#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
امشب خدا لطف نهان خود هویدا میکند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا میکند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا میکند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند
با چشم دل در صورت او سیر معنا میکند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل زمین؛ خرم زمان
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که دربانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل، مولی الموالی والی است
بر سینهی غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است
کوثر کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لبهای زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خندهی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف میزند
ناهید پا میکوبد و تندر به کف دف میزند
رنگینکمان چون مشتری خود را در این صف میزند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف میزند
آری نه تنها خاکیان، هر آسمان کف میزند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینهات را ده جلا
عقد علی و فاطمه در آسمانها بسته شد
در آسمان کها بسته شد، در کهکشانها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبانها بسته شد
راه یقینها باز شد، پای گمانها بسته شد
بازاریانِ حُسن را، دیگر دکانها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینهگردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند
بزمی که حق آراسته، الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلسآرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد همآیی بُوَد
خیل مَلک از عرش سوی فرش، فرش آوردهاند
بهر جلوس انبیا پَرهای خود گستردهاند
امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم میکند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم میکند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم میکند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم میکند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم میکند
امشب که گاهِ شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد
امشب صدف، بر گوهری، یک بحر گوهر میدهد
یک گوهر اما از دو عالم پُر بهاتر میدهد
صرّاف کل، دردانهای بر دُرج حیدر میدهد
خود دست دختر را پدر بر دست شوهر میدهد
نی نِی، فلک خورشید را بر ماه انور میدهد
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانتدار شد
امشب علی در خانهی خود شمع محفل میبرد
کشتی عصمت ناخدا را سوی ساحل میبرد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل میبرد
انسان کامل را ببین، با خود مکمل میبرد
هم آن به این دل میدهد؛ هم این از آن دل میبرد
با نغمهی جادوییاش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
شیعه مبارک باد گو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه، دست افشان شو و تبریک بر دل ها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
ای ساقی کوثر کنار خود بهشتی رو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زارِ رُو ببین، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند
✍استاد #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب خدا لطف نهان خود هویدا میکند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا میکند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا میکند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند
با چشم دل در صورت او سیر معنا میکند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل زمین؛ خرم زمان
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که دربانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل، مولی الموالی والی است
بر سینهی غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است
کوثر کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لبهای زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خندهی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف میزند
ناهید پا میکوبد و تندر به کف دف میزند
رنگینکمان چون مشتری خود را در این صف میزند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف میزند
آری نه تنها خاکیان، هر آسمان کف میزند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینهات را ده جلا
عقد علی و فاطمه در آسمانها بسته شد
در آسمان کها بسته شد، در کهکشانها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبانها بسته شد
راه یقینها باز شد، پای گمانها بسته شد
بازاریانِ حُسن را، دیگر دکانها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینهگردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند
بزمی که حق آراسته، الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلسآرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد همآیی بُوَد
خیل مَلک از عرش سوی فرش، فرش آوردهاند
بهر جلوس انبیا پَرهای خود گستردهاند
امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم میکند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم میکند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم میکند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم میکند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم میکند
امشب که گاهِ شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد
امشب صدف، بر گوهری، یک بحر گوهر میدهد
یک گوهر اما از دو عالم پُر بهاتر میدهد
صرّاف کل، دردانهای بر دُرج حیدر میدهد
خود دست دختر را پدر بر دست شوهر میدهد
نی نِی، فلک خورشید را بر ماه انور میدهد
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانتدار شد
امشب علی در خانهی خود شمع محفل میبرد
کشتی عصمت ناخدا را سوی ساحل میبرد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل میبرد
انسان کامل را ببین، با خود مکمل میبرد
هم آن به این دل میدهد؛ هم این از آن دل میبرد
با نغمهی جادوییاش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
شیعه مبارک باد گو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه، دست افشان شو و تبریک بر دل ها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
ای ساقی کوثر کنار خود بهشتی رو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زارِ رُو ببین، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند
✍استاد #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
Eitaa
ایتا - Eitaa: Join Group Chat
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa