🔸️ #سخن_بزرگان
✍ #ژان_پل_سارتر

t.me/shine_book 📖

👤
اگر فقط می‌توانستم افکارم را کنار بگذارم، بهتر می‌شد.
افکار از هر چیزی بی‌مزه.ترند؛ حتی بی‌مزه‌تر از گوشت تن.
همین‌طور یکریز کش می‌آیند و مزهٔ عجیبی به‌جا می‌گذارند.
تازه کلمه‌ها هم هستند، توی افکارند، کلمه‌های ناتمام،
طرحی ناقص از جملاتی که مدام تکرار می‌شوند.

✍#ژان_پل_سارتر

t.me/shine_book 📖

🔸#سخن_بزرگان
✍#ژان_پل_سارتر
@shine_book

👤
دستانم را می‌توانی ببندی
پاهایم را می‌توانی ببندی
دهانم را می‌توانی ببندی
اما ذهنم را هرگز!
یک روز از ذهن من، از ذهن تو
از ذهن ما هزاران پرستوی وحشی
به آسمان خواهد پرید...

✍#ژان_پل_سارتر
t.me/shine_book 📖

👤
ما می‌توانیم خیلی چیزها به آدم‌های اطرافمون هدیه کنیم...
مثل عشق، لذت و محبت...!
اما لیاقت داشتن اینها رو، ما نمی‌تونیم بهشون بدیم...!

✍#ژان‌_پل_سارتر
t.me/shine_book 📖

👤
زندگی هر چه را می‌خواستم به من داد
و بعد به من فهماند که آن چیز اهمیتی نداشت.

✍#ژان_پل_سارتر
t.me/shine_book 📖

📚
پس جهنم اینه! هرگز به این شکل درباره‌اش فكر نمی‌كردم. یادتون هست: گوگرد، آتیش، سیخ و... آه! عجب حرف‌های مضحكی سال‌ها در مغزمان فرو کردند! احتیاجی به سیخ نیست! حالا فهمیدم: جهنم همان زندگی اجباری با احمق‌های اطرافه.

📕نمایشنامه در بسته
✍#ژان_پل_سارتر
t.me/shine_book 📖

👤
اگر در زمان تنها ماندن؛ احساس تنهایی می‌کنید
پس همنشین خوبی برای خودتان نیستید.
‌
✍#ژان_پل_سارتر
t.me/shine_book 📖