درگاه اشعار ناب آیینے و مقاتل
749 subscribers
1.25K photos
75 videos
2.52K files
11.1K links
برای ارتباط با خادمان درگاه و تبادل از طریق زیر اقدام فرمائید.


@mohammadi_abdolreza


https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
Download Telegram
نور عشق و امید
آسمان در طلوع یک خورشید

می کند روزهای خود تمدید

این چه نوریست در افق پیدا

این چه نوریست نور عشق و امید



در سحر جلوه اش که می گوید

نور او فاطمیست بی تردید

در میان سکوت سرد حجاز

گوش دل یک صدای ناز شنید

خبری آمد از سرادق عرش

گل بریزید فاطمه خندید

پدرش دور خانه می گردد

بر لبش ان یکاد یا توحید

چشم در چشم کودکش دائم

می نماید خدای خود تمحید

تا که دستی برد به گیسویش

هر چه دلداده را کند تهدید

دیدگان حدیث روشن شد

تا که نور جمال او را دید

جبرئیل آمد و تبرک کرد

بال خود را به صورتش مالید

مثل گردون? زمین و زمان

با ملائک به دور او چرخید

او که باشد امیر انس و جان

سومین نسل حضرت سلطان

قامت عشق کاملا خم شد

ساغر و جام و باده در هم شد

انبیاء صف کشیده مستانه

در تحیر تمام عالم شد

هر چه می شد ز عاشقی رو کرد

جلو? کاملش در آن دم شد

صحن? درس عشق بازی ها

بین گهواره ای مجسم شد

بین دریای پر تلاطم عشق

چه بگویم که صبر دل کم شد

دل عالم شد آب تا اینکه

لحظ? بوسه ای فراهم شد

با شکوه صدای این دو لب

طپش سینه ها منظم شد

از صفای همین محبت ها

رشت? دین به عشق محکم شد

بهر تبریک این ولادت ها

حضرت رب عشق ملزم شد

صله بر دوستان این آقا

دوری از آتش جهنم شد

او که باشد امیر انس و جان

سومین نسل حضرت سلطان

من که هستم؟ ز سائلان حرم

او که باشد خدای جود و کرم

نازم او را که نازدار خداست

ناز او را به جان و دل بخرم

از گدایان سامرا بودن

آبرویم شده چو تاج سرم

قبله گاه کرامت او باشد

من به پیشش شبیه رهگذرم

چه بگویم ز دست معصیتم

بهر پرواز بسته بال و پرم

تا که گردیدم آشنا با او

شد جهانی غریبه در نظرم

حاجتی دارم از خداوندش

در میان دعای هر سحرم

کی شود تا اجازه ای بدهد

دل خود را به صحن او ببرم

یک سحر وقت صحن گردی ها

کند او بی قرار و در بدرم

هر وجب صحن او بشویم با

کوثر چشم های پر گوهرم

خاک زیر قدوم زوارش-

را کنم طوطیای چشم ترم

او که باشد امیر انس و جان

سومین نسل حضرت سلطان

چه خبر ا ..

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
جانِ ما حسن است
زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است

کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است

گره گره همه اما امانِ ما حسن است

پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است



هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است


رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم

پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم

دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم

حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم

به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است


بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما

و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما

از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما

گدای سامره مشهور شد به لطف شما

تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است


برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند

برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند

به پای بوسی تو آستان کم آوردند

قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند

که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است


گداشدیم بگوییم این سخن ها را

نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را

برای ما که نوشتند پَر زدن ها را

به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را

هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است


به روی شانه اگر گیسویت رها بشود

عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود

حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود

حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود

میان کرببلا هم اذان ما حسن است


نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله

که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله

عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله

کلیم تا که بگوید حسن کریم الله

چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است


اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد

پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد

پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد

پسر که هست گدا هم که پشت در باشد

بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است

حسن لطفی

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
دوم حسن آل عبا
باران کرامت خدا می بارد

نور از نفس فرشته ها می بارد

صد دسته گل محمّدی باز امشب

بر صحن و سرای سامرا می بارد



تو آینه ی خدا نمایی آقا

سوم پسر از نسل رضایی آقا

می خوانمتان کریم زیرا که شما

دوم حسن آل عبایی آقا

این درد که مانده بی دوا را چه کنم؟

این سینه تحبس الدعا را چه کنم؟

این ها به کنار، یک نفر می گوید؟

این دوری راه سامرا را چه کنم؟

وحید محمدی

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
نوایِ "حسن جان
اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد

در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد

بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم

کار مرا همین دل ویران درست کرد



حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی

حال مرا نوایِ `حسن جان” درست کرد

کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد

آخر توسلِ به کریمان درست کرد

شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟

زلف نگار در دلم ایمان درست کرد

حق است خالقی که برای عِباد خویش

شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد

در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین

از مرغ لال، مرغ غزل خوان درست کرد

دستی به روی سینه ی گمراه من کشید

از کفر محض عبد پشیمان درست کرد

روی لبم رسید نوای حسن حسن

در هر تپش...به هر نفس و دم زدن حسن


دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم

با جام خالی از لب دریا نمی روم

با صد امید آمده ام سمت سامرا

میخانه دایر است به صحرا نمی روم

از پای سفره های حسن های اهل بیت

عالَم اگر زنند بفرما... نمی روم

آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا

بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم

در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است

بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی روم

کهفُ الوریٰ حسن، شب احیای من حسن

بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم

خود را کشانده ام به در خانه ی کریم

سنگم زنند هم من از این جا نمی روم

امشب به دور خال لبش چرخ می زنم

فردا طواف چشم، جداگانه می روم

وقتش رسیده است، عجب محشری شده است

میلاد حضرت حسن عسکری شده است

محمد جواد شیرازی

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
نور تو با نور خدا فرقی ندارد

نزد خدا او با شما فرقی ندارد

وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست

پس عسگری با مجتبی فرقی ندارد



تا”کُلُّهم نور”است وصف آل احمد

یا مرتضی”،”یا مصطفی” فرقی ندارد

ما جود می جوئیم و تو جود تمامی

اینجا اجابت با دعا فرقی ندارد

اصلا مهم این نیست که ما با تو باشیم

دنیا و عقبا نزد ما فرقی ندارد

مادر برایش نذر کرده جان خود را

او با شهید کربلا فرقی ندارد

ام الحسن”اینجا دگر”اُمِ وَلَد” بود

کی گفته با خیرالنسا فرقی ندارد

دل،شادِ میلادِ اباالمهدی است اما

با هم سُرور هل اتا فرقی ندارد

گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است

یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است

آقا نفسهای تو مارا هم عوض کرد

طعم قدمهایت فضا را هم عوض کرد

زیبایی نامت بهاری دیگر آورد

حالات تو حال دعا راهم عوض کرد

ای نور هستی آفرین ، عیدت مبارک

میلاد تو حال و هوا را هم عوض کرد

آری نفسهای تو اِحیاءُ القلوب است

انفاس تو ارض و سما را هم عوض کرد

تا دیده واکردی ، نگاهِ رحمت تو

سبک عنایات خدا را هم عوض کرد

مشمول عفوت شد گناهان خلایق

تقدیر تو دست قضا را هم عوض کرد

مثل علی ها و محمد های دیگر

نام حسن روزیِ ما را هم عوض کرد

رزق حسینی ها ز دستان تو بارد

آقایی تو این گدا را هم عوض کرد

گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است

یعنی که فرزندحسن مولی الموالی است

در فطرت من جایگاهت بی بدیل است

شأن و مقام و منزلت با تو اصیل است

مرده است آن دل که ترا از دست داده

`یا محیی”از اسماء تو پورخلیل است

ما رعیت کوی شما هستیم اما

یک عالمی را رعیت کویت کفیل است

حاجات خیل انبیا دست تو آقاست

در پیشِ نازِ تو نیاز ما قلیل است

کو آن که محتاج نگاه تو نباشد

یک بال از اوج نگاهت جبرئیل است

مارا ولای حضرتت آب حیات است

یک چشمه از آب حیاتت سلسبیل است

مدح تو از عبد تو کی آید اماما

مداح اوصاف شما رب جلیل است

هر کس که با آل محمد دربیفتد

پس سرنوشتش همچنان اصحاب فیل است

گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است

یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است

تو پَرتُو نور جمیع اوصیایی

یعنی تو در عالم امید اولیایی

تو دیده واکردی که زهرا جان بگیرد

زیرا که نور دیده خیرالنسایی

برق نگاه نیِّرِ اعظم تویی تو

سبط رسول اکرمی، ابن الر ...

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
سلاله‌ی زهرا
همیشه طبعِ غزل حِس برتری دارد

برای توست اگر شعر، مشتری دارد

تو از تبار که هستی سلاله‌ی زهرا

که خط به خطِ غزل طعم دیگری دارد



تو آن امامِ شریفی که بینِ انگشتش

ز جن و انس و ملک خیل لشگری دارد

صفات حق همه جمعند در صفات شما

اگر که کفر نباشد برابری دارد

همیشه قامت تو در مدینه دیدن داشت

ز بسکه هر قدمت شور محشری دارد

خدا دوباره تبارک به خویشتن گفته

که این عَطیّه به سر تاج افسری دارد

تو آمدی و مدینه ندیده بود کسی...

...که اینچنین جلواتِ پیمبری دارد

تو آمدی همه گفتند تهنیت آقا

زمین پس از پدرت خوب رهبری دارد

در آسمان که درخشیدی عرشیان گفتند

عروس فاطمه به به، چه اختری دارد

عروس فاطمه از هر پیمبری امشب

به گاهواره گلِ یاسِ اطهری دارد

صدف مدینه، تو گوهر شدی در آغوشش

مدینه فخر کند که چه گوهری دارد

زلالیِ نفست عطر و بوی کوثر داشت

شکوهِ هیبت تو نور حیدری دارد

تو هم حسن شدی، هم عسگری، دل ما هم

به لطف این دو صفت، حال بهتری دارد

تو در مدینه قدم رنجه کردی و، حالا

زمینِ سامره در خویش عسکری دارد

زمینِ سامره محوِ تجلیّات تو شد

زمینِ سامره نامِ مطهری دارد

همیشه سایل این خانواده محتاج است

همیشه دست توسل به محضری دارد

رضا باقریان

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
معراج عشق
خورشید تابناک تمام مسیرها

هستند در طواف تو ماه منیرها

ای شاهراه یازدهم در مسیر نور

ای امتداد سلسله ی مستجیرها

دست کسی به دامن درکت نمی رسد

از تو نگفته اند به غیر از خبیرها

تفسیر ایه های خدا را قلم بزن

وامانده است بی تو کلام دبیرها

معراج عشق در حرم سامرای توست

کوری چشم شور تمام حقیرها

ما را گدای سامره خواندند و بعد از ان

خط خورد نام ما ز جهان فقیرها

نورت شکافت لشکر ظلمت پرست را

دنیا ندیده است تو را چون اسیرها

در تنگنای سامره می خواند چشم تو

از چشم شیعه درد نهان ضمیرها

اشفته است حال جهان منجی اش کجاست؟

فرزند تو خلاصه ی نعم الامیرها...

حسن کردی

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
مست تولایش شدم
امشب چراغانی دل با نور دلدارم بود

از آسمان مِی می چکد ، ساقی رخ یارم بود

تابیده نور دلبرم ، ختم شب تارم بود

تنها امیدم تا سحر ، این شوق دیدارم بود



امشب چه غوغایی شده ، عالم تماشایی شده


شمس و قمر باشد خجل ، از حسن روی ماه او

گویا تمام اختران ، آید به اردوگاه او

بنشسته جمعی از ملک ، بر دیدنش در راه او

کار دو عالم از ازل ، گردیده بر دلخواه او

هستی همه مُلکش بود ، از او گل آرایی شده


از دامن سوسن گلی ، در بین گلشن آمده

صدها شکوفه از صفا ، دامن به دامن آمده

در گلشن ابن الرضا ، فصل شکفتن آمده

نور دو چشم هادی و دلدار سوسن آمده

مادر ز دیدار گلش ، سرمست و شیدایی شده


مست تولایش شدم ، دل بسته ام بر روی او

یک دل نه بلکه صد دلم ، پروانه شد بر کوی او

با بال جان پر می کشم ، همچون کبوتر سوی او

تا بر مشام ما رسد عطر و شمیم و بوی او

از شوق دیدارش دلم ، مجنونِ صحرایی شده


بنما نظر بر جان ما ، ای زاده ی خیر النسا

احسان کن و تا سامرا ما را رسان ای مهلقا

گویم تو را تا پای جان هستم گدای سامرا

جان بر لب آمد خود بگو با دلبرت مهدی بیا

دلها اسیر یوسف زیبای زهرایی شده

محمد مبشری


#شعر_هیئت #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری_ع

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل


https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug
احسان كريم
چشم ما تنها فقط باشد به دستان کریم

لب نباید زد در این عالم به جز نان کریم

پس حسن آمد که ما را سائل این در کند

بیشتر از انتظار ماست،احسان کریم



میشود خود میزبان حاتم و امثال آن

هرکسی تنها شود یکبار مهمان کریم

دوست دارم سامرا ساکن شوم تا زنده ام

دوست دارم باشد این دیوانه دربان کریم

هی گدا،پشت گدا،پشت گدا،پشت گدا

خلوتی هرگز ندارد بیت سلطان کریم

بی نیاز از هر دوعالم میشود اینجا گدا

پادشاهی میکند ریزه خور خوان کریم

میرساند رزق را بی آنکه بر رو آورد

بارها حس کرده ام الطاف پنهان کریم

منکه مستم مست مست تاک های عسگری

راضی ام،راضی از این مستی به قرآن کریم

محسن صرامی

#شعر_ولادت_امام_حسن_عسکری #شعر_ولادت_اهل_بیت

درگاه اشعارناب آیینی ومقاتل

https://t.me/joinchat/AAAAADvM0N3FEsC1JZ3Iug