بچه که بودم
پاییز با روپوش سرمهای از راه میرسید
بزرگتر که شدم پسر همسایه بود ...
سربازی که اسمم را
توی کلاهش نوشته بود
مادرش میگفت:
گروهبان جریمهاش کرده که هفت شب کشیک بدهد
آن وقتها دوستت دارم را نمیگفتند،
کشیک میدادند!
#رویا_شاه_حسین_زاده
For more | @sHisHeH
پاییز با روپوش سرمهای از راه میرسید
بزرگتر که شدم پسر همسایه بود ...
سربازی که اسمم را
توی کلاهش نوشته بود
مادرش میگفت:
گروهبان جریمهاش کرده که هفت شب کشیک بدهد
آن وقتها دوستت دارم را نمیگفتند،
کشیک میدادند!
#رویا_شاه_حسین_زاده
For more | @sHisHeH