Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
لیلا در روز بیستم خرداد ماه ۱۳۸۰ در شهر لندن ما را برای همیشه ترک گفت.
مرگ او مرا یک بار دیگر در غمی بی انتها و تسلی ناپذیر فرو برد.
هرگز نمی توان از سوگ فرزند فارغ شد. لیلا به تازگی سی و یک سالگی خود را جشن گرفته بود.
از زمان مرگ پدر، که ده سال بیش نداشت، همواره اندیشه مرگ او را به خود مشغول می داشت.
در ويليامز تاون، این موضوع موجب نگرانی من شده بود و به همین جهت ترتیب ملاقات او را با یک استاد ایرانی دادم به این امید که بتواند با کلمات مناسب او را از این افسردگی برهاند.
او ، سالهای سختی را گذرانده بود.
سالهای سوگ و فروپاشی دوران کودکی بر زندگی او اثر گذاشته بود.
احساس خستگی مزمن او، از آغاز سال تحصیلی در دانشگاه شروع شد.
او غالبا دچار سردردهای مزمن میشد و قادر نبود آهنگ کار دانشگاهی را دنبال کند. به همین جهت به توصیه من به مشورت با پزشکان پرداخت و در دانشگاه نیز توانستیم با همکاری استادان، بار تحصیلی او را سبک کنیم.
ولی هیچ یک از این اقدامات سودی نبخشید.
او دانشگاه را دوست نداشت و چون به شعر، ادبیات و موسیقی علاقمند بود، سعی کردم او را وادارم که دانشگاه را رها کرده به دنبال رشته های هنری برود.
یک بار به فکر افتاد که یک فیلم کارتون بر اساس داستان های فردوسی که بسیار دوست می داشت، تهیه کند.
اما این کار برایش دشوار بود.
او راه خود را نمی یافت و مدام از دردی که از درون همواره او را رنج می داد، شکایت داشت.
او رنج می برد و من سعی می کردم کمکش کنم.
مبارزه او علیه دردی که هیچ پزشکی قادر به تشخیص آن نبود، برای من غیرقابل تحمل بود.
همه این دردها حاصل دوران کودکی وی بود که چون باری بر دوش می کشید.
من به این مشکل آگاه بودم ولی او تحمل شنیدن حقیقت را نداشت و نمی توانست بپذیرد که دلیل این بیماری اسرارآمیز، از نوع بیماری های روان - تنی است و این حرف او را سخت می آزرد.
گویی قصد نفی رنج های او را داشتیم.
بداندیشی ها، انواع شایعات ، روح او را جریحه دار می کرد.
به ایران عشق می ورزید، عشقی یگانه که در قلبش با مهر به پدر درهم آمیخته بود و این موجب میشد که با شور و هیجان به همه کسانی که از سلطنت پدرش انتقاد میکردند، جواب دهد.
به یاد دارم که این بحث و جدل ها، او را بر می انگیخت و در عین حال موجب خستگی شدیدش میشد.
این کار برای او که در سنین کودکی ایران را ترک کرده و در دوران جوانی به سر میبرد، بسیار دشوار بود، خصوصا که مخاطبینش معمولا از او مسن تر بودند و با تلخی و خشونت بحث می کردند.
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول
@Rezapahlavism
لیلا در روز بیستم خرداد ماه ۱۳۸۰ در شهر لندن ما را برای همیشه ترک گفت.
مرگ او مرا یک بار دیگر در غمی بی انتها و تسلی ناپذیر فرو برد.
هرگز نمی توان از سوگ فرزند فارغ شد. لیلا به تازگی سی و یک سالگی خود را جشن گرفته بود.
از زمان مرگ پدر، که ده سال بیش نداشت، همواره اندیشه مرگ او را به خود مشغول می داشت.
در ويليامز تاون، این موضوع موجب نگرانی من شده بود و به همین جهت ترتیب ملاقات او را با یک استاد ایرانی دادم به این امید که بتواند با کلمات مناسب او را از این افسردگی برهاند.
او ، سالهای سختی را گذرانده بود.
سالهای سوگ و فروپاشی دوران کودکی بر زندگی او اثر گذاشته بود.
احساس خستگی مزمن او، از آغاز سال تحصیلی در دانشگاه شروع شد.
او غالبا دچار سردردهای مزمن میشد و قادر نبود آهنگ کار دانشگاهی را دنبال کند. به همین جهت به توصیه من به مشورت با پزشکان پرداخت و در دانشگاه نیز توانستیم با همکاری استادان، بار تحصیلی او را سبک کنیم.
ولی هیچ یک از این اقدامات سودی نبخشید.
او دانشگاه را دوست نداشت و چون به شعر، ادبیات و موسیقی علاقمند بود، سعی کردم او را وادارم که دانشگاه را رها کرده به دنبال رشته های هنری برود.
یک بار به فکر افتاد که یک فیلم کارتون بر اساس داستان های فردوسی که بسیار دوست می داشت، تهیه کند.
اما این کار برایش دشوار بود.
او راه خود را نمی یافت و مدام از دردی که از درون همواره او را رنج می داد، شکایت داشت.
او رنج می برد و من سعی می کردم کمکش کنم.
مبارزه او علیه دردی که هیچ پزشکی قادر به تشخیص آن نبود، برای من غیرقابل تحمل بود.
همه این دردها حاصل دوران کودکی وی بود که چون باری بر دوش می کشید.
من به این مشکل آگاه بودم ولی او تحمل شنیدن حقیقت را نداشت و نمی توانست بپذیرد که دلیل این بیماری اسرارآمیز، از نوع بیماری های روان - تنی است و این حرف او را سخت می آزرد.
گویی قصد نفی رنج های او را داشتیم.
بداندیشی ها، انواع شایعات ، روح او را جریحه دار می کرد.
به ایران عشق می ورزید، عشقی یگانه که در قلبش با مهر به پدر درهم آمیخته بود و این موجب میشد که با شور و هیجان به همه کسانی که از سلطنت پدرش انتقاد میکردند، جواب دهد.
به یاد دارم که این بحث و جدل ها، او را بر می انگیخت و در عین حال موجب خستگی شدیدش میشد.
این کار برای او که در سنین کودکی ایران را ترک کرده و در دوران جوانی به سر میبرد، بسیار دشوار بود، خصوصا که مخاطبینش معمولا از او مسن تر بودند و با تلخی و خشونت بحث می کردند.
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول
@Rezapahlavism
Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
.
⚫️دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
لیلا انسانی بود صمیمی، بلندنظر و پرشور .
نسبت به دوستانش از خودگذشتگی نشان می داد.
همه برای تسلی خاطر به او مراجعه میکردند و در مواقع سختی از او کمک میخواستند.
همیشه با گل و هدایا به سراغ برادران، خواهرش و من و اطرافیان می آمد.
او که خود تسلی ناپذیر بود، می دانست چگونه باید تسلی خاطر را فراهم آورد.
آزمایش های لازم را انجام داد.
با پزشکان متعدد مشورت کرد و چون علیرغم درمان ، خستگی و دردها ادامه داشت، به این نتیجه رسید که هیچ کس قادر به معالجه او نیست.
بنابراین همانطور که معمولا در این موارد پیش می آید، دوستان و آشنایانی پیدا کرد که به او استفاده از داروهای خواب آور و مسکن را توصیه می کردند.
او خوب می دانست که این داروها زیان آور است، اما چون چاره ای نمیدید، به مصرف آنها می پرداخت.
هر روز با علم به اینکه با زندگی خود بازی می کند کمی بیشتر مصرف می کرد.
ما اطرافیان به این موضوع پی برده بودیم و بدون آنکه بتوانیم واقعا به او کمک کنیم، مطلب را به او گوشزد می کردیم. بارها شاهد بودم که برادرش علیرضا که به او بسیار نزدیک بود، با خشونت توأم با دلسوزی می گفت:
«ببین لیلا، اگر به این کار ادامه بدهی خواهی مرد.»
علیرضا نیز مانند ما می خواست راهی برای نجات او از این دوره جهنمی بیابد. لیلا در جواب او می گفت که زندگی را دوست دارد و نمی خواهد بمیرد و این داروهای مسکن به او کمک می کند که چند ساعتی این بیماری که او را از درون می فرساید، فراموش کند.
او معمولا با علیرضا درد و دل می کرد.
آنها از بچگی دست همدیگر را می گرفتند و همواره پشتیبان یکدیگر بودند.
به علیرضا تلفن می کرد و غالبأ برای دیدن او به شهر بوستون می رفت.
علیرضا می توانست او را نصیحت کند و با او سختگیر باشد، معهذا اندکی قبل از مرگش به پزشک خود گفته بود که از این پس نمی خواهد به سخن کسی جز پدر و برادرش رضا گوش دهد.
پزشک به او گفته بود:
«ولی پدرت دیگر در میان ما نیست.»
من این مطلب را برای رضا تعریف کردم و او از آن پس تمام علاقه و عشق خود را به لیلا نمایان ساخت و به او اطمینان داد که به زودی تندرستی خود را باز خواهد یافت. این موضوع خشم لیلا را برانگیخت.
او معتقد بود رضا ، نمی بایست از مسایل مربوط به بیماری یا ناتوانی های او آگاه شود.
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول کلیک کنید
قسمت دوم
@Rezapahlavism
⚫️دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
لیلا انسانی بود صمیمی، بلندنظر و پرشور .
نسبت به دوستانش از خودگذشتگی نشان می داد.
همه برای تسلی خاطر به او مراجعه میکردند و در مواقع سختی از او کمک میخواستند.
همیشه با گل و هدایا به سراغ برادران، خواهرش و من و اطرافیان می آمد.
او که خود تسلی ناپذیر بود، می دانست چگونه باید تسلی خاطر را فراهم آورد.
آزمایش های لازم را انجام داد.
با پزشکان متعدد مشورت کرد و چون علیرغم درمان ، خستگی و دردها ادامه داشت، به این نتیجه رسید که هیچ کس قادر به معالجه او نیست.
بنابراین همانطور که معمولا در این موارد پیش می آید، دوستان و آشنایانی پیدا کرد که به او استفاده از داروهای خواب آور و مسکن را توصیه می کردند.
او خوب می دانست که این داروها زیان آور است، اما چون چاره ای نمیدید، به مصرف آنها می پرداخت.
هر روز با علم به اینکه با زندگی خود بازی می کند کمی بیشتر مصرف می کرد.
ما اطرافیان به این موضوع پی برده بودیم و بدون آنکه بتوانیم واقعا به او کمک کنیم، مطلب را به او گوشزد می کردیم. بارها شاهد بودم که برادرش علیرضا که به او بسیار نزدیک بود، با خشونت توأم با دلسوزی می گفت:
«ببین لیلا، اگر به این کار ادامه بدهی خواهی مرد.»
علیرضا نیز مانند ما می خواست راهی برای نجات او از این دوره جهنمی بیابد. لیلا در جواب او می گفت که زندگی را دوست دارد و نمی خواهد بمیرد و این داروهای مسکن به او کمک می کند که چند ساعتی این بیماری که او را از درون می فرساید، فراموش کند.
او معمولا با علیرضا درد و دل می کرد.
آنها از بچگی دست همدیگر را می گرفتند و همواره پشتیبان یکدیگر بودند.
به علیرضا تلفن می کرد و غالبأ برای دیدن او به شهر بوستون می رفت.
علیرضا می توانست او را نصیحت کند و با او سختگیر باشد، معهذا اندکی قبل از مرگش به پزشک خود گفته بود که از این پس نمی خواهد به سخن کسی جز پدر و برادرش رضا گوش دهد.
پزشک به او گفته بود:
«ولی پدرت دیگر در میان ما نیست.»
من این مطلب را برای رضا تعریف کردم و او از آن پس تمام علاقه و عشق خود را به لیلا نمایان ساخت و به او اطمینان داد که به زودی تندرستی خود را باز خواهد یافت. این موضوع خشم لیلا را برانگیخت.
او معتقد بود رضا ، نمی بایست از مسایل مربوط به بیماری یا ناتوانی های او آگاه شود.
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول کلیک کنید
قسمت دوم
@Rezapahlavism
Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
.
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
من در روزهای قبل از مرگش در آمریکا بودم و ليلا با دوشیزه گلرخ که او را از روی مهربانی «گوگول» خطاب می کرد و از دوران کودکی با او بود، در پاریس به سر می برد.
لیلا به من تلفن کرد و گفت که میخواهد به لندن برود، می خواهد تنها باشد و دیگر تحمل ندارد که دائما کسی به دنبال او باشد.
این موضوع مرا نگران کرد، چون می دانستم که در انگلستان داروهای مسکن را آسان تر از فرانسه می توان به دست آورد. ما با پزشکان مشورت کردیم.
آنها معتقد بودند که نباید او را به حال خود بگذاریم، ولی این بار در برابر پافشاری لیلا گفتند:
«خوب، او واقعا نیاز به تنهایی دارد. بگذارید برود.»
چندی بعد، لیلا از هتلی در لندن که معمولا در آنجا اقامت می کرد، به من تلفن کرد. حالش خوب نبود، خود را بسیار فرسوده احساس می کرد و درد بسیار داشت. پزشک معالج او به من توصیه می کرد که زیاد به او تلفن نکنم زیرا لیلا به او گفته بود از این که مدام تحت نظارت باشد، به امان آمده است.
اما این بار او بود که به من تلفن کرد.
با هم صحبت کردیم.
سعی کردم افسردگیش را تخفیف دهم. روز پنج شنبه بود. به او گفتم:
«ليلا، من پیش تو می آیم.
یکشنبه در لندن خواهم بود و با هم به پاریس خواهیم رفت. می خواهی فعلا یکی از دوستان به دیدنت بیاید؟»
چند نفر را نام بردم به این امید که یکی از آنها را خواهد پذیرفت.
او در چند ماه آخر بسیار لاغر شده بود و نمی خواست کسی او را در این وضع ببیند. با وجود این بلافاصله بعد از تلفن با خانم مسنی که از دوستان ما بود و به ليلا علاقه بسیار داشت، تماس گرفتم و از او خواستم که مواظب ليلا باشد.
قرار بر این شد که او به لیلا از تلفن من صحبتی نکند.
آن خانم روز جمعه برای احوالپرسی به لیلا تلفن کرده بود و لیلا پذیرفته بود که همان روز بدیدنش برود.
اما کمی بعد تصمیمش را عوض کرده و گفته بود: «بهتر است فردا بیایید.»
شنبه دوباره با آن خانم صحبت کردم و او تأکید کرد که از ترس این که مبادا لیلا ناراحت شود، پافشاری نکرده است اما مصمم است همان روز به دیدن او برود و اضافه کرد که لیلا گفته است:
«اگر با مامان صحبت کردی، بگو به من تلفن نکند چون می خواهم بخوابم.»
من همیشه از این که او را بیدار کنم ابا داشتم، چرا که می گفت:
«من غرق خواب بودم و حالا مجبورم برای خوابیدن دوباره قرص مسکن بخورم.»
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول کلیک کنید
قسمت دوم کلیک کنید
قسمت سوم
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
من در روزهای قبل از مرگش در آمریکا بودم و ليلا با دوشیزه گلرخ که او را از روی مهربانی «گوگول» خطاب می کرد و از دوران کودکی با او بود، در پاریس به سر می برد.
لیلا به من تلفن کرد و گفت که میخواهد به لندن برود، می خواهد تنها باشد و دیگر تحمل ندارد که دائما کسی به دنبال او باشد.
این موضوع مرا نگران کرد، چون می دانستم که در انگلستان داروهای مسکن را آسان تر از فرانسه می توان به دست آورد. ما با پزشکان مشورت کردیم.
آنها معتقد بودند که نباید او را به حال خود بگذاریم، ولی این بار در برابر پافشاری لیلا گفتند:
«خوب، او واقعا نیاز به تنهایی دارد. بگذارید برود.»
چندی بعد، لیلا از هتلی در لندن که معمولا در آنجا اقامت می کرد، به من تلفن کرد. حالش خوب نبود، خود را بسیار فرسوده احساس می کرد و درد بسیار داشت. پزشک معالج او به من توصیه می کرد که زیاد به او تلفن نکنم زیرا لیلا به او گفته بود از این که مدام تحت نظارت باشد، به امان آمده است.
اما این بار او بود که به من تلفن کرد.
با هم صحبت کردیم.
سعی کردم افسردگیش را تخفیف دهم. روز پنج شنبه بود. به او گفتم:
«ليلا، من پیش تو می آیم.
یکشنبه در لندن خواهم بود و با هم به پاریس خواهیم رفت. می خواهی فعلا یکی از دوستان به دیدنت بیاید؟»
چند نفر را نام بردم به این امید که یکی از آنها را خواهد پذیرفت.
او در چند ماه آخر بسیار لاغر شده بود و نمی خواست کسی او را در این وضع ببیند. با وجود این بلافاصله بعد از تلفن با خانم مسنی که از دوستان ما بود و به ليلا علاقه بسیار داشت، تماس گرفتم و از او خواستم که مواظب ليلا باشد.
قرار بر این شد که او به لیلا از تلفن من صحبتی نکند.
آن خانم روز جمعه برای احوالپرسی به لیلا تلفن کرده بود و لیلا پذیرفته بود که همان روز بدیدنش برود.
اما کمی بعد تصمیمش را عوض کرده و گفته بود: «بهتر است فردا بیایید.»
شنبه دوباره با آن خانم صحبت کردم و او تأکید کرد که از ترس این که مبادا لیلا ناراحت شود، پافشاری نکرده است اما مصمم است همان روز به دیدن او برود و اضافه کرد که لیلا گفته است:
«اگر با مامان صحبت کردی، بگو به من تلفن نکند چون می خواهم بخوابم.»
من همیشه از این که او را بیدار کنم ابا داشتم، چرا که می گفت:
«من غرق خواب بودم و حالا مجبورم برای خوابیدن دوباره قرص مسکن بخورم.»
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول کلیک کنید
قسمت دوم کلیک کنید
قسمت سوم
Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
.
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
روز یکشنبه، به محض رسیدن به پاریس به دوستم در لندن تلفن کردم.
او هنوز موفق به دیدن لیلا نشده بود.
زیرا وی قرار ملاقاتشان را عقب انداخته و بعد هم به تلفن های او جواب نداده بود. من که بسیار نگران شده بودم، فورا با پزشکی در لندن که شماره تلفنش را داشتم، تماس گرفتم و او در پاسخ به درخواست من گفت:
«می توانم بعد از ظهر فرصتی پیدا کنم و برای دیدن او به هتل بروم.»
در ساعتی که او می بایستی نزد لیلا باشد، به هتل تلفن کردم.
پزشک در آنجا بود ولی به او اجازه داخل شدن به اطاق را نمی دادند زیرا دخترم علامت «مزاحم نشوید» را به در اطاق آویخته بود.
من از دکتر خواستم پافشاری کند و او بالاخره توانست مدیر هتل را قانع کند. هنگامی که به سوی اطاق میرفت، من پای تلفن با قلبی فشرده انتظار می کشیدم.
در همین زمان فرحناز برای اطلاع از وضع خواهرش، روی خط دیگری، از آمریکا با من در تماس بود و من به او گفتم منتظر باشد، زیرا تا چند لحظه دیگر پزشک از اطاق ليلا بیرون خواهد آمد.
ما حدود ده دقیقه صبر کردیم و مأمور اطلاعات هتل به من می گفت:
«آنها هنوز در طبقه بالا هستند، ما خبری نداریم.»
سرانجام صدای هیجان زده پزشک را شنیدم که می گفت:
«متأسفم، دخترتان درگذشته است.»
من که از درد و غم بهت زده شده بودم، خبر را به فرحناز دادم و این خبر گریه و فریاد دختر بیچاره ام را موجب شد.
من نمی توانستم فرحناز را آرام کنم.
ناچار او را به همان حال رها کردم و با کامبیز آتابای که در نزدیکی نیویورک بود، تماس گرفتم و از او خواستم فورا نزد فرحناز برود.
امکان نداشت او را در چنین وضعی تنها گذاشت.
آنگاه خواستم رضا را مطلع کنم، آجودانش جواب داد که رضا در یک جلسه کنفرانس مطبوعاتی است.
آجودان، او را از مرگ خواهرش با اطلاع کرد.
او خودداری نشان داد و فقط در پایان کنفرانس با چهره ای غمزده به روزنامه نویسان گفت که هم اکنون خبر مرگ خواهرش لیلا را دریافت کرده است.
وقتی با علیرضا تماس گرفتم، در حال رانندگی بود.
از او خواستم در کنار جاده متوقف شود، می ترسیدم در اثر ضربه روحی تصادف کند.
همانطور که میل داشتم هنگام دادن این خبر کنار فرحناز باشم، دلم می خواست حالا نیز نزد علیرضا بودم اما خوشبختانه علیرضا تنها نبود و دوستش او را همراهی می کرد.
من شهامت آن را نداشتم که خودم این خبر را به گوگول بدهم، بنابراین از خانم آتابای خواستم این کار را انجام دهد.
لیلا همه کس او بود.
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول کلیک کنید
قسمت دوم کلیک کنید
قسمت سوم کلیک کنید
قسمت چهارم
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
روز یکشنبه، به محض رسیدن به پاریس به دوستم در لندن تلفن کردم.
او هنوز موفق به دیدن لیلا نشده بود.
زیرا وی قرار ملاقاتشان را عقب انداخته و بعد هم به تلفن های او جواب نداده بود. من که بسیار نگران شده بودم، فورا با پزشکی در لندن که شماره تلفنش را داشتم، تماس گرفتم و او در پاسخ به درخواست من گفت:
«می توانم بعد از ظهر فرصتی پیدا کنم و برای دیدن او به هتل بروم.»
در ساعتی که او می بایستی نزد لیلا باشد، به هتل تلفن کردم.
پزشک در آنجا بود ولی به او اجازه داخل شدن به اطاق را نمی دادند زیرا دخترم علامت «مزاحم نشوید» را به در اطاق آویخته بود.
من از دکتر خواستم پافشاری کند و او بالاخره توانست مدیر هتل را قانع کند. هنگامی که به سوی اطاق میرفت، من پای تلفن با قلبی فشرده انتظار می کشیدم.
در همین زمان فرحناز برای اطلاع از وضع خواهرش، روی خط دیگری، از آمریکا با من در تماس بود و من به او گفتم منتظر باشد، زیرا تا چند لحظه دیگر پزشک از اطاق ليلا بیرون خواهد آمد.
ما حدود ده دقیقه صبر کردیم و مأمور اطلاعات هتل به من می گفت:
«آنها هنوز در طبقه بالا هستند، ما خبری نداریم.»
سرانجام صدای هیجان زده پزشک را شنیدم که می گفت:
«متأسفم، دخترتان درگذشته است.»
من که از درد و غم بهت زده شده بودم، خبر را به فرحناز دادم و این خبر گریه و فریاد دختر بیچاره ام را موجب شد.
من نمی توانستم فرحناز را آرام کنم.
ناچار او را به همان حال رها کردم و با کامبیز آتابای که در نزدیکی نیویورک بود، تماس گرفتم و از او خواستم فورا نزد فرحناز برود.
امکان نداشت او را در چنین وضعی تنها گذاشت.
آنگاه خواستم رضا را مطلع کنم، آجودانش جواب داد که رضا در یک جلسه کنفرانس مطبوعاتی است.
آجودان، او را از مرگ خواهرش با اطلاع کرد.
او خودداری نشان داد و فقط در پایان کنفرانس با چهره ای غمزده به روزنامه نویسان گفت که هم اکنون خبر مرگ خواهرش لیلا را دریافت کرده است.
وقتی با علیرضا تماس گرفتم، در حال رانندگی بود.
از او خواستم در کنار جاده متوقف شود، می ترسیدم در اثر ضربه روحی تصادف کند.
همانطور که میل داشتم هنگام دادن این خبر کنار فرحناز باشم، دلم می خواست حالا نیز نزد علیرضا بودم اما خوشبختانه علیرضا تنها نبود و دوستش او را همراهی می کرد.
من شهامت آن را نداشتم که خودم این خبر را به گوگول بدهم، بنابراین از خانم آتابای خواستم این کار را انجام دهد.
لیلا همه کس او بود.
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت اول کلیک کنید
قسمت دوم کلیک کنید
قسمت سوم کلیک کنید
قسمت چهارم
Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
.
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
خواستم که لیلا در پاریس و در کنار مادرم به خاک سپرده شود.
بیش از هزار نفر در مراسم تشییع حضور داشتند.
داغ مرگ فرزند را هرگز نمی توان فراموش کرد و من از بیستم خرداد ماه ۱۳۸۰ تا به امروز در سوگ لیلای کوچکم به سر می برم.
من که می توانم با چند کلمه افسر سالخورده ای را دلداری دهم، من که قدرت دارم به جوانان امید دهم ، نتوانستم دختر خودم را یاری دهم.
این ناتوانی همه روزه مرا آزار می دهد و هر بامداد به آن فکر می کنم:
امروز باید فرصت تلفن کردن به بچه هایم، به نوه های کوچکم را بیابم.
قدری تأخیر در پاسخ به نامه ها و تلفن ها اشکالی ندارد.
روزی که از میزان کارها شکایت می کردم، لیلا به من گفت:
چهل سال عمرت را صرف دیگران کردی، اکنون حق داری به فرزندان، نوه ها و نزدیکان خود برسی.
پس از مرگ لیلا دچار این وسوسه شده بودم که به همه چیز خاتمه دهم.
لیلا یک سال پیش از مرگش در گفتگویی با یک مجلهٔ اسپانیایی دربارهٔ دلبستگیاش به ایران و فرهنگ ایرانی گفته بود:
«من تقریباً همه زندگیم را در خارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت پنجم
آخرین عکس لیلا در کنار مادر
قسمت اول کلیک کنید.
قسمت دوم کلیک کنید.
قسمت سوم کلیک کنید
قسمت چهار کلیک کنید
@Rezapahlavism
⚫️ دلایل خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی کوچکترین فرزند شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح از زبان مادر ایران زمین شهبانو فرح پهلوی
خواستم که لیلا در پاریس و در کنار مادرم به خاک سپرده شود.
بیش از هزار نفر در مراسم تشییع حضور داشتند.
داغ مرگ فرزند را هرگز نمی توان فراموش کرد و من از بیستم خرداد ماه ۱۳۸۰ تا به امروز در سوگ لیلای کوچکم به سر می برم.
من که می توانم با چند کلمه افسر سالخورده ای را دلداری دهم، من که قدرت دارم به جوانان امید دهم ، نتوانستم دختر خودم را یاری دهم.
این ناتوانی همه روزه مرا آزار می دهد و هر بامداد به آن فکر می کنم:
امروز باید فرصت تلفن کردن به بچه هایم، به نوه های کوچکم را بیابم.
قدری تأخیر در پاسخ به نامه ها و تلفن ها اشکالی ندارد.
روزی که از میزان کارها شکایت می کردم، لیلا به من گفت:
چهل سال عمرت را صرف دیگران کردی، اکنون حق داری به فرزندان، نوه ها و نزدیکان خود برسی.
پس از مرگ لیلا دچار این وسوسه شده بودم که به همه چیز خاتمه دهم.
لیلا یک سال پیش از مرگش در گفتگویی با یک مجلهٔ اسپانیایی دربارهٔ دلبستگیاش به ایران و فرهنگ ایرانی گفته بود:
«من تقریباً همه زندگیم را در خارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
قسمت پنجم
آخرین عکس لیلا در کنار مادر
قسمت اول کلیک کنید.
قسمت دوم کلیک کنید.
قسمت سوم کلیک کنید
قسمت چهار کلیک کنید
@Rezapahlavism
Telegram
Media
Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
ملت ایران به جای آنکه خارج از مرزهای ایران دنبال الگوی معنوی برای خود بگردند بهتر است بیگانهپرستی را کنار بگذارند و ببینند این خاک کهن چه بزرگمردانی را پرورش داده است که نهتنها برای ما بلکه برای سایر مردم جهان نیز میتوانند الگوی انسانیت و میهنپرستی باشند. شاهنشاه آریامهر بزرگ یکی از کسانیست که در بلندترین قلۀ شرافت ایستاده است و سالها طول خواهد کشید تا ایرانیان بزرگی تمام ابعاد جهانبینی و کردار ایشان را درک کنند. یادشان گرامی، راهشان پر رهرو.
#جاوید_شاه #جاویدشاه #امیراصلان_افشار #تعطیلات_زمستانی #شاهنشاه_آریامهر #رضاشاه_دوم #شهبانو_فرح_پهلوی #شاهدخت_فرحناز_پهلوی #شاهدخت_لیلا_پهلوی #شاهزاده_علیرضا_پهلوی #رضاشاه_روحت_شاد
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
#جاوید_شاه #جاویدشاه #امیراصلان_افشار #تعطیلات_زمستانی #شاهنشاه_آریامهر #رضاشاه_دوم #شهبانو_فرح_پهلوی #شاهدخت_فرحناز_پهلوی #شاهدخت_لیلا_پهلوی #شاهزاده_علیرضا_پهلوی #رضاشاه_روحت_شاد
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاهدخت لیلا پهلوی در گفتگویی با یک مجلهٔ اسپانیایی دربارهٔ دلبستگیاش به ایران و فرهنگ ایرانی گفته بود:
«من تقریباً همه زندگیم را درخارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
این مصاحبه برای اولین بار با صدای شاهدخت لیلا پهلوی پخش میشود
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
«من تقریباً همه زندگیم را درخارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
این مصاحبه برای اولین بار با صدای شاهدخت لیلا پهلوی پخش میشود
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
⚜استوری مادر جاویدنام #یلدا_آقافضلی از جانباختگان خیزش ملی #ایران به مناسبت سالروز درگذشت والاحضرت #شاهدخت_لیلا_پهلوی
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫@Silence_Forbidden
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫@Silence_Forbidden
Forwarded from سڪــــوت ممنوع
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاهدخت لیلا پهلوی در گفتگویی با یک مجلهٔ اسپانیایی دربارهٔ دلبستگیاش به ایران و فرهنگ ایرانی گفته بود:
«من تقریباً همه زندگیم را درخارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
این مصاحبه برای اولین بار با صدای شاهدخت لیلا پهلوی پخش میشود
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
«من تقریباً همه زندگیم را درخارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
این مصاحبه برای اولین بار با صدای شاهدخت لیلا پهلوی پخش میشود
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
Forwarded from سڪــــوت ممنوع
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاهدخت لیلا پهلوی در گفتگویی با یک مجلهٔ اسپانیایی دربارهٔ دلبستگیاش به ایران و فرهنگ ایرانی گفته بود:
«من تقریباً همه زندگیم را درخارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
این مصاحبه برای اولین بار با صدای شاهدخت لیلا پهلوی پخش میشود
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
«من تقریباً همه زندگیم را درخارج سپری کردهام، اما همچنان ایرانی ماندهام، گویی هیچگاه از کشورم دور نبودهام»
این مصاحبه برای اولین بار با صدای شاهدخت لیلا پهلوی پخش میشود
#شاهدخت_لیلا_پهلوی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالروز درگذشت والاحضرت #شاهدخت_لیلا_پهلوی در #پاریس با حضور ایرانیان میهنپرست در آرامستان پاسی
یاد و نامشان تا ابد جاودان باد.
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
یاد و نامشان تا ابد جاودان باد.
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
⚜والاحضرت #شاهدخت_نور_پهلوی با انتشار تصویری از خود و علیاحضرت #شهبانو_فرح_پهلوی بر آرامگاه والاحضرت #شاهدخت_لیلا_پهلوی در استوری اینستاگرامشان نوشتند: سپاسگزار و قدردان همه کسانی هستم که در سالروز درگذشت عمه لیلای عزیزم به یاد او بودند و به آرامگاهش رفتند. دیدن این همه پیامهای محبتآمیز و گلهای زیبا برای خانواده ما بسیار دلگرم کننده بود.
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫 @Silence_Forbidden
Forwarded from رضــــــاشاه روحــــــت شاد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ناگفتههای زندگی #شاهدخت_لیلا_پهلوی از زبان شهبانو " فقط با رضا و پدر صحبت میکنم"
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism