#ضیاء_نبوی فعال دانشجویی در بحرانیترين روزهای #شیوع_ویروس_کرونا در روز ششم اسفند بازداشت و بعد از شش روز آزاد شد. او طی یک رشته توییت نحوه بازداشتش توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را توضیح میدهد. اهمیت این سند، تنها به دلیل رفتار غیرقانونی نهادهای امنیتی در بازداشت و آزار این فعال مدنی نیست. بلکه اهمیت این نوشته برای این است که در سختترین روزهایی که سلامتی جامعه مهمترین موضوع کل کشورهاست، یک فعال دانشجویی بدون هیچ دلیل مشخصی دستگیر میشود و بدون توجه به اظهار او مبنی بر بیمار بودن به میان زندانیان فرستاده میشود. اگرچه طبق این نوشته خوشبختانه جواب #تست_کرونای آقای نبوی منفی بوده، اما این چه سیستم امنیتی است که حتی به امنیت خودش هم بهایی نمیدهد! جان زندانی را در معرض تهدید جدی قرار میدهد، سایر زندانیان را همینطور! و در نهایت او را متهم میکند که چرا مطلبی منتقدانه نوشته است؟! عقلانیت و امنیت کشورداری را در همین چند سطر میتوان ملاحظه کرد!
متن که به قلم آقای ضیا نبوی توییت شده را عینا منتشر میکنم:
چند وقتی غایب بودم. گوشیام دست اطلاعات سپاه بود (و هست) اکانت توئیترم از دسترس خارج و خودم هم توی روستا دسترسیام به نت افتضاح بود. البته هنوز هم روستا هستم اما سعی میکنم از فرصتهای گاهبگاهی که برای وصل شدن #فیلترشکن پیش میاد استفاده کنم و در مورد بازداشتم توضیحاتی بدم.
۱- صبح سهشنبه ۹ اسفند بازداشت شدم. مامورین خود را از #پلیس_امنیت معرفی کردند اما کارشناسی که همراهشان بود بدون شک از اطلاعات سپاه بود.
۲- ماموران یکی از همسایهها را وادار کرده بودند که زنگ آپارتمان را بزند و من چون از چشمی در فقط همسایه را دیدم اعتماد کرده و در را باز کردم.
۳- زمان بازداشت تب، ضعف و درد قفسه سینه داشتم. بعد بازداشت ابتدا به #بیمارستان_بقیهالله منتقل شدم و یک عکس از سینه و آزمایش خون از من گرفته شد. جواب دکتر نسبت به #کرونا منفی بود.
۴- مامور همراهم اصرار داشت که به پزشک اسم واقعی خودم را نگویم که علیرغم اصرار و تهدیدش نپذیرفتم.
۵- #بازداشتگاه جایی خارج از زندان اوین بود لذا بدون شک یکی از #بازداشتگاههای_امنیتی متداول یعنی ۲۰۹ یا ۲الف نبود. ظاهرا بازداشتگاه جدیدی بود متعلق به #اطلاعات_سپاه که در سالهای اخیر خارج از زندان اوین ساخته شده است. گرچه تا روز آخر بازداشت ضابط پرونده نگفت که دقیقا چه نهادی است.
۶- اولین چالشم با تیم بازداشت بر سر دادن رمز گوشی بود تا به محتویات آن دست بیابند. مامورین بارها تاکید کردند که اگر درین مورد همکاری نکنم خواهرم را بازداشت خواهند کرد. نپذیرفتم و تاکید کردم که هر گونه مزاحمتی برای خانواده سبب خواهد شد که در تمام مدت بازداشت کلامی سخن نگویم.
۷- جلسه اول بازجوئی عصر روز بازداشت بود. بدیهی بود که شرایط جسمی بازجوئی نداشتم و به این نکته اشاره کردم و حاضر به بازجویی دادن نشدم. امتناعم توهین و تهدید بازجو را در پی داشت و بدفعات مضامینی شبیه این را بکار برد که آدمم خواهد کرد و کاری میکند که برای بازجویی دادن التماس کنم.
۸- وقتی گفتم که باید با خانواده تماس بگیرم با جواب رد و توهینآمیز بازجو مواجه شدم. گفتم در صورتیکه اجازه تماس تلفنی با خانواده به من ندهد بازجوئی نخواهم داد و از آنجا که حس کردم تهدیدم را جدی نگرفته همین پیغام را از طریق نگهبان شب هم فرستادم. او نپذیرفت و من هم بازجویی ندادم.
۹- فردای #بازداشت برای تفهیم اتهام به بازپرسی رفتم. دو سئوال در مورد ارتباط با «#دانشجویان_متحد» و همینطور توئیتهایم در دفاع از زندانیان سیاسی از من پرسیده شد. اتهامی که به من تفهیم شد «#تبلیغ_علیه_نظام» و وثیقه تعیین شده صد میلیون تومان بود. این اتهام و مبلغ ۳ روز بعد تغییر کرد.
۱۰- حال جسمیام در ایام بازداشت نامناسب بود. ضعف و لرز داشتم و علیرغم اصرار خودم و حتی دستور کتبی بازپرس، مسئولین بازداشتگاه از دادن جوراب و مایعات گرم به من سرباز زدند. داروهای تجویزی دکتر نیز فقط روز اول به من داده شد و تا دو روز بعد خبری از آن نبود و لذا از مصرفش منصرف شدم.
۱۱- جلسه دوم بازجویی فردای بازداشت بود. از همان ابتدا تاکید کردم که چون حق تماس تلفنی در روز قبل از من سلب شده لذا بازجویی نخواهم داد. کشمکشی با بازجو درگرفت و چون حاضر به نوشتن دلیل بازجویی ندادنم در برگه بازجویی نشدم مشتی حوالهام کرد. گرچه دقایقی بعد از بابت آن عذرخواهی کرد.
۱۲- جلسه سوم #بازجویی در مکانی خارج از مجموعه اتاقهای بازجویی آغاز شد. از آنجا که #سال_۸۸ خاطره بدی از بازجویی خارج از اتاق بازجویی داشتم همان ابتدا گفتم که هر نوع برخورد غیرمتعارفی را درین مکان رسانهای خواهم کرد. آن جلسه نیز بازجویی ندادم و بازجو گفت دیگر کاری با من ندارد.
متن که به قلم آقای ضیا نبوی توییت شده را عینا منتشر میکنم:
چند وقتی غایب بودم. گوشیام دست اطلاعات سپاه بود (و هست) اکانت توئیترم از دسترس خارج و خودم هم توی روستا دسترسیام به نت افتضاح بود. البته هنوز هم روستا هستم اما سعی میکنم از فرصتهای گاهبگاهی که برای وصل شدن #فیلترشکن پیش میاد استفاده کنم و در مورد بازداشتم توضیحاتی بدم.
۱- صبح سهشنبه ۹ اسفند بازداشت شدم. مامورین خود را از #پلیس_امنیت معرفی کردند اما کارشناسی که همراهشان بود بدون شک از اطلاعات سپاه بود.
۲- ماموران یکی از همسایهها را وادار کرده بودند که زنگ آپارتمان را بزند و من چون از چشمی در فقط همسایه را دیدم اعتماد کرده و در را باز کردم.
۳- زمان بازداشت تب، ضعف و درد قفسه سینه داشتم. بعد بازداشت ابتدا به #بیمارستان_بقیهالله منتقل شدم و یک عکس از سینه و آزمایش خون از من گرفته شد. جواب دکتر نسبت به #کرونا منفی بود.
۴- مامور همراهم اصرار داشت که به پزشک اسم واقعی خودم را نگویم که علیرغم اصرار و تهدیدش نپذیرفتم.
۵- #بازداشتگاه جایی خارج از زندان اوین بود لذا بدون شک یکی از #بازداشتگاههای_امنیتی متداول یعنی ۲۰۹ یا ۲الف نبود. ظاهرا بازداشتگاه جدیدی بود متعلق به #اطلاعات_سپاه که در سالهای اخیر خارج از زندان اوین ساخته شده است. گرچه تا روز آخر بازداشت ضابط پرونده نگفت که دقیقا چه نهادی است.
۶- اولین چالشم با تیم بازداشت بر سر دادن رمز گوشی بود تا به محتویات آن دست بیابند. مامورین بارها تاکید کردند که اگر درین مورد همکاری نکنم خواهرم را بازداشت خواهند کرد. نپذیرفتم و تاکید کردم که هر گونه مزاحمتی برای خانواده سبب خواهد شد که در تمام مدت بازداشت کلامی سخن نگویم.
۷- جلسه اول بازجوئی عصر روز بازداشت بود. بدیهی بود که شرایط جسمی بازجوئی نداشتم و به این نکته اشاره کردم و حاضر به بازجویی دادن نشدم. امتناعم توهین و تهدید بازجو را در پی داشت و بدفعات مضامینی شبیه این را بکار برد که آدمم خواهد کرد و کاری میکند که برای بازجویی دادن التماس کنم.
۸- وقتی گفتم که باید با خانواده تماس بگیرم با جواب رد و توهینآمیز بازجو مواجه شدم. گفتم در صورتیکه اجازه تماس تلفنی با خانواده به من ندهد بازجوئی نخواهم داد و از آنجا که حس کردم تهدیدم را جدی نگرفته همین پیغام را از طریق نگهبان شب هم فرستادم. او نپذیرفت و من هم بازجویی ندادم.
۹- فردای #بازداشت برای تفهیم اتهام به بازپرسی رفتم. دو سئوال در مورد ارتباط با «#دانشجویان_متحد» و همینطور توئیتهایم در دفاع از زندانیان سیاسی از من پرسیده شد. اتهامی که به من تفهیم شد «#تبلیغ_علیه_نظام» و وثیقه تعیین شده صد میلیون تومان بود. این اتهام و مبلغ ۳ روز بعد تغییر کرد.
۱۰- حال جسمیام در ایام بازداشت نامناسب بود. ضعف و لرز داشتم و علیرغم اصرار خودم و حتی دستور کتبی بازپرس، مسئولین بازداشتگاه از دادن جوراب و مایعات گرم به من سرباز زدند. داروهای تجویزی دکتر نیز فقط روز اول به من داده شد و تا دو روز بعد خبری از آن نبود و لذا از مصرفش منصرف شدم.
۱۱- جلسه دوم بازجویی فردای بازداشت بود. از همان ابتدا تاکید کردم که چون حق تماس تلفنی در روز قبل از من سلب شده لذا بازجویی نخواهم داد. کشمکشی با بازجو درگرفت و چون حاضر به نوشتن دلیل بازجویی ندادنم در برگه بازجویی نشدم مشتی حوالهام کرد. گرچه دقایقی بعد از بابت آن عذرخواهی کرد.
۱۲- جلسه سوم #بازجویی در مکانی خارج از مجموعه اتاقهای بازجویی آغاز شد. از آنجا که #سال_۸۸ خاطره بدی از بازجویی خارج از اتاق بازجویی داشتم همان ابتدا گفتم که هر نوع برخورد غیرمتعارفی را درین مکان رسانهای خواهم کرد. آن جلسه نیز بازجویی ندادم و بازجو گفت دیگر کاری با من ندارد.
این هم سندی دیگر در ادامه دو مطلب قبلی که به آن اشاره کردم: «دادگاه تجدیدنظر حکم شش سال زندان، #رضوانه_احمدخانبیگ را که در اعتراضات آبان ماه در ایران بازداشت شد، بدون تغییر تایید کرد.»
همسر#رضوانه_احمدخانبیگی از تایید محکومیت این فعال مدنی به شش سال زندان در دادگاه تجدید نظر خبر داده است. آقای بهفر لالهزاری در مورد حکم همسرش نوشته که این پرونده «مربوط به #اعتراضات_مردمی در #آبان۹۸ بوده، با اتهامات #اجتماع_و_تبانی بر ضد #حکومت و #تبلیغ_علیه_نظام ، که حکم شعبه بدوی رو باز هم عینا تآیید کرد ... در روندی کاملا #غیرقانونی و تشریفاتی ! در نهایت اینگونه احکام و ایستادگی در برابر فساد و #جنایت و ظلم و ستم و بیداد برای هر #زندانی_سیاسی ای محبوبیت بیشتر رو به دنبال خواهد داشت و موجب تنفر هر چه بیشتر #مردم از رژیم #اشغالگران_سرزمینمان بوده و خواهد بود ....»
https://t.me/shirinebadiofficial/2959
همسر#رضوانه_احمدخانبیگی از تایید محکومیت این فعال مدنی به شش سال زندان در دادگاه تجدید نظر خبر داده است. آقای بهفر لالهزاری در مورد حکم همسرش نوشته که این پرونده «مربوط به #اعتراضات_مردمی در #آبان۹۸ بوده، با اتهامات #اجتماع_و_تبانی بر ضد #حکومت و #تبلیغ_علیه_نظام ، که حکم شعبه بدوی رو باز هم عینا تآیید کرد ... در روندی کاملا #غیرقانونی و تشریفاتی ! در نهایت اینگونه احکام و ایستادگی در برابر فساد و #جنایت و ظلم و ستم و بیداد برای هر #زندانی_سیاسی ای محبوبیت بیشتر رو به دنبال خواهد داشت و موجب تنفر هر چه بیشتر #مردم از رژیم #اشغالگران_سرزمینمان بوده و خواهد بود ....»
https://t.me/shirinebadiofficial/2959
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک خانواده با دو کودک چهار ماه گذشته را در چالهای زیر زمین در ورودی شهر نکا زندگی کردهاند
🔸اگر حضرت علی، امام اول شیعیان امروز در جمهوری اسلامی زندگی میکرد، احتمالا به خاطر خطبهی ۲۷ #نهجالبلاغه به #تبلیغ_علیه_نظام، اجتماع و تبانی به قصد #اقدام_علیه _امنیت ملی و #محاربه با خدا دهها بار به #زندان و #اعدام محکوم میشد. در این خطبه آمده است که اگر مسلمانی به پس از شنیدن خبر ربودن جواهر زنی غیر مسلمان توسط یک مسلمان از تاسف و غصه بمیرد، رواست.
🔸آنچه امروز در ایران اتفاق میافتد، ستم «یک فرد به یک فرد» نیست. #غارت و #چپاول و ستم سازمانیافته یک نظام است که از هر حربهای برای دستبرد زدن به جان و مال شهروندان استفاده میکند.
🔸با هزاران میلیارد دلاری که سران #سپاه به جیب زدند، یا با پول کشتیهای آقازادگان جناب #شمخانی، یا #اختلاس خانواده #حسن_روحانی، برای خانوادهای که زیر زمین زندگی میکنند، چند خانه میشد خرید؟!
▪️این نتیجهی #انقلاب_مستضعفان و #پابرهنگان است!
@ShirinEbadiofficial
🔸اگر حضرت علی، امام اول شیعیان امروز در جمهوری اسلامی زندگی میکرد، احتمالا به خاطر خطبهی ۲۷ #نهجالبلاغه به #تبلیغ_علیه_نظام، اجتماع و تبانی به قصد #اقدام_علیه _امنیت ملی و #محاربه با خدا دهها بار به #زندان و #اعدام محکوم میشد. در این خطبه آمده است که اگر مسلمانی به پس از شنیدن خبر ربودن جواهر زنی غیر مسلمان توسط یک مسلمان از تاسف و غصه بمیرد، رواست.
🔸آنچه امروز در ایران اتفاق میافتد، ستم «یک فرد به یک فرد» نیست. #غارت و #چپاول و ستم سازمانیافته یک نظام است که از هر حربهای برای دستبرد زدن به جان و مال شهروندان استفاده میکند.
🔸با هزاران میلیارد دلاری که سران #سپاه به جیب زدند، یا با پول کشتیهای آقازادگان جناب #شمخانی، یا #اختلاس خانواده #حسن_روحانی، برای خانوادهای که زیر زمین زندگی میکنند، چند خانه میشد خرید؟!
▪️این نتیجهی #انقلاب_مستضعفان و #پابرهنگان است!
@ShirinEbadiofficial