#حاج_حسین_سیب_سرخی
#مناجات_شب_شهادت_حضرت_فاطمه_(ص)
چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا
همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا
وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو
کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا
بیشتر از همه دنبال من و کار منی
من کیم دربدِر بی سر و پایی آقا
به خدا معترفم نوکر بد یعنی من
آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا
تو فقط ناز نکش، اخم کنی میمیرم
یار و غمخوار من زار شمایی آقا
امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
من ندارم بخدا خرده حیایی آقا
مادرت واسطه باشد همه را می بخشند
قبل آنکه ببری کرببلایی آقا
یادشان رفته لطف حیدر را
یادشان رفته شأن کوثر را
چه قَدَر زود یادشان رفته
حرمت دختر پیمبر را
شاهد حرف من امام حسن
بین کوچه زدند مادر را
آیه ی صبر را تلاوت کرد
تا علی دید شعله ی در را
دست بسته کشان کشان بردند
این علیِ بدون یاور را
زنی که خوره زمین را دگر لگد نزنید
اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی
با درد پیش پای همسرت باشی
هِی گفتم از دردات هِی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی میُفتی چیزی نیست
تو دست به دیواری گفتی یکم خستم ۲
دیدم قنوتت رو گفتی یکم دستم...
این بچه ها سایه رو سَر میخوان بانو
تا وقت دامادی مادر میخوان بانو
شهری بنای خیر خودش را ه شر گذاشت
شهری که داغ بر روی داغ جگر گذاشت
شهری که قول داد به حیدر وفا کند
بعد از نبی چه شد بنای دگر گذاشت
روز غدیر کینه جمعی شروع شد
آن کینه ای که در دل تاریخ اثر گذاشت
پس آتش ازهمان جریان آب میخورد
آن آتشی که بر دل مولا شرر گذاشت
یه میخ سرخ روز علی را سیاه کرد
میخی که خون فاطمه را روی در گذاشت
یک سوم از ادامه سادات کشته شد
مسمار بود فاطمه را بی پسر گذاشت
راحت بگو که انسیه را بی هوا زدن
ضربه قلاف زخم به دل بی خبر گذاشت
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت
سنوبری که خمیده خدا نگه دارت
قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده
الشمر علی جالس فی سدره
مادرش آمده گودال مچرخان بدنش
استخوانهای گلویش ز قفا ریخت بهم
امکان نشر در صورت ذکر منبع و درغیر این صورت حرام است🔴🔴
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی :
@sibsorkhii_matn
#مناجات_شب_شهادت_حضرت_فاطمه_(ص)
چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا
همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا
وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو
کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا
بیشتر از همه دنبال من و کار منی
من کیم دربدِر بی سر و پایی آقا
به خدا معترفم نوکر بد یعنی من
آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا
تو فقط ناز نکش، اخم کنی میمیرم
یار و غمخوار من زار شمایی آقا
امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
من ندارم بخدا خرده حیایی آقا
مادرت واسطه باشد همه را می بخشند
قبل آنکه ببری کرببلایی آقا
یادشان رفته لطف حیدر را
یادشان رفته شأن کوثر را
چه قَدَر زود یادشان رفته
حرمت دختر پیمبر را
شاهد حرف من امام حسن
بین کوچه زدند مادر را
آیه ی صبر را تلاوت کرد
تا علی دید شعله ی در را
دست بسته کشان کشان بردند
این علیِ بدون یاور را
زنی که خوره زمین را دگر لگد نزنید
اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی
با درد پیش پای همسرت باشی
هِی گفتم از دردات هِی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی میُفتی چیزی نیست
تو دست به دیواری گفتی یکم خستم ۲
دیدم قنوتت رو گفتی یکم دستم...
این بچه ها سایه رو سَر میخوان بانو
تا وقت دامادی مادر میخوان بانو
شهری بنای خیر خودش را ه شر گذاشت
شهری که داغ بر روی داغ جگر گذاشت
شهری که قول داد به حیدر وفا کند
بعد از نبی چه شد بنای دگر گذاشت
روز غدیر کینه جمعی شروع شد
آن کینه ای که در دل تاریخ اثر گذاشت
پس آتش ازهمان جریان آب میخورد
آن آتشی که بر دل مولا شرر گذاشت
یه میخ سرخ روز علی را سیاه کرد
میخی که خون فاطمه را روی در گذاشت
یک سوم از ادامه سادات کشته شد
مسمار بود فاطمه را بی پسر گذاشت
راحت بگو که انسیه را بی هوا زدن
ضربه قلاف زخم به دل بی خبر گذاشت
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت
سنوبری که خمیده خدا نگه دارت
قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده
الشمر علی جالس فی سدره
مادرش آمده گودال مچرخان بدنش
استخوانهای گلویش ز قفا ریخت بهم
امکان نشر در صورت ذکر منبع و درغیر این صورت حرام است🔴🔴
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی :
@sibsorkhii_matn