یادم است وقتی جایزه صلح نوبل به من داده شد رئیس جمهوری محبوبٍ آقای تاجزاده، آقای خاتمی گفتند که جایزه صلح نوبل ارزشی ندارد، جایزه نوبل ادبیات مهم است. نمی‌دانم چطور شده که حالا #جایزه_صلح_نوبل از نظر آقای تاجزاده که از نزدیکان و همکاران آقای خاتمی بودند، امروز اعتباری برای گفتگوی ملی یافته است؟
شاید مرغ همسایه در نظر ایشان غاز آمده.

آقای تاجزاده، شما که به تونس نگاه حسرت‌بار دارید زمانی معاون سیاسی وزیر کشور بودید و همیشه هم در حلقه خودی‌های اصلاح‌طلب، تا حالا چه قدم موثری (که از حد شعار فراتر رفته باشد) برای دفاع از حقوق شهروندان ایرانی غیر مسلمان، اهل سنت یا بی‌حجاب برداشته‌اید؟ کجا به سراغ غیرخودی‌ها، اقلیتهای غیرمسلمان رفته‌اید؟ آیا منظور از مردم، فقط مردمی است که به #اصلاح‌طلبان رای می‌دهند؟
من مفتخرم که چنین جایزه‌ای را از مردمی منصف دریافت کردم که خدمات مرا برای دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، قتلهای زنجیره‌ای، حقوق کودکان و موکلان مظلومم دیدند. موکلانی که در بین آنها سکولار و لیبرال، سنی و شبعه، بهایی و مسلمان، باحجاب و بی‌حجاب قرار داشتند.

در بهمن سال ۹۶، ۱۵ فعال مدنی و سیاسی که من نیز یکی از آنها بودم بیانیه‌ای منتشر کرد و راه برون‌رفت از بحران سیاسی ایران را برگزاری رفراندومی تحت نظارت سازمان ملل عنوان کرد. راه‌حلی که هنوز آن را بی‌خشونت‌ترین راه حل گذار از بن‌بست سیاسی فعلی در ایران می‌دانم. اما شما که به دنبال گفتگوی ملی هستید چه گفتید؟ گفتید عده‌ای خارج نشین حرفهای شیک می‌زنند!

جناب #تاجزاده، به جای گوشه و کنایه زدن، به این سوال من جواب بدهید؛ برای ماندن در قدرت و ادامه دادن زیر چتر #جمهوری_اسلامی تا چه اندازه حاضرید مردم را از تعیین سرنوشت سیاسی‌شان بازدارید و آنها را به تحمل ستم تشویق کنید؟ آیا #صلح، #امنیت و #منافع_ملی که شما ادعا می‌کنید دنبالش هستید با یک حکومت ظالم و دیکتاتور امکان‌پذیر است؟
و مهمتر از همه اینکه جناب #تاجزاده آیا فراموش کرده‌اید که در #تونس گروهی که ایده #گذار_به_دموکراسی را پیش برد، از دل #انقلاب_مدنی و ایستادگی و #شورش علیه دیکتاتوری بن‌علی برآمد؟ #بهار_عربی_تونس را شما چطور تفسیر کرده‌اید که از دل آن سرنهادن به فرمان دیکتاتور درآمده؟
و آیا با خارج‌نشین و داخل نشین کردن فعالیت برای ایران آباد و آزاد امکان #گفتگوی_ملی وجود خواهد داشت؟ ای کاش به جای شعار دادن و نفی دیگران از قله عاج و عافیت اصلاح‌طلبی قدری پایین می‌آمدید و می‌اندیشید که برای تحقق #گفتگوی_ملی در عمل باید چه کرد.
https://t.me/shirinebadiofficial/829

———————-
از نظر ایشان اگر #رهبر ، اعضای شورای نگهبان را از میان #اصلاح‌طلبان تعیین کرده بودند ، مشکلی نبود و با افتخار میشد در انتخابات شرکت کرد .

جناب #تاجزاده ، اگر مردم فریاد می‌زنند « اصلاح‌طلب ، اصول‌گرا دیگه تمامه ماجرا » به خاطر همین طرز تفکر است.
ما گوسفند نیستیم و احتیاج به چوپان نداریم. مشکل ایران ساختار سیاسی حکومت و قانون اساسی است.
https://t.me/shirinebadiofficial

🔸چرا اصلاح طلبان نمی پذیرند که خمینی به نام تقیه مردم را فریب داد!؟


✍#مصطفی_تاجزاده در گفتگوئی مدعی شد که دلیل اجباری شدن حجاب در اول انقلاب این بود که #خمینی به عنوان #مرجع_دینی بر کشور حاکم شد!

به نظر می رسد در موضوع استبداد مذهبی چه در دهه شصت و چه اکنون، طرح موضوع #مرجعیت نوعی انحراف از موضوع است!، مسأله حاکم شدن یک باند ذیل نام #ولایت_فقیه بود.

اساسا خود خمینی در سال های پایانی عمر اعلام کرد ولایت فقیه نسبتی با مرجعیت ندارد و راه را برای حاکم شدن #خامنه_ای هموار نمود، خامنه ای که هیچکدام از روحانیون ایران وی را مجتهد جامع الشرایط نمی دانستند! چنانکه در جلسه مشهور ۱۴خرداد ۶۸ خود وی نیز اعتراف نمود که شرایط اجتهاد را ندارد!

نکته دیگر این که خمینی و دیگر رهبران روحانی #انقلاب تا پیش از نشستن بر تخت قدرت، نه تنها درباره حجاب اجباری بلکه درباره هیچکدام از رفتارها و سیاست های استبدادی بعدی شان حرفی نزده بودند!

نمی دانم چرا #تاجزاده و دیگر #اصلاح_طلبان نمی خواهند بپذیرند که خمینی به نام #تقیه، #مردم_ایران را فریب داد!؟ البته شاید در این نپذیرفتن نیز مصلحتی نهفته باشد!

https://t.me/shirinebadiofficial

🔸مدیرت اخبار جنایت در جمهوری اسلامی
زنده نگه داشتن نباتی از عزت ابراهیم نژاد تا بهنام محجوبی.

✍این اظهارات #تاجزاده معاون سیاسی #وزارت_کشور در زمان فاجعه حمله به #کوی_دانشگاه، درباره قتل زنده یاد #عزت_ابراهیم_نژاد و نمایش دروغین زنده بودن او با همکاری #ظفرقندی که اکنون نیز رئیس #سازمان_نظام پزشکی است، گویای آن است که اتفاقات این دو روز درباره #بهنام_محجوبی و مدیریت اخبار پیرامون جنایت قتل او توسط مقامات #جمهوری_اسلامی، مسبوق به سابقه بوده و ظاهرا هر دو جناح سیاسی نیز در این زمینه تخصص دارند!

در حالی که منابع موثق در #بیمارستان_لقمان از مرگ #بهنام_محجوبی در لحظات نخست ورود به بیمارستان خبر می دهند، همانند خواسته #تاجزاده از ظفرقندی، نهادهای امنیتی هم از پزشکان بیمارستان لقمان خواسته اند تا زمانی که آنها صلاح می دانند بهنام را به صورت نباتی زنده نگه دارند!

و تنها چیزی که برای جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی مهم نیست، دل دردمند مادر و همسر بهنام محجوبی است که در برزخی از امیدواری و ناامیدی گرفتار شده اند، وضعیتی که آسیب های روحی این فاجعه را برای آنها چندبرابر می کند.



https://t.me/shirinebadiofficial

✍️الهه_هیکس و#مسیح_علی_نژاد در خصوص شرکت در انتخابات و کاندیداتوری #تاجزاده مناظره می کنند

گوش کنید به سخنان الهه که طرفدار اصلاح طلبان است و دلائل پیروی خود از خط مشی آنان را بیان می کند و مسیح که مخالف است و دلائلش را می گوید

https://t.me/shirinebadiofficial

🔶پیام اصلاح‌طلبان: پیش به سوی سفره‌ی انقلاب

✍️بسیار قابل پیش‌بینی بود که قهر اصلاح‌طلبانِ شرمگین از صندوق رای زیاد طول نخواهد کشید و آن‌ها به آغوش نظام‌شان برخواهندگشت. اما اینکه این «توبه» در همین دوره‌ بشکند و اصلاح‌طلبان در عرض چند روز مجدداً تبلیغ صندوق کنند به هیچ عقل «سلیم و شریفی» خطور نمی‌کرد!
از دیروز جمعی از اصلاح‌طلبانی که تا ۴۸ ساعت قبل «مردمی و معترض» شده بودند، با سرهایی در گریبان و لحنی همچنان مدعی، پشت سر #عبدالناصر_همتی صف بسته‌اند تا از فواید شرکت در انتخابات برای نجات جمهوریت بگویند. در میان بزرگان اعتدال و اصلاح تاکنون محمدعلی #ابطحی، #علی_مطهری، #بهزاد_نبوی و البته #مهدی_کروبی اعلام کرده‌اند در انتخابات شرکت خواهند کرد. محمد #خاتمی و #تاجزاده پیشتر و در پیام‌هایی تلویحی در راس این صف ایستاده بودند.
درد اصلاح‌طلبان از ابتدای اعتراض‌شان به رد صلاحیت‌ها، کنار ماندن از «سفره‌ی انقلاب» بود. از دیروز که نظرسنجی‌های صداوسیما و ایسپا گفته‌اند ممکن است انتخابات به دور دوم بکشد، اصلاح‌طلبان دستپاچه از امکان بهره‌مندی از سفره، عاشق دموکراسی و انتخابات شده‌اند!

https://t.me/shirinebadiofficial

۱۸ تیر و اخراج من از دانشگاه

۲۲ سال از ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حمله‌ی شبانه‌ی «لباس شخصی‌ها» و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه گذشت. در این فاجعه تعداد زیادی از دانشجویان زخمی شدند و یک نفر به نام #عزت-ابراهیم-نژاد که آن شب در خوابگاه دانشگاه تهران در کنار دوستانش بود، کشته شد.
من وکالت خانواده‌ی عزت ابراهیم‌نژاد را بر عهده گرفتم. علت مداخله‌ی من در این پرونده آن بود که چند ماه پس از وقوع این حادثه، روزی در روزنامه‌ی صبح امروز خواندم که پیرمردی اعلام می‌کند برای پیگیری خون فرزندش حاضر است کلبه‌ خود را فروخته و به وکیلی بدهدتا پرونده قتل پسرش را پی گیری کند . من فوراً با دفتر مجله تماس گرفتم و گفتم که به رایگان وکالت او را قبول می‌کنم. چند روز بعد این پیرمرد همراه با دختر جوانش به دفتر من آمدند و از آن پس من پیگیری این پرونده را آغاز کردم.
از آنجا که مشخص نبود چه افرادی را باید تحت تعقیب قرار بدهم، در صدد جمع‌آوری دلایل برآمدم و در این ارتباط با هر کس که آشنایی و امکان اطلاعاتی داشت تماس گرفتم.
در این بین جوانی به دفتر من مراجعه و عنوان کرد که از ۱۲ سالگی در میان بسیجیان بوده و با تربیت بسیجی بزرگ شده است. اما بعدها و به‌ویژه پس از فاجعه‌ی کوی دانشگاه چون متوجه شده که همراهان و همکارانش آدم‌های صادقی نیستند از آن‌ها جدا شده و به همین دلیل هم با پرونده‌سازی او را چند ماه به زندان انداختندو در زندان شکنجه فراوانی را متحمل شده است . او به محض اینکه از زندان آزاد شد به دفتر من مراجعه کرد و گفت حاضر است اطلاعات خودش را در رابطه با این پرونده در اختیار من قرار بگذارد
نام این جوان #امیر_فرشاد_ابراهیمی بود و اطلاعات بااهمیتی در مورد افراد موثر در حمله به کوی دانشگاه داشت ، او اطلاعاتش را کتباً نوشت و امضا کرد.
من برای اینکه مبادا بعداً با تهدید یا تطمیع هم‌ مسلکان سابقش از شهادت خود منصرف شود گفتم حاضری مطالب خودت را در یک فیلم بیان کنی که من جهت رسیدگی بیشتر به دادگاه بدهم؟ قبول کرد و من فیلمی از اظهارات او تهیه کردم.
نسخه‌ای از این فیلم را به دفتر #تاجزاده که در آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بود فرستادم. علت انتخاب تاجزاده این بود که در آن فیلم عنوان می‌شد، گروهی قصد قتل او را داشتند. نسخه‌ای دیگر را نیز به #محسن_رهامی محسن که وکالت چند نفر از دانشجویان زخمی را بر عهده داشت ، دادم. محسن رهامی به من گفت این نوار را فوراً به شورای امنیت ملی جهت رسیدگی خواهد داد زیرا اطلاعاتی که داده شده اهمیتی بیش از یک محاکمه را دارد. من با خیال آسوده به دفترم برگشتم و منتظر اقدامات شورای امنیت ملی بودم.
کمتر از یک ماه بعد، این نوار متاسفانه به صورت غیر مجاز و بدون اطلاع من تکثیر شد، شاهد پرونده بازداشت شد و متعاقب آن من و رهامی هم دستگیر شدیم. در دادگاهی که تشکیل شد مامورین امنیتی بسیار سعی کردند که با وعده و فریب، شاهد من را وادار کنند که بگوید که به دلیل القائات من حاضر به شهادت دادن شده و من در قبال این شهادت به او وعده‌ی زندگی در خارج از کشور و پناهندگی داده‌ام. خوشبختانه امیر فرشاد با وجود فشارهای زیاد مأمورین حاضر نشد حرفش را پس بگیرد و در دادگاه مردانه و شجاعانه سر حرفش ایستاد و گفت من هر آنچه که گفته‌ام حقیقت دارد و حاضرم تمام گفته‌هایم را ثابت کنم. اما دادگاه به دلائل و حرفهایش توجه نکرد و در نیتجه او به اتهام تشویش اذهان عمومی و افترا به سه سال من و رهامی هم به اتهام مشارکت هر کدام به ۱/۵ سال حبس محکوم شدیم.
در مرحله‌ی تجدید نظر حکم حبس من به علت اعتراضات شدید بین‌المللی تبدیل به جزای نقدی شد که با پرداخت آن پرونده من بسته شد .

این پرونده باعث شد که من از تدریس در دانشگاه محروم شوم . قبل از رفتن به زندان ، من در دوره فوق لیسانس و دکترای شهرسازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران حقوق شهری تدریس می‌کردم.
این درس با من شروع شده بود و من کتاب خودم را که تنها منبع در این زمینه بود تدریس می‌کردم. در این کتاب تمام قوانین و مقرراتی که یک مهندس شهرساز باید بداند جمع‌آوری و توضیح داده شده بود . این درس مورد تایید رئیس وقت دانشکده و استقبال شاگردانم بود اما زندان رفتن من باعث شد که از تدریس محروم شوم هرچند که تا مدتها این کتاب تدریس می شد .

نتیجه‌ی عدالت دستگاه قضایی در ایران این بو که به جای اینکه سراغ قاتلین بروند، شاهد و وکیل را بازداشت و من را از تدریس محروم سازند

. محسن رهامی که اکنون عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان است در تجدید نظر تبرئه شد او هم چنان به تدریس ادامه داد و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هم کاندید شد اما صلاحیتش رد شد .
#شیرین_عبادی

https://t.me/shirinebadiofficial

۱۸ تیر و اخراج من از دانشگاه

۲۲ سال از ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حمله‌ی شبانه‌ی «لباس شخصی‌ها» و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه گذشت. در این فاجعه تعداد زیادی از دانشجویان زخمی شدند و یک نفر به نام #عزت_ابراهیم_نژاد که آن شب در خوابگاه دانشگاه تهران در کنار دوستانش بود، کشته شد.
من وکالت خانواده‌ی عزت ابراهیم‌نژاد را بر عهده گرفتم. علت مداخله‌ی من در این پرونده آن بود که چند ماه پس از وقوع این حادثه، روزی در روزنامه‌ی صبح امروز خواندم که پیرمردی اعلام می‌کند برای پیگیری خون فرزندش حاضر است کلبه‌ خود را فروخته و به وکیلی بدهد تا پرونده قتل پسرش را پی گیری کند. من فوراً با دفتر مجله تماس گرفتم و گفتم که به رایگان وکالت او را قبول می‌کنم. چند روز بعد این پیرمرد همراه با دختر جوانش به دفتر من آمدند و از آن پس من پیگیری این پرونده را آغاز کردم.
از آنجا که مشخص نبود چه افرادی را باید تحت تعقیب قرار بدهم، در صدد جمع‌آوری دلایل برآمدم و در این ارتباط با هر کس که آشنایی و امکان اطلاعاتی داشت تماس گرفتم.
در این بین جوانی به دفتر من مراجعه و عنوان کرد که از ۱۲ سالگی در میان بسیجیان بوده و با تربیت بسیجی بزرگ شده است. اما بعدها و به‌ویژه پس از فاجعه‌ی کوی دانشگاه چون متوجه شده که همراهان و همکارانش آدم‌های صادقی نیستند از آن‌ها جدا شده و به همین دلیل هم با پرونده‌سازی او را چند ماه به زندان انداختند و در زندان شکنجه فراوانی را متحمل شده است. او به محض اینکه از زندان آزاد شد به دفتر من مراجعه کرد و گفت حاضر است اطلاعات خودش را در رابطه با این پرونده در اختیار من قرار بگذارد.
نام این جوان #امیر_فرشاد_ابراهیمی بود و اطلاعات با اهمیتی در مورد افراد موثر در حمله به کوی دانشگاه داشت ، او اطلاعاتش را کتباً نوشت و امضا کرد.
من برای اینکه مبادا بعداً با تهدید یا تطمیع هم‌ مسلکان سابقش از شهادت خود منصرف شود گفتم حاضری مطالب خودت را در یک فیلم بیان کنی که من جهت رسیدگی بیشتر به دادگاه بدهم؟ قبول کرد و من فیلمی از اظهارات او تهیه کردم.

نسخه‌ای از این فیلم را به دفتر #تاجزاده که در آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بود فرستادم. علت انتخاب تاجزاده این بود که در آن فیلم عنوان می‌شد، گروهی قصد قتل او را داشتند. نسخه‌ای دیگر را نیز به #محسن_رهامی که وکالت چند نفر از دانشجویان زخمی را بر عهده داشت، دادم. محسن رهامی به من گفت این نوار را فوراً به شورای امنیت ملی جهت رسیدگی خواهد داد زیرا اطلاعاتی که داده شده اهمیتی بیش از یک محاکمه را دارد. من با خیال آسوده به دفترم برگشتم و منتظر اقدامات شورای امنیت ملی بودم.

کمتر از یک ماه بعد، این نوار متاسفانه به صورت غیر مجاز و بدون اطلاع من تکثیر شد، شاهد پرونده بازداشت شد و متعاقب آن من و رهامی هم دستگیر شدیم. در دادگاهی که تشکیل شد مامورین امنیتی بسیار سعی کردند که با وعده و فریب، شاهد من را وادار کنند که بگوید که به دلیل القائات من حاضر به شهادت دادن شده و من در قبال این شهادت به او وعده‌ی زندگی در خارج از کشور و پناهندگی داده‌ام. خوشبختانه امیر فرشاد با وجود فشارهای زیاد مأمورین حاضر نشد حرفش را پس بگیرد و در دادگاه مردانه و شجاعانه سر حرفش ایستاد و گفت من هر آنچه که گفته‌ام حقیقت دارد و حاضرم تمام گفته‌هایم را ثابت کنم. اما دادگاه به دلائل و حرفهایش توجه نکرد و در نتیجه او به اتهام تشویش اذهان عمومی و افترا به سه سال من و رهامی هم به اتهام مشارکت هر کدام به ۱/۵ سال حبس محکوم شدیم.

در مرحله‌ی تجدید نظر حکم حبس من به علت اعتراضات شدید بین‌المللی تبدیل به جزای نقدی شد که با پرداخت آن پرونده من بسته شد.

این پرونده باعث شد که من از تدریس در دانشگاه محروم شوم. قبل از رفتن به زندان، من در دوره فوق لیسانس و دکترای شهرسازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران حقوق شهری تدریس می‌کردم.

این درس با من شروع شده بود و من کتاب خودم را که تنها منبع در این زمینه بود تدریس می‌کردم. در این کتاب تمام قوانین و مقرراتی که یک مهندس شهرساز باید بداند جمع‌آوری و توضیح داده شده بود. این درس مورد تایید رئیس وقت دانشکده و استقبال شاگردانم بود اما زندان رفتن من باعث شد که از تدریس محروم شوم هرچند که تا مدتها این کتاب تدریس می‌شد .

نتیجه‌ی عدالت دستگاه قضایی در ایران این بود که به جای اینکه سراغ قاتلین بروند، شاهد و وکیل را بازداشت و من را از تدریس محروم سازند.

محسن رهامی که اکنون عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان است در تجدید نظر تبرئه شد او هم چنان به تدریس ادامه داد و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هم کاندید شد اما صلاحیتش رد شد.
#شیرین_عبادی

@ShirinEbadiofficial