"We've created a system that biases toward false information.
False information makes the companies more money than the truth.
The truth is boring."
Sandy Parakilas
Former platform operations manager at Facebook
False information makes the companies more money than the truth.
The truth is boring."
Sandy Parakilas
Former platform operations manager at Facebook
The Unspoken pinned «"We've created a system that biases toward false information. False information makes the companies more money than the truth. The truth is boring." Sandy Parakilas Former platform operations manager at Facebook»
ما ملتی هستیم که دیگر با هم صحبت نمیکنیم.
ما ملتی هستیم که رابطه دوستیمون با افراد دیگر را به علت رای دادن به فلانی در انتخابات اخیر تمام میکنیم
ما ملتی هستیم که خودمان را محدود به تماشای کانالهایی کردهایم که بهمون بگن: تو درست میگی
Marco Rubio
U.S. Senator Florida
ما ملتی هستیم که رابطه دوستیمون با افراد دیگر را به علت رای دادن به فلانی در انتخابات اخیر تمام میکنیم
ما ملتی هستیم که خودمان را محدود به تماشای کانالهایی کردهایم که بهمون بگن: تو درست میگی
Marco Rubio
U.S. Senator Florida
اگر هرکسی مستحق داشتن حقایق خودش بود دیگر واقعا نیازی به توافق نبود، نیازی نبود مردم دور هم جمع بشن و با هم تعامل داشته باشن.
ما نیاز داریم که مقداری فهم مشترک از حقایق داشته باشیم در غیر اینصورت یک کشور نیستیم.
از مستند The Social Dilemma
ما نیاز داریم که مقداری فهم مشترک از حقایق داشته باشیم در غیر اینصورت یک کشور نیستیم.
از مستند The Social Dilemma
The Unspoken pinned «ما در حال تربیت و شرطیسازی نسل جدیدی از آدمها هستیم که به هنگام ناراحتی، تنهایی، ترس، یا بلاتکلیفی، برای خودش یک آرامبخش دیجیتال داره و این نوعی سرکوب تدریجی توانایی ذاتی انسان برای مقابله با چنین شرایطی هست از مستند The Social Dilemma #MirroringSelf»
Forwarded from Loc0m0
نشانهی موفقیت سالم اغلب وجود تلاشه. اما تلاش همیشه نشانهای از سلامت اوضاع نیست. چون گاهی خیلی از تلاشها نه برای موفقیت، بلکه برای بقاست.
مثلاً کودکی که میشنوه «اگه درساتو نخونی، دیگه دوست ندارم!»، تلاش میکنه. اما در راستای کسب عشق مشروط و ناامن. ایضاً پارتنری که مدام برای اثبات خودش و لایق بودنش در رابطه باید تلاش کنه و چون «خود واقعی» و بودن/beingش برای ثبات عشقش کافی نیست، باید مدام در تکاپو باشه. یا شهروندی که باید صب تا شب بدوئه دنبال یه لقمه نون و ته ماه لنگ اجاره خونه باشه.
اینا تلاش برای موفقیت نیست، اینا تلاش برای بقاست.
□
راه تشخیص بین این دو تلاش:
کافیه پرسیده بشه که چی میشه اگه از همین فردا یهویی بهمدت فقط یکماه تلاشه متوقف شه. آیا صرفاً موفقیته یه یکی دو ماه عقب میافته، یا ذات بقای شخص به مخاطره میافته؟
□
پس:
۱. هر کی داره تلاش میکنه، الزاماً در مسیر موفقیت و سعادت نیست. بلکه خیلی از تلاشها برای بقاست.
۲. تلاش برای موفقیت و تلاش برای بقا ممکنه از بیرون غیرقابلتمایز باشن حتی. (بچهای که شاگرد اول میشه.)
۳. تلاش برای بقا ناشی از ناامنیه. ناامنی ممتد، از درون بهمرور میکُشه.
نتیجه:
اگه پارتنر، فرزند، دوست، یا حتی خودتون رو مدام در حال تلاش بیوقفه میبینین، و فکر میکنین این یعنی «وای چه پشتکار خفنی!»، یه بازنگری گاهی بد نیست. آیا اون میتونه یک هفته یا یک ماه مرخصی بگیره و تقریباً فقط همون مدت عقب بیافته؟
اگه نه، اون فرد خیلی محتاج امنیته. خیلی.
[Loc0m0]
مثلاً کودکی که میشنوه «اگه درساتو نخونی، دیگه دوست ندارم!»، تلاش میکنه. اما در راستای کسب عشق مشروط و ناامن. ایضاً پارتنری که مدام برای اثبات خودش و لایق بودنش در رابطه باید تلاش کنه و چون «خود واقعی» و بودن/beingش برای ثبات عشقش کافی نیست، باید مدام در تکاپو باشه. یا شهروندی که باید صب تا شب بدوئه دنبال یه لقمه نون و ته ماه لنگ اجاره خونه باشه.
اینا تلاش برای موفقیت نیست، اینا تلاش برای بقاست.
□
راه تشخیص بین این دو تلاش:
کافیه پرسیده بشه که چی میشه اگه از همین فردا یهویی بهمدت فقط یکماه تلاشه متوقف شه. آیا صرفاً موفقیته یه یکی دو ماه عقب میافته، یا ذات بقای شخص به مخاطره میافته؟
□
پس:
۱. هر کی داره تلاش میکنه، الزاماً در مسیر موفقیت و سعادت نیست. بلکه خیلی از تلاشها برای بقاست.
۲. تلاش برای موفقیت و تلاش برای بقا ممکنه از بیرون غیرقابلتمایز باشن حتی. (بچهای که شاگرد اول میشه.)
۳. تلاش برای بقا ناشی از ناامنیه. ناامنی ممتد، از درون بهمرور میکُشه.
نتیجه:
اگه پارتنر، فرزند، دوست، یا حتی خودتون رو مدام در حال تلاش بیوقفه میبینین، و فکر میکنین این یعنی «وای چه پشتکار خفنی!»، یه بازنگری گاهی بد نیست. آیا اون میتونه یک هفته یا یک ماه مرخصی بگیره و تقریباً فقط همون مدت عقب بیافته؟
اگه نه، اون فرد خیلی محتاج امنیته. خیلی.
[Loc0m0]
The Unspoken pinned «یه ویدیو داشتم میدیدم، میگفت این جملههای «دیگه نمیکشم، بریدم، خسته شدم و ..» کلا ۲۰۰ سال عمر دارن. قبلش این جنس اضطراب تقریبا وجود نداشته، چون مقایسهای نبوده، قدرت انتخاب چندانی نداشتن، چون فردگرایی معنی نداشته، همه صبح به صبح کرکره رو میدادن بالا مسگری…»
Forwarded from کالیایف
«گاهی هم به سادگی همین است که تمام تلاشت را میکنی و نمیشود؛ دنیا اجازه نمیدهد، زندگی اجازه نمیدهد، بدن نمیتواند. اجازه نمیدهند. نمیتوانی.
روزی میرسد که غیر از این باشد؟ بله، حتما. آیا آن روز را میبینی؟ هیچ نمیدانی.»
روزی میرسد که غیر از این باشد؟ بله، حتما. آیا آن روز را میبینی؟ هیچ نمیدانی.»
Forwarded from کالیایف
«اما تن، حافظه دارد: دویدن را به یاد دارد، کتک خوردن را، خرده شیشهها، تنگ شدن نفس در سینه، گلودرد، سوت کشیدن گوشها، چشمهایی که میسوختند و قلبی که میخواستی بایستد و نمیایستاد.
ایستادهای، ساکن و تنت به یاد میآورد. قبل از تو میدود. بعد از تو امید دارد.»
ایستادهای، ساکن و تنت به یاد میآورد. قبل از تو میدود. بعد از تو امید دارد.»
Forwarded from کالیایف
«یک لحظه. یک تلنگر. ناگهان میفهمی چقدر راه آمدهای. پاهایت خستهاند. تازه اول راهی. میخندی و بعد میزنی زیر گریه: احساس میکنم. احساس میکنم. احساس میکنم.
احساس میکنی و چیزی جز این اهمیتی ندارد. قلبت میتپد. فانوس، روشن شده.»
احساس میکنی و چیزی جز این اهمیتی ندارد. قلبت میتپد. فانوس، روشن شده.»