعامل داشت، و یا تحملش کرد.
این در سطوح بالاتر میرسه به این نالههای متداول که «چرا مردم ماتریالیستند و محاسبه معنوی ندارند؟»، یا «با این همه آدم که به راحتی در برابر دزدها سر خم میکنند باید چه کرد؟».
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرش رو دوست نداشتم، کات کردم.
©️Bibijaneangelica
©️Bibijaneangelica
امشب اولین بار بود "سینمای آهسته" میدیدم و موفق هم شدم تا آخرش ببینم! با حداقل تعداد pause. در واقع برشی از زندگی روزمره یک آدم بود و همین. ولی دوستش داشتم. روزهاش آروم میگذشت و خودآگاه بود. مدام دنبال اتفاق ویژهای بودم که به داستان یکم هیجان بده اما مثل زندگی خودم آروم و کند امتداد پیدا میکرد. دوست دارم همونقدر کند زندگی کنم. همونقدر خودآگاه. همونقدر در تنهایی آروم. همونقدر زنده بودن حتی وقتی هیچ اتفاق ویژه و بولدی نمیوفته.
هیچ تجربه عاطفیای قابل قضاوت اخلاقی نیست.
این نظام ارزشی ماست که قابلیت قضاوت اخلاقی دارد.
از اینستاگرام امیرحسین مدبرنیا
این نظام ارزشی ماست که قابلیت قضاوت اخلاقی دارد.
از اینستاگرام امیرحسین مدبرنیا
شما چطور در زندگی به هنر سهم میدین؟
The Unspoken
نشستم برای گربه گریه میکنم. خودم از دست خودم برگام ریخته. خیلی کوچیک و آسیبپذیر بود بچهها. تنها گذاشته شده بود یه گوشه تا درد بکشه. و بمیره. دلم نمیخواد دیگه هیچ گربه مریضی رو ببینم. هعی
ما آدما هم همونقدر کوچیک و آسیبپذیریم در برابر دنیا. همونطوری یه گوشه درد میکشیم و میلرزیم و کم کم تموم میشیم.
مثل هر موجود دیگهای توی این کره خاکی. هیچ زمین سفتی نیست که با تکیه بهش از رنج در امان بمونی. هیچی.
مثل هر موجود دیگهای توی این کره خاکی. هیچ زمین سفتی نیست که با تکیه بهش از رنج در امان بمونی. هیچی.
با فاصله گرفتن از گوشی حالم بنظر واقعا بهتره. انگار اینجا که هستم با محتواهای فلسفی و اجتماعی و سیاسی بمباران میشم. محتواهای خوبیاند ها، ولی چیزی نبوده که من خواسته باشم دریافت کنم، لذا یادگیری کم و پتانسیل برانگیختن اضطراب زیادی دارند.
#MirroringSelf
#MirroringSelf
هرکی –از جمله خودم– هم یه تریبون دست گرفته داره درس زندگی میده. نیاز دارم پناه ببرم به روزمرگی و کارهای ساده. واقعا دیدن این حجم از توصیه و تجربه زیسته به کیفیت زندگیم اضافه نمیکنه، شاید صرفا توهمشو بده.
زندگی کارکتر اصلی توی فیلم perfect days که قبلا بهش اشاره کردم، واقعا برام جذاب بود. ساده، روتین، آروم، اما آگاه به لحظهها. وقتی داشتم میدیدمش نسبتا حوصلم رو سر برد از یکنواختی اما الان دارم فکر میکنم که دوست دارم دوباره ببینمش!
#MirroringSelf
زندگی کارکتر اصلی توی فیلم perfect days که قبلا بهش اشاره کردم، واقعا برام جذاب بود. ساده، روتین، آروم، اما آگاه به لحظهها. وقتی داشتم میدیدمش نسبتا حوصلم رو سر برد از یکنواختی اما الان دارم فکر میکنم که دوست دارم دوباره ببینمش!
#MirroringSelf
Telegram
The Unspoken
امشب اولین بار بود "سینمای آهسته" میدیدم و موفق هم شدم تا آخرش ببینم! با حداقل تعداد pause. در واقع برشی از زندگی روزمره یک آدم بود و همین. ولی دوستش داشتم. روزهاش آروم میگذشت و خودآگاه بود. مدام دنبال اتفاق ویژهای بودم که به داستان یکم هیجان بده اما مثل…
Forwarded from دریا (Fatemeh B)
به درک که نمیخوننت
برای من بنویس
برای وجدانت بنویس
برای من بنویس
برای وجدانت بنویس
Forwarded from Mildly Interesting 🤔
My shirt comes with a microfiber patch to clean your glasses/sunglasses with.
Forwarded from HiliMind
کمالگرایان در حل مشکلات ساده آشنا بسیار بهتر از بقیهاند. آنان در مدرسه به خوبی به سؤالات چهارگزینهای که یک پاسخ صحیح دارند و سؤالات جای خالی و مستلزم به خاطر آوردن طوطیوار جواب میدهند.
اما دنیای واقعی بسیار مبهمتر از این سؤالات است. وقتی از پیله قابل پیشبینی و قابل کنترل امتحانات تحصیلی بیرون میروید چه بسا تمایل به یافتن پاسخی "صحیح" همیشه عملکرد خوبی نداشته باشد.
یکی از مطالعات فراتحلیلی نشان داد که میانگین همبستگی بین کمالگرایی و عملکرد در محیط شغلی صفر است. وقتی نوبت به تسلط بر مهارتها میرسید کمالگرایان بهتر از همتایانشان نبودند؛ برخی اوقات حتی عملکرد بدتری هم داشتند.
° از کتاب پتانسیل نهان | نوشته آدام گرنت
#Επιγραφή56
اما دنیای واقعی بسیار مبهمتر از این سؤالات است. وقتی از پیله قابل پیشبینی و قابل کنترل امتحانات تحصیلی بیرون میروید چه بسا تمایل به یافتن پاسخی "صحیح" همیشه عملکرد خوبی نداشته باشد.
یکی از مطالعات فراتحلیلی نشان داد که میانگین همبستگی بین کمالگرایی و عملکرد در محیط شغلی صفر است. وقتی نوبت به تسلط بر مهارتها میرسید کمالگرایان بهتر از همتایانشان نبودند؛ برخی اوقات حتی عملکرد بدتری هم داشتند.
° از کتاب پتانسیل نهان | نوشته آدام گرنت
#Επιγραφή56