پژوهشکده طب شیعی
681 subscribers
2.72K photos
901 videos
99 files
1.22K links
طبی براساس وحی، اجتهاد، تعبّد و تجربه؛ به نحو ترتیب..

زیر نظر استاد روحانی..
مشاوره درمانی: گروه:

https://t.me/joinchat/FJr2xUMiIdYiTQuz-k3l0g
کانال پژوهشکده طب شیعی
@Shiatebb
دفتر مرکزی: قم، خ کلهری، بعد از کوچه ۴۳ خ حیدریان نبش ۵
فروشگاه : @shiastore
Download Telegram
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع

امشب خدا لطف نهان خود هویدا می‌کند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا می‌کند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا می‌کند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا می‌کند
با چشم دل در صورت او سیر معنا می‌کند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل زمین؛ خرم زمان

در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا

از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد

خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که دربانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه

امشب به ملک اهل دل، مولی الموالی والی است
بر سینه‌ی غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است
کوثر کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لب‌های زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خنده‌ی خود زنده کرد

میخانه باز و هر کسی جام مکیّف می‌زند
ناهید پا می‌کوبد و تندر به کف دف می‌زند
رنگین‌کمان چون مشتری خود را در این صف می‌زند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف می‌زند
آری نه تنها خاکیان، هر آسمان کف می‌زند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینه‌ات را ده جلا

عقد علی و فاطمه در آسمان‌ها بسته شد
در آسمان ک‌ها بسته شد، در کهکشان‌ها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبان‌ها بسته شد
راه یقین‌ها باز شد، پای گمان‌ها بسته شد
بازاریانِ حُسن را، دیگر دکان‌ها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینه‌گردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند

بزمی که حق آراسته، الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلس‌آرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد هم‌آیی بُوَد
خیل مَلک از عرش سوی فرش، فرش آورده‌اند
بهر جلوس انبیا پَرهای خود گسترده‌اند

امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم می‌کند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم می‌کند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم می‌کند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم می‌کند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم می‌کند
امشب که گاهِ شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد

امشب صدف، بر گوهری، یک بحر گوهر می‌دهد
یک گوهر اما از دو عالم پُر بهاتر می‌دهد
صرّاف کل، دردانه‌ای بر دُرج حیدر می‌دهد
خود دست دختر را پدر بر دست شوهر می‌دهد
نی نِی، فلک خورشید را بر ماه انور می‌دهد
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانت‌دار شد

امشب علی در خانه‌ی خود شمع محفل می‌برد
کشتی عصمت ناخدا را سوی ساحل می‌برد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل می‌برد
انسان کامل را ببین، با خود مکمل می‌برد
هم آن به این دل می‌دهد؛ هم این از آن دل می‌برد
با نغمه‌ی جادویی‌اش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟

چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
شیعه مبارک باد گو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه، دست افشان شو و تبریک بر دل ها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو

ای ساقی کوثر کنار خود بهشتی رو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زارِ رُو ببین، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند

استاد #علی_انسانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر


خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا این‌گونه بار آورد

کلاف شعر دارم، سال‌ها کارم غزل‌بافی‌ست
دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی‌ست

نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی...

نوشتم شمس...، دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است

شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم

من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد

سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی‌داند
علی نادیده می‌بیند، علی ننوشته می‌خواند

چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
**
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی...
گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی....

...به چشم حاجیان شور تماشا می‌رسید آن‌روز
کنار برکه‌ای دریا به دریا می‌رسید آن‌روز

نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت

نفس‌ها حبس شد...، در سینه‌ها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شتر‌ها از صدا افتاد

زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود
همه باخویش می‌گفتند: آیا حج آخر بود؟!

نبی فرمود: بسم الله، ای ارض و سما بشنو!
گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو

دوباره صحبت از اسرار خلقت می‌کنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجّت می‌کنم آری

تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟
بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟

نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم!
نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم!

نبی همدوش مولا آسمان‌ها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد

نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد
علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد

برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست
شهادت می‌دهم جز او امیرالمؤمنینی نیست

شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟
طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول))

الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی‌ها
الهی که بسوزد پنبه‌ی در گوش بعضی‌ها

پیمبر گفت: آری انتظار آمد به سر دیگر
ازین دنیای فانی بسته‌ام بار سفر دیگر

وصیت می‌کنم هرکس که من مولای او هستم
بداند این علی هارون و من موسای او هستم

که عُقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی
غدیر خم به جوش آمد...، الا یا ایها الساقی!

امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر
عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر

علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر
علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر

((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی...
جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی...

...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد
خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد

پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟
علی بی تاج و مسند نیز بر دل‌ها حکومت داشت

برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است
دلِ مسکین به‌دست‌آوردنش فتح الفتوحات است

میان جنگ هم شمشیر او چون تیغِ جراحی‌ست
اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهی ست

عوالم را ببین، آتش علی، دریا علی گفته
که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته...

علی هرگز نمی‌بندد به روی هیچ کس دَر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را

#مجید_تال

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#روز_مباهله

ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب

رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت

قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست
نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست

ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست

لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند

به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان‌گیر است

کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است

بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد

با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را

عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف‌آرایی آن پنج نفر خیره شدند

پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده

دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد

با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام
دست در دست یدالله می‌آمد آرام

دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد

ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم
دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم

آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است

من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم

نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یک‌تنه لشکر انبوهِ محمد باشد

دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب

الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد

مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند

می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام

#سیدحمیدرضا_برقعی

#مباهله

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e

https://eitaa.com/shiatebb
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی

دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیه‌ی اشک تو گرفتار شدن...
با خیالِ حرمت تشنه‌ی دیدار شدن
تکیه در تکیه به عشق تو میاندار شدن

دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن

آسمان در غم تو، غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
#دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)

آخرین بار شنیدند که نجوا می‌کرد
طلب از گم شده‌گانِ لب دریا می‌کرد

کم کم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دو جهان مجنون شد
دشت ماتم زده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست، بگویید: خدا محزون شد

او که بر دست جوانان بنی هاشم بود
موقع بردنش آن روز، عبا لازم بود

هرکه مجنون بشود، خانه‌ی ما خانه‌ی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانه‌ی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانه‌ی اوست
(این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست)

شده زیر علمش امن‌ترین جای جهان
هیچ کس نیست به اندازه‌ی زینب نگران

(یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنه‌گی پیرهنش
جان به قربان حسین و پسرانِ حسنش

دوش وقت سحر از روضه‌ی قاسم می‌خواند
روضه آن بود که حاج اکبر ناظم می‌خواند

عاشقم عاشق آن درد که بی درمان است
آسمان با خبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بی پایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)

ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع

تشنه‌ی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماه بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنه لبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم! میر و علمدار آنجاست

سال‌ها بر سر این سفره نمک‌گیر شدیم
ما غلامیم و درِ خانه‌ی او پیر شدیم

آه ای قله‌ی سر سختِ بی اندازه بلند
ای تبرخورده‌ترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند

دعوی‌اش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی، فاتح خیبر دارم

ای رباب! آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم شش‌ماهه‌ی تو آب شده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده

نکند حرمله و با تیر و کمان آمده است!
اصغرت از چه زمانی به زبان آمده است؟

حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارک‌بادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بنده‌ی عشقی و از هر دو جهان آزادی

نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد

#احمد_علوی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت

تلاش کرد نَیُفتَد؛ ولی ز پا افتاد
شبیهِ مادر خود بین کوچه‌ها افتاد

چه خوب شد که مسیرِ عبور، خلوت بود
کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد

شبیهِ چادرِ خاکی، عبا شده خاکی
به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد

میانِ حجره‌ی در بسته دست و پا می‌زد
چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد
* * *
کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد
به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد

میانِ آن همه قاتل، یکی جلو آمد
به ضربِ نیزه‌ی او، شاه از صدا افتاد

کنارِ گودیِ گودال مادرش می‌دید
محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد

به اسب‌ها همگی نعل تازه کوبیدند
به این دلیل بدن بینِ بوریا افتاد

میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند
سرِ بریده‌ی آقا ز نیزه‌ها افتاد

#قاسم_نعمتی

#شهادت_امام_رضا علیه السلام

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت

به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد
سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد

گمانم این صدای بر زمین افتادن بت هاست
یکی الله اکبر گفت و اینَک در جهان غوغاست

خدایا کیست بت‌های جهان را واژگون کرده؟!
شکوهِ چیست تاج سروران را سرنگون کرده؟!

خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی
سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی

مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت
که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت

کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را
کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را

رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش
رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش

گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او
سخن گفتند در تورات، انجیل و زبور از او

نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را
رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را

پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله
چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه

رسید از چشمه‌ی آفاق، جان تازه‌ای آورد
برای مردم دنیا جهان تازه‌ای آورد

به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا بُرد
مقام دختران را با کلام خویش بالا برد

نصیب او به غیر از ناسپاسی‌ها نشد، آری
لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد، آری

نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند
نه...، قدرش را به‌جز زهرا و جز مولا، ندانستند

علی در یاریِ تنهاییِ احمد مصمم ماند
ولیُ اللهِ اعظم، با رسول اللهِ اکرم ماند....

#مجید_تال

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
#حضرت_معصومه_س_مدح

ای دختر و خواهر ولایت
آیینۀ مادر ولایت

بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم

معصومه به کنیه و به عصمت
افتاده به خاکِ پات عفّت

در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده

گفتند و شنیده‌اند ز آغاز
کز قم به جنان دری شود باز

حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشَدَم از بهشت بهتر

قم قبلۀ خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است

قم شهر مقدّس قیام است
قم خانۀ یازده امام است

قم شهر مدینه، تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش

قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهّر توست

گر فاطمه دفن شد شبانه
نَبْوَد ز حریم او نشانه

کی گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافته‌ام کجاست آن قبر

آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینۀ قم

مریم به برت اگر نشیند
این منظره را مسیح بیند

سازد به سلام سرو و قد خم
اوّل به تو بعد از آن به مریم

روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی

آن روز قرار از ملک رفت
ذکر #صلوات بر فلک رفت

تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا

در خاک رهت ز عجز و ناله
می‌ریخت سرشک همچو لاله

با گریۀ شوق و شاخۀ گل
بردند به ناقه‌ات توسّل

دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو

آن پیر که سیّد زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود

گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت

بردند تو را به گریه هودج
تا خانۀ موسی ابن خزرج

از شوق تو ای بتول دوّم
قم داد ندا به مردم قم

کای مردم قم! به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید

آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید

قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به میهمان

قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ

قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر

حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه‌ جای گیرد

بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف

قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟

"میثم" همه عمر آنچه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت

استاد #غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا
و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند زهرا

مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_
که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا

به گوش‌ات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟!
میان موجی از آتش تلاطم می‌کند زهرا

دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید
علی را در شلوغی ناگهان گم می‌کند زهرا

علی را با چه حالی از میان کوچه‌ها بردند
که با خاک عبای او تیمم می‌کند زهرا

صدای پای رفتن از در و دیوار می‌آید
علی تابوت می‌سازد، تبسم می‌کند زهرا

نمی‌گنجد درون خاک، اقیانوس بی‌پایان
مزارش را نهان در قلب مردم می‌کند زهرا

#سیدحمیدرضا_برقعی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت

ماجرای تو انتهای غم است
تو بگو از کجا شروع کنم
اذن می‌گیرم از امام رضا
تا که این روضه را شروع کنم

آه... موسای خانواده نور
کوه طوری شده است زندانت
مثل بغضی که در گلو حبس است
مانده بین گلوی تو جانت

از تنت یک خیال مانده فقط
بسکه لاغر شدی نحیف شدی
خوب شد نیستند دخترهات
که ببینند چه ضعیف شدی

آه! خلوت نشین ظلمت غم
خلوتت هم نمور، هم سرد است
پانشو چون که زود می‌افتی
این اثرهای استخوان درد است

روی دست چهارتا برده
بدن تو چه می‌کند آقا؟!
غل و زنجیرهای زندانت
بر تن تو چه می‌کند آقا

پیکر تو سه روز بر پل شهر
قبلهٔ اهل کاظمین شده
و از اینجا به بعد مرثیه‌ام
نوبت روضه‌ی حسین شده

وای از آن پیکری که بی سر بود
وای از آن پیکری که بی سر ماند
وای از آن مادری که در گودال
روضه‌های غریب مادر خواند

#محمدعلی_بیابانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت

مادر ماه بنی‌هاشم! قمر آورده‌ای
نخل امید ولایت را ثمر آورده‌ای
بحر موّاج کرامت را گهر آورده‌ای
کلک صنع کبریایی را اثر آورده‌ای
هر چه در وصفش بگویم خوب‌تر آورده‌ای
بر امیرالمؤمنین زیباپسر آورده‌ای

این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است
پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است

این پسر، دست علی، دست علی، دست خداست
این پسر، یک مطلع الانوار مصباح الهداست
این پسر، تا حشر، ثاراللّهیان را مقتداست
این پسر، قربانی کوی حسین از ابتداست
این پسر، دست خدا با دستِ از پیکر جداست
این پسر، روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست

این پسر، ماهی‌ست در بین دو مهرِ فاطمه
این بُوَد باب الحسین و باب حاجات همه

بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست
روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست
هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست
وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست
ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست
بت‌شکن: مولا علی، لشکرشکن: عباس توست

این خداوند ادب، عبد خداوند است و بس
در شجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کَس

کیست عباس؟ آن که وجه‌ الله محو روی اوست
آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست
غرق گل از بوسۀ دست خدا بازوی اوست
ذوالفقار فاتح خیبر، خم ابروی اوست
نخل سرسبز ولایت، قامت دلجوی اوست
آبروی آبرومندان ز خاک کوی اوست

از دل گهواره تا امواج خون در علقمه
لحظه‌ای غافل نگردید از حسین فاطمه

آفتاب طلعتش، خورشید رخسار حسین!
دیدن رخسار او، تکرار دیدار حسین!
از شب میلاد، بودش دل، گرفتار حسین!
نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین!
با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین!
حامی و سردار و سقّا و علمدار حسین!

با وجود آن که خود مظلوم ظالم‌سوز بود
مثل حیدر عابد شب بود و شیر روز بود

مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش
حیدر کرّار می‌خواند حسین دیگرش
عمّۀ سادات می‌بالد که باشد خواهرش
ایستاده با ادب حتّی ادب در محضرش
آفرینش تا قیامت تشنه‌کام ساغرش
حاجت کونین جوشیده‌ست از خاک درش

در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است
کم مخواه از او که او باب المراد عالم است

او که با ماه جمالش عالم‌آرایی کند
او که بر خاکش، "سرافرازی" جبین‌سایی کند
او که بی وی، "عشق" هم احساس تنهایی کند
او که بر خیل شهیدان نیز آقایی کند
آل عصمت را ز اشک دیده سقایی کند
خون خود را وقف بر گل‌های زهرایی کند

جسم‌ و جان و چشم و دست ‌و سر دهد در راه‌ دین
گل کند تقدیم ثارالله از زخم جبین

اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته
هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته
همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته
آب گشته در میان آب و تنها سوخته
مشک هم از اشک آن لبْ‌تشنه‌سقا سوخته
مثل تصویرِ لبِ فرزند زهرا سوخته

اشک صد ایّوب می‌جوشد به یاد صبر او
تا قیامت آب می‌گردد به دور قبر او

ای خدا را تیغ بران در نیامِ اهل‌بیت!
ای علی را شیر غران در کنام اهل‌بیت
ای به رخسارت تجلاّی تمام اهل‌بیت
ای مقامت در صف محشر مقام اهل‌بیت
هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهل‌بیت
هم به شمشیرت نوشته انتقام اهل‌بیت

می‌رسد روزی که حق را باز هم یاری کنی
باز، بازآیی و بر مهدی علمداری کنی

تشنه‌ای و چشم ما دریا به پایت ریخته
دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته
فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته
همچو باران، استجابت از دعایت ریخته
اشک ثارالله روی دست‌هایت ریخته
بال حورالعین بَر پای گدایت ریخته

جوشد از خاک درت اشک مناجات همه
بیشتر باشد به کویت عرض حاجات همه

مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است
زخم‌های پیکرت آیات قرآن من است
پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است
با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است
ذکر «یا عبّاس» درمان تن و جان من است
دست من خالی و مدحت درِّ غلطان من است

نیستم قابل که گویم «میثم» کوی توأم
هر که هستم یا ابوفاضل ثناگوی توأم

#غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت

ای اختر تابان قمرت باد مبارک
ای مادر ایران پسرت باد مبارک
ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک
از خوب‌تران خوب‌ترت باد مبارک

فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است
با نـام علی آینـه‌ی روی حسین است

ای پیش رویت آینه‌ی شمس ولایت
ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت
امروز خدا کرده علی بر تو عنایت
رویش کند از آینه‌ی غیب حکایت

گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب
این جان حسین است که داری به بر امشب

این خوب‌ترین گل زگلستان خلیل است
این آینه‌ی حُسن خداوند جلیل است
این بر ملک و جن و بشر، پیر و دلیل است
بی‌مثل بدیل است، جمیل است، جمیل است

طوبای بهشت علوی این ثمر توست
تبریک که میلاد یگانه پسـر توست

زیبا پسر تو، پدر هشت امام است
در پنجم ماه آمده و ماهِ تمام است
این بر شهدا حامل خون است و پیام است
این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است

بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک
بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک

ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا
ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا
ای پاره‌ی قلب و جگر یوسف زهرا
ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا

گلبوسه‌ی شیـرینِ دعـا بـر دهن تو
آیات خـدا مـوج زده در سخن تو

ای با سخنت زنده شده جان ولایت
ای روح کتاب الله و ریحان ولایت
پیغامبر خون شهیدان ولایت
از اشک شبت، سبز گلستان ولایت

تو خون خدا در بدن خون خدایی
فریـادِ خروشـان تمــام شهـدایی

ای مرغ سحر مست مناجات شب تو
پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو
بال و پَرِ پروازِ دعا تاب و تب تو
ای وحی خدا بال زده در طلب تو

وصف تو شده زینت آیات شریفه
از متن مناجات تو داریم صحیفه

ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر
سجاده‌ی خاکت دل شب سنگر دیگر
مارا نَبُوَد غیر شما یاور دیگر
برما نگشودند جز این در، درِ دیگر

ما در دو جهان بنده‌ی فرمان شماییم
در موج بلا، دست به دامان شماییم

رخسار تو هنگام دعا سوره‌ی نور است
سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است
ما را همه‌جا با نفست فیض حضور است
بی روی تو گلزار جنان خانه‌ی گور است

در دیده‌ی آن بنده که پاکیزه سرشت است
‌دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است

تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی
تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی
در گوشۀ ویرانه‌سرا عرشْ مقامی
آری تو امامی، تو امامی، تو امامی

هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد
مـه چهره‌گشایـی کند و ابـر بمیرد

ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت
ای جن و بشر یک‌سره محتاج دعایت
ما دست گشودیم به دامان ولایت
«میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت

ما را چه رسـد نزد شمـا مدح‌سرایی
بهتر که گشاییم سویت دستِ گدایی

#غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e