This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️کشته شد چون تا آخر و حتی پس از ربوده شدن و نمایش مسخره تلویزیونی از حق مردم دفاع کرد
کشته شد چون جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
#روح_اله_زم #خبرنگار ، موسس و ادمین کانال تلگرامی #آمد_نیوز امروز صبح به دار آویخته شد
قتل او را به همسر ، دختران ، خانواده و جامعه رسانه ای ایران تسلیت می گویم
https://t.me/shirinebadiofficial
کشته شد چون جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
#روح_اله_زم #خبرنگار ، موسس و ادمین کانال تلگرامی #آمد_نیوز امروز صبح به دار آویخته شد
قتل او را به همسر ، دختران ، خانواده و جامعه رسانه ای ایران تسلیت می گویم
https://t.me/shirinebadiofficial
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حکم اعدام #روح_اله_زم تنها چهار روز پس از اعلام تایید آن در دیوان عالی کشور و بدون امکان اعاده دادرسی و اطلاع او از تایید حکم اعدامش اجرا شد. گفتوگو با #شیرین_عبادی، حقوقدان و برنده جایزه #صلح_نوبل / ایران اینترنشنال
https://t.me/shirinebadiofficial
https://t.me/shirinebadiofficial
#روح_اله_زم در پاسخ به دعوت به همکاری با رژیم ، گفته بود: همه عشقم دو رکعت نمازی است که پای چوبه دار می خوانم
دلنوشته ای از محمد علی زم
ميلاد حضرت نور، مولود کعبه، یگانه حاکمِ حقمدار و امامِ مردمدوست، امام دو جهان؛ حضرت علی مرتضی(ع) بر امامدوستان مبارک باد!
...
آخرین سالی که روز پدر را به من تبریک گفت، در چهل سالگیاش بود، هنوز هوس تکرار شنیدنش در سالیان پیش رو، باقی بود که در چهل و یک سالگی در زمانه حبس و اسارتش، اجازهٔ تبریکگویی نیافت و در چهل و دو سالگی هم تعجیل ایجاد فَرَح برای دوستدارانِ نبودش! فرصتِ زندهماندنش را در چند ثانیه بر بلندای ریسمانِ دار بهپایان بُردند و برای هميشه آرزوی تبريكش، چون داغِ وجودش بر دل ماند! راستی چه سخت است عمر را بیعزیزي سپریکردن!
الان قابل لمس و حس است كه چه سزاست برای همهٔ بازماندگان عزیزِ ازدستداده، هميشه دعای صبر و بردباری بر لب داشته باشيم.
.....
با همهٔ اختلاف نظری که در طرح برخی دیدگاهها و اخبار با هم داشتیم، اما با اينكه خود پدر بود، از روز پدر نمیگذشت. مثل عزيزان افغانی كه به تأسی از «فارسی دری» به جای پدر «قبلهگاه» میگويند، برای دخترانش، قبلهگاه بود و در غياب ساليان پر اشتغال من، ايفاگر همين نقش برای خواهرانش. همراهِ هر تبريكی همیشه آرزوی دستبوسی و ابراز عشقِ پسرانهاش را تکرار میکرد، همان چیزی که در ملاقات دوم، با حضور مادر و خواهران و خواهرزادههایش گفت؛ همیشه سه آرزو در سر داشتم:
۱- آیا میشود روزی بیاید که بتوانم یکبار دیگر دست پدر و مادرم را ببوسم،
۲- آیا روزی میرسد که بتوانم خواهران و خواهرزادههایم را در آغوش بگیرم! در پیاش گفت: خدا را شکر که به این دو خواسته دست یافتم!
۳- اينكه هروقت مشیت الهی بر بُردنم قرار گرفت، در سرزمین و بین مردمِ خود، از دنیا کوچ کنم.
.....
اگرچه تنگنای روزگار او را به زيست تنگدستانه در غرب وادار ساخت و یک دهه از عمرِ خود را در مهدِ تمدن غرب! سپری کرد اما خرسندم از اینكه در سایهٔ عنايت پروردگارش، دنيازده نگرديد و شرف، غيرت و مسلمانیاش را حفظ كرد، تا آخر ایرانی زیست، اميد به سرفرازی ايران و ارجمندی ايرانيان داشت و با همهٔ آرزوهای شرقی از دنيا گذشت و گفت در این راه، با خدا معامله كردهام، هر وقت بخواهد مرا میبرد، رو در روی بازجويانش گفت: همهٔ عشقم آن دو رکعت نمازی است كه پای چوبهٔ دار میخوانم!
https://t.me/shirinebadiofficial
دلنوشته ای از محمد علی زم
ميلاد حضرت نور، مولود کعبه، یگانه حاکمِ حقمدار و امامِ مردمدوست، امام دو جهان؛ حضرت علی مرتضی(ع) بر امامدوستان مبارک باد!
...
آخرین سالی که روز پدر را به من تبریک گفت، در چهل سالگیاش بود، هنوز هوس تکرار شنیدنش در سالیان پیش رو، باقی بود که در چهل و یک سالگی در زمانه حبس و اسارتش، اجازهٔ تبریکگویی نیافت و در چهل و دو سالگی هم تعجیل ایجاد فَرَح برای دوستدارانِ نبودش! فرصتِ زندهماندنش را در چند ثانیه بر بلندای ریسمانِ دار بهپایان بُردند و برای هميشه آرزوی تبريكش، چون داغِ وجودش بر دل ماند! راستی چه سخت است عمر را بیعزیزي سپریکردن!
الان قابل لمس و حس است كه چه سزاست برای همهٔ بازماندگان عزیزِ ازدستداده، هميشه دعای صبر و بردباری بر لب داشته باشيم.
.....
با همهٔ اختلاف نظری که در طرح برخی دیدگاهها و اخبار با هم داشتیم، اما با اينكه خود پدر بود، از روز پدر نمیگذشت. مثل عزيزان افغانی كه به تأسی از «فارسی دری» به جای پدر «قبلهگاه» میگويند، برای دخترانش، قبلهگاه بود و در غياب ساليان پر اشتغال من، ايفاگر همين نقش برای خواهرانش. همراهِ هر تبريكی همیشه آرزوی دستبوسی و ابراز عشقِ پسرانهاش را تکرار میکرد، همان چیزی که در ملاقات دوم، با حضور مادر و خواهران و خواهرزادههایش گفت؛ همیشه سه آرزو در سر داشتم:
۱- آیا میشود روزی بیاید که بتوانم یکبار دیگر دست پدر و مادرم را ببوسم،
۲- آیا روزی میرسد که بتوانم خواهران و خواهرزادههایم را در آغوش بگیرم! در پیاش گفت: خدا را شکر که به این دو خواسته دست یافتم!
۳- اينكه هروقت مشیت الهی بر بُردنم قرار گرفت، در سرزمین و بین مردمِ خود، از دنیا کوچ کنم.
.....
اگرچه تنگنای روزگار او را به زيست تنگدستانه در غرب وادار ساخت و یک دهه از عمرِ خود را در مهدِ تمدن غرب! سپری کرد اما خرسندم از اینكه در سایهٔ عنايت پروردگارش، دنيازده نگرديد و شرف، غيرت و مسلمانیاش را حفظ كرد، تا آخر ایرانی زیست، اميد به سرفرازی ايران و ارجمندی ايرانيان داشت و با همهٔ آرزوهای شرقی از دنيا گذشت و گفت در این راه، با خدا معامله كردهام، هر وقت بخواهد مرا میبرد، رو در روی بازجويانش گفت: همهٔ عشقم آن دو رکعت نمازی است كه پای چوبهٔ دار میخوانم!
https://t.me/shirinebadiofficial