متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
@sibsorkhii_matn – کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#هفتگی15_اردیبهشت
#شور
#روضه
#خاک_صحرا
#مقتل
#لطمه_زنی
خاک صحر از خون تو رنگینه
مادرت داره میبینه
دشمن با خنده رو تنت میشینه
مادرت داره میبینه
خنجر از حنجر تو داره کینه
مادرت داره میبینه
میبینه زهرا ، تورو زیر دست و پا
گم شد تو گودال صدات بین خنده ها
حسیـن اه ویلی ویلی نور و عینی
دشمن موهاتو توی دست میگیره
خواهرت داره میمیره،
خنجر با رگ های گلو درگیره
خواهرت داره میمیره
داره از رگهای گلو خون میره
خواهرت داره میمیره
در بین اجزا، شدی منهور الورا
با چندین ضربه ، جدا شد سر از قفا
عالم از غربت بابات میسوزه
دل دخترات میسوزه
کوثر از خشکی لبات میسوزه
همه کائنات میسوزه
بعد از تو کل خیمه ها میسوزه
موی بچه هات میسوزه
وای وای حسیــــن
پناه حرم ، میکشه خنجر رو سرت نمیشه جدا
با پا تنت رو بر میگردونه بی حیا
دوازده ضربه زد تا که برید از قفا
پناه حرم، جلو چشای مادرم زدی دست و پا
با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا
زدند یه عده پیرمرد تو رو با عصا
لب گودال ، مادر افتاده
ته گودال، خواهر افتاده
انطرف تر برادری تنها ،
بین یک مشت خنجر افتاده
حسین
پناه حرم، کاروان رفت ،یک صدا مانده
سر به نیزه ، تن جدا مانده
من خودم با چشم خود دیدم
رو سینه ، جای پا مانده
پناه حرم،رفتی و دخترت داره کتک میخوره
غنیمت هاشو هم کسی داره میشمره
ناموس تو تو ارزوی یک چادره
پناه حرم
دزدیدن گهواره رو میبینی داداش
گوشای بی گوشواره رو میبینی داداش
این معجرای پاره رو میبینی داداش
داداش داداش
حســــــــیـــــــــــــــــــن
واای
میان .... خون دست و پا زدی ای وای
غریب خواهر خود را صدا زدی ای وای
بگو به شمر چرا بی هوا زدی ای وای
بریدی و به سر نیزه ها زدی ای وای
علی و فاطمه بی هوش در عزای حسین
خود را به زور در دل گودال جا کنم
اینجا که گود بود چرا خورده ای زمین
جایی دگر نبود سرت را جدا کند
کربلا
حسین
بدنت به روی زمین پاره پاره افتاده بود
به باد گفتم گفتم اگر شد تو را بپوشاند
به خاک گفتم اگر شد مرتبت سازد وای
به نیزه ها تو چه گفتی ، که با تو لج کردند
ــــــــــــــــــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
#هفتگی15_اردیبهشت
#شور
#روضه
#خاک_صحرا
#مقتل
#لطمه_زنی
خاک صحر از خون تو رنگینه
مادرت داره میبینه
دشمن با خنده رو تنت میشینه
مادرت داره میبینه
خنجر از حنجر تو داره کینه
مادرت داره میبینه
میبینه زهرا ، تورو زیر دست و پا
گم شد تو گودال صدات بین خنده ها
حسیـن اه ویلی ویلی نور و عینی
دشمن موهاتو توی دست میگیره
خواهرت داره میمیره،
خنجر با رگ های گلو درگیره
خواهرت داره میمیره
داره از رگهای گلو خون میره
خواهرت داره میمیره
در بین اجزا، شدی منهور الورا
با چندین ضربه ، جدا شد سر از قفا
عالم از غربت بابات میسوزه
دل دخترات میسوزه
کوثر از خشکی لبات میسوزه
همه کائنات میسوزه
بعد از تو کل خیمه ها میسوزه
موی بچه هات میسوزه
وای وای حسیــــن
پناه حرم ، میکشه خنجر رو سرت نمیشه جدا
با پا تنت رو بر میگردونه بی حیا
دوازده ضربه زد تا که برید از قفا
پناه حرم، جلو چشای مادرم زدی دست و پا
با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا
زدند یه عده پیرمرد تو رو با عصا
لب گودال ، مادر افتاده
ته گودال، خواهر افتاده
انطرف تر برادری تنها ،
بین یک مشت خنجر افتاده
حسین
پناه حرم، کاروان رفت ،یک صدا مانده
سر به نیزه ، تن جدا مانده
من خودم با چشم خود دیدم
رو سینه ، جای پا مانده
پناه حرم،رفتی و دخترت داره کتک میخوره
غنیمت هاشو هم کسی داره میشمره
ناموس تو تو ارزوی یک چادره
پناه حرم
دزدیدن گهواره رو میبینی داداش
گوشای بی گوشواره رو میبینی داداش
این معجرای پاره رو میبینی داداش
داداش داداش
حســــــــیـــــــــــــــــــن
واای
میان .... خون دست و پا زدی ای وای
غریب خواهر خود را صدا زدی ای وای
بگو به شمر چرا بی هوا زدی ای وای
بریدی و به سر نیزه ها زدی ای وای
علی و فاطمه بی هوش در عزای حسین
خود را به زور در دل گودال جا کنم
اینجا که گود بود چرا خورده ای زمین
جایی دگر نبود سرت را جدا کند
کربلا
حسین
بدنت به روی زمین پاره پاره افتاده بود
به باد گفتم گفتم اگر شد تو را بپوشاند
به خاک گفتم اگر شد مرتبت سازد وای
به نیزه ها تو چه گفتی ، که با تو لج کردند
ــــــــــــــــــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn