Forwarded from اتچ بات
📝 #هزار_بار_تنت_جا_به_جا_شد_و_دیدم
🖊 #شور
🖊 #روز_عاشورا_محرم_الحرام_۱۴۴۲
🖊 #هیات_روضة_العباس "علیه السلام"
هزار بار تنت جابه جا شد و دیدم
سرت جداشدو رختت جدا شدو دیدم
لبت که تشنه شدو خشک شد بهم چسبید
بزور نیزه دهان تو وا شدو دیدم
گره ی معجر مرا شل کن
همین که پیرهنت نخ نما شد و دیدم
سر تو نیزه و شمشیر ها گره خوردن
شلوغ بودو صدا در صدا شدو دیدم
🔗 @sibsorkhii_matn
دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
لشکر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیر زدند تا می شد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا میشد
لشکر ان دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه خوب وا می شد
لگد شمر با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
سینه سنگین و حنجر پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس از قفا می شد
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
کاش زینب به خیمه بر میگشت
عرش مبحوط این عزا می شد
آه ناموس حق در آن غوغا
بین صد چشم بی حیا می شد
ناله مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
🔗 @sibsorkhii_matn
🖊 #شور
🖊 #روز_عاشورا_محرم_الحرام_۱۴۴۲
🖊 #هیات_روضة_العباس "علیه السلام"
هزار بار تنت جابه جا شد و دیدم
سرت جداشدو رختت جدا شدو دیدم
لبت که تشنه شدو خشک شد بهم چسبید
بزور نیزه دهان تو وا شدو دیدم
گره ی معجر مرا شل کن
همین که پیرهنت نخ نما شد و دیدم
سر تو نیزه و شمشیر ها گره خوردن
شلوغ بودو صدا در صدا شدو دیدم
🔗 @sibsorkhii_matn
دور گودال ازدحامی شد
معرکه غرق در حرامی شد
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
لشکر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیر زدند تا می شد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا میشد
لشکر ان دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه خوب وا می شد
لگد شمر با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
سینه سنگین و حنجر پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس از قفا می شد
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
کاش زینب به خیمه بر میگشت
عرش مبحوط این عزا می شد
آه ناموس حق در آن غوغا
بین صد چشم بی حیا می شد
ناله مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
🔗 @sibsorkhii_matn
Telegram
attach 📎