‏حاج_حسین_سیب_سرخی
#فاطمیه97 #ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س #حضرت_زهرا
#واحد #گوشه_چادر_تو
گوشه چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارم دم در معرکه،در میگیرد

از همان روز که برگشتی از ان کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد
دخترت گفت:
در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رخ ز پدر میگیرد
فاطمه دخترمان حال تورا میداند
چند روزیست تورا زیر نظر میگیرد

زود تر خوب شوی فاطمه جان خوب تر است
زن همسایه سه ماه است خبر میگیرد
مردم شهر چه ها بر جگرت اوردند
شعله بر سوختن بال و پرت اوردند
دست سمت رخ همچون قمرت اوردند
گل یاسم چه بلایی به سرت اوردند
زهرا(زمزمه)
ــــــ
بعد از ان روز که من سوختنت را دیدم
مردم و زنده شدم زخم تنت را دیدم
باورم نیست بمانی کفنت را دیدم
غیرت کوچه و اشک حسنت را دیدم
اشک چشمان ترت کاش امانت میداد
سوزش بال و پرت کاش امانت میداد

نقشی از صورت خورشید در این...بکش
بسترت سرخ شده پس نفس ارام بکش
روز و شب درد کشیدی بدنت خوب نشد
تا سحر اب شدی زخم تنت خوب نشد
لاله های به روی پیروهنت خوب نشد
جگرت سوخت ولی سوختنت خوب نشد

ادامه:
حاج_حسین_سیب_سرخی
#فاطمیه97 #ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س #حضرت_زهرا
#واحد #گوشه_چادر_تو
اینه بودی و یکباره ترک خوردی تو
من بمیرم سر من بود کتک خوردی تو
ضربه ای خورد به در پیکرت افتاد زمین
تا توخوردی به زمین دخترت افتادزمین
اشک از گوشه چشم ترت افتاد زمین
چادرت پاره شد و از سرت افتاد زمین
بوتراب تو که بیتاب شود حق دارد
پدر خاک اگر اب شود حق دارد
روزگار من اگر بر تو غم اندوخت ببخش
اگه رخسار تورا باز برافروخت ببخش
گیسویت در وسط خانه اگر سوخت ببخش
سینه ات را اگر نوک مسمار به در دوخت ببخش
وای مادر
ــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn