متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
5.58K subscribers
253 photos
32 videos
12 files
1.81K links
کانال متن اشعار (غیررسمی)📝
حاج حسین سیب سرخی🎤
استفاده از متون با هدیه ۵ صلوات
به ساحت مقدس امام زمان (عج)
بلامانع می‌باشد
کپی متون در دیگر کانالها با ذکر منبع 👉
Download Telegram
💠 متون شب پنجم محرم الحرام ۹۵

#واحد
#به_لبش_حرف_عسل

🎤 حاج حسین سیب سرخی

به لبش حرفِ عسل صحبتِ اَحلیٰ دارد
دومین قاسمِ زهراست تماشا دارد

در دلش آرزویِ شیر شُدن می جوشد
در رگ و ریشه ی او خونِ حسن می جوشد

ریشه دارد پسر و دستِ کَرَم می گیرد
دو سه سالِ دگر او نیز عَلَم می گیرد

تا که تکبیر کِشَد غم جگرش می ریزد
و چنان می پَرد عُقاب پَرَش می ریزد

اَشهدُاَنَکِ او جانِ ولی الله است
نوبتی هم که بُوَد نوبتِ عبدالله است

پیش او هم که محال است هماوَرد شوند
چقدر زود در این خانه همه مَرد شوند

عمه اش آیِنه یِ مادر از او ساخته است
و عمو نیز علی اکبر از او ساخته است

آمده آخرِ این راه رگش را بدهد
آمده پیشِ عمو شاه رگش را بدهد

باید او هم بِپَرَد گرچه امانت باشد
نتواند که بماند و غنیمت باشد

عمه چون صخره کنارش به نظر خاموش است
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است

حق بده بعد پسرهاش جوانش او بود
کوه بود عمه ولیکن فَوَرانش او بود

پیش عمه قدمی چند به زحمت برداشت
غیرتِ صورتِ او چند جراحت برداشت

یا که باید بِرَوَد یا بِزَنَد بر سرِ خویش
یا که فریاد کِشَد تا نَفَسِ آخرِ خویش

تازه انگار که از حِسِ یتیمی پُر شد
شده با پا بِدَوَد یا برسد با سرِ خویش

عمه اش خیره به گودال زمین می اُفتَد
عمه یک دست نهاده است رویِ معجرِ خویش

دید در دستِ خزان ساقه یِ نیلوفرِ خویش
آب را ریخت زمین شامی و کوفی خندید

کاش می شُد بِبَرَد آب به چشم ترِ خویش

کاش می شد که سنان نیزه یِ خود را نَزَنَد
شمر بازی نَکُنَد اینهمه با خنجرِ خویش

🔗 @sibsorkhii_matn