#منهای_بورس
آیا واقعاً جغد شوم است ؟
در متن های کهن باستانی
جغد را "هو مورو" می خواندند یعنی پرنده دانا
در کتابهای قصه نیز این پرنده عینک به چشم دارد و به بقیه حیوانات پند و اندرز می دهد.
اما شومی جغد، بعد از ورود اعراب به ایران بر سر زبان ها افتاد
غذای این پرنده، سوسمار، بزمجه، مار، مارمولک و موش بود، یعنی غذای اعراب را
می خوردند! پس اعراب، آن را پرنده ای شوم می دانستند و می دانند.
در کتاب اوستا از جغد با نام "اشوزشت " یاد شده یعنی :
فراری دهنده دیوها و پلیدی ها
@signalyab1
آیا واقعاً جغد شوم است ؟
در متن های کهن باستانی
جغد را "هو مورو" می خواندند یعنی پرنده دانا
در کتابهای قصه نیز این پرنده عینک به چشم دارد و به بقیه حیوانات پند و اندرز می دهد.
اما شومی جغد، بعد از ورود اعراب به ایران بر سر زبان ها افتاد
غذای این پرنده، سوسمار، بزمجه، مار، مارمولک و موش بود، یعنی غذای اعراب را
می خوردند! پس اعراب، آن را پرنده ای شوم می دانستند و می دانند.
در کتاب اوستا از جغد با نام "اشوزشت " یاد شده یعنی :
فراری دهنده دیوها و پلیدی ها
@signalyab1
#منهای_بورس
یک خانواده ۴ نفره برای یک وعده املت، به یک کیلو گوجه، ۸ عدد تخم مرغ، ۳ عدد بربری و روغن و... نیاز دارند که امروز حدودا ۶۰ هزار تومن میشود، اگر بر فرض محال، این خانواده هر ۳ وعده غذایی را املت بخورند و سراغ گوشت، مرغ و برنج هم نروند
فقط پنج میلیون و چهارصد هزار تومان در ماه هزینه خورد و خوراک خواهند داشت!
@signalyab1
یک خانواده ۴ نفره برای یک وعده املت، به یک کیلو گوجه، ۸ عدد تخم مرغ، ۳ عدد بربری و روغن و... نیاز دارند که امروز حدودا ۶۰ هزار تومن میشود، اگر بر فرض محال، این خانواده هر ۳ وعده غذایی را املت بخورند و سراغ گوشت، مرغ و برنج هم نروند
فقط پنج میلیون و چهارصد هزار تومان در ماه هزینه خورد و خوراک خواهند داشت!
@signalyab1
#منهای_بورس
من، سوزی را دوست دارم!
سال 55 خورشیدی همسر یکی از افسران عالی رتبه آمریکایی که در ایران به آموزش نظامیهای ایران مشغول بود به دادگاه ملی شکوائیه ای ارائه داد.
خانم " سوزان مک فالن" در فرم شکایت خود چنین تحریر کرده بود که مردی هر روز با گیتاری چوبی و عجیبی زیر پنجره خانه محل اقامت آنها با صدای بلند داد میزند:
I Love Sozi
پس از بررسی های انجام شده توسط شهربانی مشخص می شود فرد مذکور فقط یک پنبه زن ساده است که جار میزده: " آی لحاف دوزی " و خانم سوزی به غلط متوجه پیام عاشقانه شده است ! 😆
@signalyab1
من، سوزی را دوست دارم!
سال 55 خورشیدی همسر یکی از افسران عالی رتبه آمریکایی که در ایران به آموزش نظامیهای ایران مشغول بود به دادگاه ملی شکوائیه ای ارائه داد.
خانم " سوزان مک فالن" در فرم شکایت خود چنین تحریر کرده بود که مردی هر روز با گیتاری چوبی و عجیبی زیر پنجره خانه محل اقامت آنها با صدای بلند داد میزند:
I Love Sozi
پس از بررسی های انجام شده توسط شهربانی مشخص می شود فرد مذکور فقط یک پنبه زن ساده است که جار میزده: " آی لحاف دوزی " و خانم سوزی به غلط متوجه پیام عاشقانه شده است ! 😆
@signalyab1
#منهای_بورس
روزی یک عرب نزد قاضی رفت و گله کرد که مردی پارسی، کفش او را در مسجد دزدیده است.
قاضی سخن او را شنید و گفت:
پرونده بسته شود! حاضران شگفت زده از قاضی پرسیدند چرا این گونه حکم کردی؟!
قاضی گفت: نه عرب کفش میپوشد
و نه مرد پارسی به مسجد میرود!
@signalyab1
روزی یک عرب نزد قاضی رفت و گله کرد که مردی پارسی، کفش او را در مسجد دزدیده است.
قاضی سخن او را شنید و گفت:
پرونده بسته شود! حاضران شگفت زده از قاضی پرسیدند چرا این گونه حکم کردی؟!
قاضی گفت: نه عرب کفش میپوشد
و نه مرد پارسی به مسجد میرود!
@signalyab1
#منهای_بورس
مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند که اساس توسعه کشورشون قرار گرفته :
بخاطر میخی نعلی افتاد
بخاطر نعلی، اسبی افتاد
بخاطر اسبی، سواری افتاد
بخاطر سواری، جنگی شكست خورد
بخاطر شكستی، مملكتی نابود شد
و همه اینها بخاطر كسی بود كه میخ را خوب نكوبیده بود...
یادمان باشد هر كار ما، حتی كوچک،
اثری بزرگ دارد كه شاید در همان لحظه ما نبینیم.
@signalyab1
مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند که اساس توسعه کشورشون قرار گرفته :
بخاطر میخی نعلی افتاد
بخاطر نعلی، اسبی افتاد
بخاطر اسبی، سواری افتاد
بخاطر سواری، جنگی شكست خورد
بخاطر شكستی، مملكتی نابود شد
و همه اینها بخاطر كسی بود كه میخ را خوب نكوبیده بود...
یادمان باشد هر كار ما، حتی كوچک،
اثری بزرگ دارد كه شاید در همان لحظه ما نبینیم.
@signalyab1
#منهای_بورس
اگه درباره زیرک ترین فرد چندقرن اخیر سوال بپرسن و بگن چرچیل، بد نگفتند!
ایشون دریکی از سفرها از کنار مقبره ای رد میشه که روش نوشته بوده:
فردی راستگو و سیاستمداری بزرگ!
چرچیل میگه: این اولین بار بود که میبینم دو فرد را در یک قبر میگذارن!
در جریان سوال اینکه سیاست چیه؟ گفت:
سیاست یعنی طوری به مردم بگی برو به جهنم که براشون این نیاز بوجود بیاد که آدرس جهنم رو هم بپرسن...!
@signalyab1
اگه درباره زیرک ترین فرد چندقرن اخیر سوال بپرسن و بگن چرچیل، بد نگفتند!
ایشون دریکی از سفرها از کنار مقبره ای رد میشه که روش نوشته بوده:
فردی راستگو و سیاستمداری بزرگ!
چرچیل میگه: این اولین بار بود که میبینم دو فرد را در یک قبر میگذارن!
در جریان سوال اینکه سیاست چیه؟ گفت:
سیاست یعنی طوری به مردم بگی برو به جهنم که براشون این نیاز بوجود بیاد که آدرس جهنم رو هم بپرسن...!
@signalyab1
#منهای_بورس
به پسرم گفتم با دختری که من انتخاب میکنم ازدواج خواهی کرد؟ او گفت نه!!!
به او گفتم که اون دختر بیل گیتس هست و او گفت قبوله.
به بیل گیتس زنگ زدم و گفتم میخوای دخترت با پسرم ازدواج کنه؟
بیل گیتس گفت نه!
بعدش من به بیل گیتس گفتم پسرم مدیر عامل بانک جهانی شده و او گفت باشه قبوله!
من به رئیس بانک جهانی زنگ زدم و از او خواستم پسرم را مدیر عامل کنه، و او گفت نه!
به اون گفتم پسرم داماد بیل گیتس شده، اون گفت: اوه باشه، قبوله!
همه سیاستمداران اینگونه کار میکنند ‼️
@signalyab1
به پسرم گفتم با دختری که من انتخاب میکنم ازدواج خواهی کرد؟ او گفت نه!!!
به او گفتم که اون دختر بیل گیتس هست و او گفت قبوله.
به بیل گیتس زنگ زدم و گفتم میخوای دخترت با پسرم ازدواج کنه؟
بیل گیتس گفت نه!
بعدش من به بیل گیتس گفتم پسرم مدیر عامل بانک جهانی شده و او گفت باشه قبوله!
من به رئیس بانک جهانی زنگ زدم و از او خواستم پسرم را مدیر عامل کنه، و او گفت نه!
به اون گفتم پسرم داماد بیل گیتس شده، اون گفت: اوه باشه، قبوله!
همه سیاستمداران اینگونه کار میکنند ‼️
@signalyab1
#منهای_بورس
سه چیز را با احتیاط بردار:
قدم، قلم و قسم
سه چیز را پاک نگه دار:
جسم، لباس و خیال
از سه چیز کار بگیر:
عقل، همت و صبر
از سه چیز خود را دور نگه دار؛:
افسوس، فریاد و نفرین
سه چیز را آلوده مکن:
قلب، زبان و چشم
سه چیز را هیچ وقت فراموش مکن:
خدا، مرگ و دوست ...!
@signalyab1
سه چیز را با احتیاط بردار:
قدم، قلم و قسم
سه چیز را پاک نگه دار:
جسم، لباس و خیال
از سه چیز کار بگیر:
عقل، همت و صبر
از سه چیز خود را دور نگه دار؛:
افسوس، فریاد و نفرین
سه چیز را آلوده مکن:
قلب، زبان و چشم
سه چیز را هیچ وقت فراموش مکن:
خدا، مرگ و دوست ...!
@signalyab1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#منهای_بورس
عربستان صعودی یکی یکی درحال شکستن دیوارهای خودساخته از فرهنگ و سنت متحجرانه!
ایران یکی یکی در حال کشیدن دیوار پشت دیوار از تحجر !!
هر رو ادعای امالقراء اسلام را دارید
یکی مهد تسنن
یکی مهد تشیع
برای اولی که ۱۴۰۰ سال سفت و سخت بر سنتها ایستادگی کرده up grade آمده
برای دومی که ادعای فقه پویای شیعی را دارد، هر روز داستان dawn grade است
این اگر نمونهای از تحجر در تفکر حاکمیت نیست پس چیست؟
نوشته روی دیوارهایی که یکی یکی مسی میشکنه رو بخونید
روی یکی از دیوارها که از بهترین هاش هست نوشته:
girls can’t
ینی دخترها نمیتوانند، و مسی میزنه دیوار و میشکنه و بقیش رو خودتون میبینید
اینها همونایی هستن که وقتی ما پیکان سوار میشدیم، سوار شتر بودند
پیشرفت تعریف داره!
/رازهای سرمایه گذاری موفق
@Signalyab1
عربستان صعودی یکی یکی درحال شکستن دیوارهای خودساخته از فرهنگ و سنت متحجرانه!
ایران یکی یکی در حال کشیدن دیوار پشت دیوار از تحجر !!
هر رو ادعای امالقراء اسلام را دارید
یکی مهد تسنن
یکی مهد تشیع
برای اولی که ۱۴۰۰ سال سفت و سخت بر سنتها ایستادگی کرده up grade آمده
برای دومی که ادعای فقه پویای شیعی را دارد، هر روز داستان dawn grade است
این اگر نمونهای از تحجر در تفکر حاکمیت نیست پس چیست؟
نوشته روی دیوارهایی که یکی یکی مسی میشکنه رو بخونید
روی یکی از دیوارها که از بهترین هاش هست نوشته:
girls can’t
ینی دخترها نمیتوانند، و مسی میزنه دیوار و میشکنه و بقیش رو خودتون میبینید
اینها همونایی هستن که وقتی ما پیکان سوار میشدیم، سوار شتر بودند
پیشرفت تعریف داره!
/رازهای سرمایه گذاری موفق
@Signalyab1
#منهای_بورس
مردی از دیوانه ای پرسید
اسم اعظم خدا را می دانی؟
دیوانه گفت :
نام اعظم خدا نان است! اما این را جایی نمی توان گفت
مرد گفت:
نادان شرم کن، چگونه نام اعظم خدا نان است ؟
دیوانه گفت :
در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم، از انجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است.
آنگاه که فقر در جامعه بیداد میکند، شادی و سرخوشی از بین مردمان رخت بر میبندد تا جایی که ممکن است گاها نه خدا را بشناسند و نه وجدان و معرفت یادشان بیاید!
در شرایط بد اقتصادی به داد هم برسیم و دردی را درمان کنیم نه اینکه همه چیز حتی خدا را فراموش کنیم.
✍ برگرفته از مصیبت نامه عطار نیشابوری
@Signalyab1
مردی از دیوانه ای پرسید
اسم اعظم خدا را می دانی؟
دیوانه گفت :
نام اعظم خدا نان است! اما این را جایی نمی توان گفت
مرد گفت:
نادان شرم کن، چگونه نام اعظم خدا نان است ؟
دیوانه گفت :
در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم، از انجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است.
آنگاه که فقر در جامعه بیداد میکند، شادی و سرخوشی از بین مردمان رخت بر میبندد تا جایی که ممکن است گاها نه خدا را بشناسند و نه وجدان و معرفت یادشان بیاید!
در شرایط بد اقتصادی به داد هم برسیم و دردی را درمان کنیم نه اینکه همه چیز حتی خدا را فراموش کنیم.
✍ برگرفته از مصیبت نامه عطار نیشابوری
@Signalyab1
#منهای_بورس
🔸تصور میکنم ارزش چندبار خواندن و تعمق بیشتر را دارد.
((«« زندانی بدون دیوار »»))
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار داد:
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود،. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.
این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.
آب و غذا و امکانات هم به وفور یافت میشد.
در آن زندان از هیچ یک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد.
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود!
عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت،
اما زندانیان فرار نمیکردند.
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
🔸در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
🔸هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
🔸هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرف، اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.
در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
۱) با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
۲) با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
۳) با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
نتيجه :
اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.
این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ...
دلار گران شده ...
طلا گران شده ...
کار نیست ...
مدرسه ای آتش گرفت ...
دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند...
زورگیری در ملاءعام...
این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!
ما ایرانیها دزدیم! ...
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است..
ما ایرانیها هیچی نیستیم! ...
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! ...
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!...
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! ...
توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم؟
به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.
این همان جنگ نرم است.
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دارن دوران بی پایان محکومیت خود را میگذرانند، این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند.
@Signalyab1
🔸تصور میکنم ارزش چندبار خواندن و تعمق بیشتر را دارد.
((«« زندانی بدون دیوار »»))
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار داد:
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود،. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.
این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.
آب و غذا و امکانات هم به وفور یافت میشد.
در آن زندان از هیچ یک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد.
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود!
عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت،
اما زندانیان فرار نمیکردند.
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
🔸در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
🔸هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
🔸هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرف، اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.
در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
۱) با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
۲) با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
۳) با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
نتيجه :
اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.
این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ...
دلار گران شده ...
طلا گران شده ...
کار نیست ...
مدرسه ای آتش گرفت ...
دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند...
زورگیری در ملاءعام...
این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!
ما ایرانیها دزدیم! ...
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است..
ما ایرانیها هیچی نیستیم! ...
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! ...
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!...
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! ...
توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم؟
به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.
این همان جنگ نرم است.
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دارن دوران بی پایان محکومیت خود را میگذرانند، این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند.
@Signalyab1
#منهای_بورس
دو پادشاه یکی از ایران (ناصرالدین شاه) و دیگری از ژاپن (میجی) در یک زمان به اروپا رفتند، بعد از این سفر هر دو تصمیماتی برای کشورشان گرفتند...
تصمیمات را بخوانید و مقایسه کنید!
@Signalyab1
دو پادشاه یکی از ایران (ناصرالدین شاه) و دیگری از ژاپن (میجی) در یک زمان به اروپا رفتند، بعد از این سفر هر دو تصمیماتی برای کشورشان گرفتند...
تصمیمات را بخوانید و مقایسه کنید!
@Signalyab1
#منهای_بورس
10 قانون کلی برای زندگی:
قانون يکم:
به شما جسمی داده شده، چه جسمتان را دوست داشته باشید يا از آن متنفر باشيد، بايد بدانيد که در طول زندگی در دنيای خاکی، جسمتان همراه شماست.
قانون دوم:
شما در مدرسه ای غير رسمی و تمام وقت نام نويسی کرده ايد که زندگی نام دارد.
قانون سوم:
اشتباهی وجود ندارد، تنها چیز درس است.
قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار می شود تا آموخته شود.
قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد!
قانون ششم:
قضاوت نکنيد، غيبت نکنيد، ادعا نکنيد و
سرزنش هم نکنید، تحقير و مسخره نیز نکنيد، وگرنه سرتان مي آيد.
قانون هفتم:
ديگران فقط آينه ی شما هستند.
قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست، شما تمام ابزار و منابع مورد نياز را در اختيار داري.
قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است، تنها کاری که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد.
قانون دهم:
خیر خواه همه باشید تا به شما نيز خير برسد، به هيچ دسته كليدی اعتماد نكنيد، باید كليد سازی را فرا بگيريد
آنتونی_رابینز
@Signalyab1
10 قانون کلی برای زندگی:
قانون يکم:
به شما جسمی داده شده، چه جسمتان را دوست داشته باشید يا از آن متنفر باشيد، بايد بدانيد که در طول زندگی در دنيای خاکی، جسمتان همراه شماست.
قانون دوم:
شما در مدرسه ای غير رسمی و تمام وقت نام نويسی کرده ايد که زندگی نام دارد.
قانون سوم:
اشتباهی وجود ندارد، تنها چیز درس است.
قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار می شود تا آموخته شود.
قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد!
قانون ششم:
قضاوت نکنيد، غيبت نکنيد، ادعا نکنيد و
سرزنش هم نکنید، تحقير و مسخره نیز نکنيد، وگرنه سرتان مي آيد.
قانون هفتم:
ديگران فقط آينه ی شما هستند.
قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست، شما تمام ابزار و منابع مورد نياز را در اختيار داري.
قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است، تنها کاری که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد.
قانون دهم:
خیر خواه همه باشید تا به شما نيز خير برسد، به هيچ دسته كليدی اعتماد نكنيد، باید كليد سازی را فرا بگيريد
آنتونی_رابینز
@Signalyab1
#منهای_بورس
🔸کسانیکه نمیخواهند به عقایدشان شک کنند "متعصب" اند.
🔸کسانیکه نمیتوانند به عقایدشان شک کنند "احمق" اند.
🔸و کسانیکه میترسند به عقایدشان شک کنند "برده" هستند...
برتراند راسل
@Signalyab1
🔸کسانیکه نمیخواهند به عقایدشان شک کنند "متعصب" اند.
🔸کسانیکه نمیتوانند به عقایدشان شک کنند "احمق" اند.
🔸و کسانیکه میترسند به عقایدشان شک کنند "برده" هستند...
برتراند راسل
@Signalyab1
#منهای_بورس
🔸اتیوپی 54 و سودان 42 میلیون گاو دارند!
ولی هر دو از کشورهای خیلی فقیر دنیا هستند...
🔸هلند 11 میلیون گاو دارد!
ولی شیر و لبنیات جهان را تامین میکند...
🔸مشکل گاوها نیستند!
مشکل گاوهایی هستند که اقتصاد را
اداره میکنند
🔸چرچیل: اقتصاد ضعیف تنها دو عامل دارد:
یا حاکمان احمقند
یا احمق ها حاکمند
جنگ و خشکسالی بهانه است ...!
@Signalyab1
🔸اتیوپی 54 و سودان 42 میلیون گاو دارند!
ولی هر دو از کشورهای خیلی فقیر دنیا هستند...
🔸هلند 11 میلیون گاو دارد!
ولی شیر و لبنیات جهان را تامین میکند...
🔸مشکل گاوها نیستند!
مشکل گاوهایی هستند که اقتصاد را
اداره میکنند
🔸چرچیل: اقتصاد ضعیف تنها دو عامل دارد:
یا حاکمان احمقند
یا احمق ها حاکمند
جنگ و خشکسالی بهانه است ...!
@Signalyab1
#منهای_بورس
خاطرات ﯾک ﺍﯾﺮﺍنی مقیم ﺁﻟﻤﺎن
ﺍﺯ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﺍﻋﻼﻡ ﺷﺪ که ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻞ ﭘﻨﯿﺮ ﺗﻮﯼ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩ پنیر ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺑﺸﯿﻢ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺭﻓﺘﻢ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ 10 ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﻨﻢ، ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ که با دو ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ شما هم ﺧﺒﺮ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﮐﺸﺘﯽ ﺭﻭ ﺷﻨﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ، ﺩﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻧﺸﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺑﺪﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ!!! اﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﻡ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻫﺴﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﻭ ﺁﻟﻤﺎﻧﯿﻬﺎ.....
در سال 1937 در دولت هیتلر، وقتی مسئولين شرکت «گندم کانزاس» متوجه شدند که مادران فقیر با پارچه بسته بندی آن شرکت برای فرزندان خود لباس درست میکنند، شروع به استفاده از پارچه های طرحدار برای بسته بندی کردند تا بچه های فقیر لباسهای زیباتری داشته باشند و در کمال مهربانی کاری کردند که آرم این شرکت با اولین شستشو پاک می شد.
آری، 'انسان بودن و انسان دوستی محصور به هیچ دین"و کشوری"نیست.'
@signalyab1
خاطرات ﯾک ﺍﯾﺮﺍنی مقیم ﺁﻟﻤﺎن
ﺍﺯ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﺍﻋﻼﻡ ﺷﺪ که ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻞ ﭘﻨﯿﺮ ﺗﻮﯼ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩ پنیر ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺑﺸﯿﻢ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺭﻓﺘﻢ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ 10 ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﻨﻢ، ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ که با دو ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ شما هم ﺧﺒﺮ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﮐﺸﺘﯽ ﺭﻭ ﺷﻨﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ، ﺩﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﭘﻨﯿﺮ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻧﺸﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺑﺪﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ!!! اﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﻡ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻫﺴﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﻭ ﺁﻟﻤﺎﻧﯿﻬﺎ.....
در سال 1937 در دولت هیتلر، وقتی مسئولين شرکت «گندم کانزاس» متوجه شدند که مادران فقیر با پارچه بسته بندی آن شرکت برای فرزندان خود لباس درست میکنند، شروع به استفاده از پارچه های طرحدار برای بسته بندی کردند تا بچه های فقیر لباسهای زیباتری داشته باشند و در کمال مهربانی کاری کردند که آرم این شرکت با اولین شستشو پاک می شد.
آری، 'انسان بودن و انسان دوستی محصور به هیچ دین"و کشوری"نیست.'
@signalyab1
#منهای_بورس
آورده اند که روزی چرچیل، روزولت و استالین بعد از میتینگ های پی در پی، برای خوردن شام با هم نشسته بودند.
در کنار میز، یکی از سگهای چرچیل
ساکت نشسته بود و به آنها نگاه می کرد.
چرچیل خطاب به همراهانش گفت: چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟
روزولت گفت که بلد است و مقداری گوشت
برید و خردل را داخل گوشت مالید و به
طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش
گرفت و شروع به نوچ نوچ کرد، سگ گوشت
را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید! خردل دهان سگ را سوزاند
و سگ از خوردن صرف نظر کرد.
بعد نوبت به استالین رسید، استالین گفت
هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و
مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته
و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک
دستش گردن سگ را محکم گرفته و با
دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان
سگ چپاند. سگ با ضرب زور خودش را
از دست استالین رهانید و خردل را تف
کرد، در این میان که چرچیل به هر دوی
آنها می خندید بلند شد و گفت:
دوستان هر دوی شما سخت در اشتباهید! شما باید کاری بکنید که خود سک مجبور بشه بخوره!
روزولت گفت: چطوری؟
چرچیل گفت: نگاه کنید، و بعد بلند شد و با
چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد
سگ مالید، سگ زوزه کشان در حالی که
به خودش می پیچید شروع به لیسیدن
خردل کرد!
چرچیل گفت: دیدید چطوری می توان زور
را بدون زور زدن به مردمان تحمیل کرد!
@signalyab1
آورده اند که روزی چرچیل، روزولت و استالین بعد از میتینگ های پی در پی، برای خوردن شام با هم نشسته بودند.
در کنار میز، یکی از سگهای چرچیل
ساکت نشسته بود و به آنها نگاه می کرد.
چرچیل خطاب به همراهانش گفت: چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟
روزولت گفت که بلد است و مقداری گوشت
برید و خردل را داخل گوشت مالید و به
طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش
گرفت و شروع به نوچ نوچ کرد، سگ گوشت
را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید! خردل دهان سگ را سوزاند
و سگ از خوردن صرف نظر کرد.
بعد نوبت به استالین رسید، استالین گفت
هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و
مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته
و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک
دستش گردن سگ را محکم گرفته و با
دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان
سگ چپاند. سگ با ضرب زور خودش را
از دست استالین رهانید و خردل را تف
کرد، در این میان که چرچیل به هر دوی
آنها می خندید بلند شد و گفت:
دوستان هر دوی شما سخت در اشتباهید! شما باید کاری بکنید که خود سک مجبور بشه بخوره!
روزولت گفت: چطوری؟
چرچیل گفت: نگاه کنید، و بعد بلند شد و با
چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد
سگ مالید، سگ زوزه کشان در حالی که
به خودش می پیچید شروع به لیسیدن
خردل کرد!
چرچیل گفت: دیدید چطوری می توان زور
را بدون زور زدن به مردمان تحمیل کرد!
@signalyab1
#منهای_بورس
سگی را گفتند از چه روی شما را نجس نامیدند؟
سگ با پوزخند پاسخ داد: ما از زمانی با فتوا نجس شدیم که پاچه ی دزدان شهر را گرفتیم!
عبید زاکانی
@signalyab1
سگی را گفتند از چه روی شما را نجس نامیدند؟
سگ با پوزخند پاسخ داد: ما از زمانی با فتوا نجس شدیم که پاچه ی دزدان شهر را گرفتیم!
عبید زاکانی
@signalyab1