خاطراتت ...
تنگ در آغوش میگیرند
دلتنگی های نشسته بـرشانه ے
#پنجشنبه را ...
و این سخت ترین حالتِ تنهاییست....
#شیوامیثاقی
تنگ در آغوش میگیرند
دلتنگی های نشسته بـرشانه ے
#پنجشنبه را ...
و این سخت ترین حالتِ تنهاییست....
#شیوامیثاقی
در همهمه اے از سڪوت
ناگهــان ...
صـدای واژه ها
از لبـش شڪفت و
گفت. صبح بخیر
نگـاهم بـه او لبخـند زد ...
و خوشبختـی از ڪانون آغوشمان
طلوع ڪرد...
#شیوامیثاقی
ناگهــان ...
صـدای واژه ها
از لبـش شڪفت و
گفت. صبح بخیر
نگـاهم بـه او لبخـند زد ...
و خوشبختـی از ڪانون آغوشمان
طلوع ڪرد...
#شیوامیثاقی
پنجشنبه_ها
دلتنگی بیداد میڪند ...
حالِ شعــرهایم خوب نیسـت ...
قلـمم ڪلنگی ست
ڪہ جان میڪَند
در بـیابان برهـوتِ دفـترم...
و عقـربه هایـے ڪه
صداے یڪنواخت آن ...
دمـار از صبر و زمانـم درآورده است،،،
و یـاد و فڪر به تـو ،،،
لعنتـی ترین عذابِ لحظه هاسـت...
#شیوامیثاقی
دلتنگی بیداد میڪند ...
حالِ شعــرهایم خوب نیسـت ...
قلـمم ڪلنگی ست
ڪہ جان میڪَند
در بـیابان برهـوتِ دفـترم...
و عقـربه هایـے ڪه
صداے یڪنواخت آن ...
دمـار از صبر و زمانـم درآورده است،،،
و یـاد و فڪر به تـو ،،،
لعنتـی ترین عذابِ لحظه هاسـت...
#شیوامیثاقی
دلم یڪ #پنجشنبه ے پایـیزی ...
در #تابسـتان میخواهد،...
آسمان، آبستنِ بغضــی باشــد
ڪه بـترڪد و ببـارد.....
تـا بتـوانی
لابـه لاے بـاران گـم شوی....
فریــاد بــزنـے...
و کسی نفهمد ڪه دلتنـگیت
را اشڪ میــریزی....
دلم میخواهد.....
حرفهـایی از چشمهایم بـریزد
ڪه تنـها خدا بشنود و بـبیند....
#شیوامیثاقی
در #تابسـتان میخواهد،...
آسمان، آبستنِ بغضــی باشــد
ڪه بـترڪد و ببـارد.....
تـا بتـوانی
لابـه لاے بـاران گـم شوی....
فریــاد بــزنـے...
و کسی نفهمد ڪه دلتنـگیت
را اشڪ میــریزی....
دلم میخواهد.....
حرفهـایی از چشمهایم بـریزد
ڪه تنـها خدا بشنود و بـبیند....
#شیوامیثاقی
🤍🤍
گفتی خانه اے میســازیم...
نگفتــے از ســراب
گفتی مانــدنی هســتے...
نگفــتی در فــراق
گفتی عشقم را از چشـمانم بخوان
نگفتی از درونِ قابِ عڪسِ دیوار
گفتی بشنو از صدایم شوق عاشقی را
نگفتی در سوز سرد #شـب تار. ،
#شیوامیثاقی
#شبتون_بخیر
،
.
گفتی خانه اے میســازیم...
نگفتــے از ســراب
گفتی مانــدنی هســتے...
نگفــتی در فــراق
گفتی عشقم را از چشـمانم بخوان
نگفتی از درونِ قابِ عڪسِ دیوار
گفتی بشنو از صدایم شوق عاشقی را
نگفتی در سوز سرد #شـب تار. ،
#شیوامیثاقی
#شبتون_بخیر
،
.
پیـش از هـر سخـنی...
بدان ڪه #دوستت_دارم
و سـپس...
میان سخت ترین لحظات...
و پس از تمام اتفاقات مبهم زندگیمان...
آن جمله ی اول را
هرگـز فراموش نڪن...
#شیوامیثاقی
بدان ڪه #دوستت_دارم
و سـپس...
میان سخت ترین لحظات...
و پس از تمام اتفاقات مبهم زندگیمان...
آن جمله ی اول را
هرگـز فراموش نڪن...
#شیوامیثاقی
تو بر #شــبم خم شده اے ...
و ظریف و با دقت ...
دلتنگے را به #ستارگانم مے آموزے ...
دل #ماه را میرنـجانے ...
و چشـم ابــر را مے گِریانے ..
و من ایستاده در پشـت سرت..
با فاصـله ے یک نفس
از گـردن عریانت...
مے اندیشم ڪه
اے ڪاش ڪمے مهربانتــر بودۍ...
#شیوامیثاقی
#شبتون_ماه
،
،
و ظریف و با دقت ...
دلتنگے را به #ستارگانم مے آموزے ...
دل #ماه را میرنـجانے ...
و چشـم ابــر را مے گِریانے ..
و من ایستاده در پشـت سرت..
با فاصـله ے یک نفس
از گـردن عریانت...
مے اندیشم ڪه
اے ڪاش ڪمے مهربانتــر بودۍ...
#شیوامیثاقی
#شبتون_ماه
،
،
به نجابت ستارگان سوگند ...
من ...
هرگز نمیخواستم ...
عاشــق چشمانی شــوم
که برای دیـدنش
ناچار شوم
چشمـهایم را ...
بـرروی زیبـایی های شـب ببـندم ...
#شیوامیثاقی🍃
من ...
هرگز نمیخواستم ...
عاشــق چشمانی شــوم
که برای دیـدنش
ناچار شوم
چشمـهایم را ...
بـرروی زیبـایی های شـب ببـندم ...
#شیوامیثاقی🍃
تا بحال ....
یڪ عاشقِ #دیوانه دیده اے؟...
من دیوانه وار عاشقت هستم....
حتی اگـر دوستم نداشته باشـے
اما من بجاے خودم و خودت
دوستت خواهم داشت...
حرفے بـرای گفـتن نداشته باشـے...
من بجـاے تـو واژه هارا به افڪارت خواهم دوخت تا شیـرینی عشـق را
از ڪلامم بچشــی...
به من نگاه نڪنـے ...
ساعتها چشمانم را
به چشمهایت خواهم دوخت
تا شاید روزی مرا با چشـم دل ببیـنے ،،،،
#شیوامیثاقی🍃
یڪ عاشقِ #دیوانه دیده اے؟...
من دیوانه وار عاشقت هستم....
حتی اگـر دوستم نداشته باشـے
اما من بجاے خودم و خودت
دوستت خواهم داشت...
حرفے بـرای گفـتن نداشته باشـے...
من بجـاے تـو واژه هارا به افڪارت خواهم دوخت تا شیـرینی عشـق را
از ڪلامم بچشــی...
به من نگاه نڪنـے ...
ساعتها چشمانم را
به چشمهایت خواهم دوخت
تا شاید روزی مرا با چشـم دل ببیـنے ،،،،
#شیوامیثاقی🍃
من به شـوقِ دیدارت ....
امید داشـــتم...
سفره اے پهن ڪردم
به وسعتِ عشــق ...
ای عشق...
حڪمتِ این انتظارها
انگیزه ے زندگــانی بود ...
ڪه حـتی بی تو و با یــادت
دلیلی برای نفس کشیدن داشتم ...
#شیوامیثاقی
امید داشـــتم...
سفره اے پهن ڪردم
به وسعتِ عشــق ...
ای عشق...
حڪمتِ این انتظارها
انگیزه ے زندگــانی بود ...
ڪه حـتی بی تو و با یــادت
دلیلی برای نفس کشیدن داشتم ...
#شیوامیثاقی
و من گله دارم
از این ابرهای بارانی
که میگریند
هردم برگونه ی دلتنگیم...
و باز #پاییز و آغاز ویرانیم ....
#شیوامیثاقی
از این ابرهای بارانی
که میگریند
هردم برگونه ی دلتنگیم...
و باز #پاییز و آغاز ویرانیم ....
#شیوامیثاقی
"دلـ...ـم "
در سنتی ترین
بافتِ قلبـ...ـم بنا شده ...
به ساده بودنش نڪَاه نڪن
شاید ظاهرش فریبنده نباشد ،
اما ...!
ستونهاے محڪمی دارد ؛
و با هر باد مخالفی نمیلرزد ؛
و
تـ𝓽𝓸ـو
میتوانی با خیالی آسوده
بر دیوارش تڪیه ڪُنی ...
#شیوامیثاقی♥️
در سنتی ترین
بافتِ قلبـ...ـم بنا شده ...
به ساده بودنش نڪَاه نڪن
شاید ظاهرش فریبنده نباشد ،
اما ...!
ستونهاے محڪمی دارد ؛
و با هر باد مخالفی نمیلرزد ؛
و
تـ𝓽𝓸ـو
میتوانی با خیالی آسوده
بر دیوارش تڪیه ڪُنی ...
#شیوامیثاقی♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یڪ روز عصر ، غافلگیرم ڪن
تنورِ دلت را با هیزمے از جنس عاشقانه
شعله ور ڪن
و محڪم دستم را در دستت بگیر و با خود ببــر...
جایش مهم نیســت...
هرجایے ڪه، با نگاه مردانه ات با من حرف بــزنے ..
در این دنـیایے ڪه دیگر هیچ نگــاهے مردانه نیست...
هر جایے ڪه ، شانه هاے استوارت، سدے مقابلِ بادهاے مخالف باشنـد..
هر جایــے ڪه با تو باشــم ...
همانجا خوب است...
#شیوامیثاقی
#عصرتون_عاشقانه
تنورِ دلت را با هیزمے از جنس عاشقانه
شعله ور ڪن
و محڪم دستم را در دستت بگیر و با خود ببــر...
جایش مهم نیســت...
هرجایے ڪه، با نگاه مردانه ات با من حرف بــزنے ..
در این دنـیایے ڪه دیگر هیچ نگــاهے مردانه نیست...
هر جایے ڪه ، شانه هاے استوارت، سدے مقابلِ بادهاے مخالف باشنـد..
هر جایــے ڪه با تو باشــم ...
همانجا خوب است...
#شیوامیثاقی
#عصرتون_عاشقانه