در راه #رسیدن به تو لِه گشته غرورم
در وادی احساس چو #ایوبِ #صبورم
هر جا که سخن از گل #رخسار تو باشد
من #ریشه ی آفت زده در #خاک نمورم
گفتند که از #عشق تو #دیگر نکنم #یاد
ای داد از این قصه ی پر #غصه که کورم
تو آمدی و #خنده به #لبهای من #افتاد
ای کهنه #شراب #دلِ #بیمار و #خمورم
ای #کاش بیایی و #بتابی به شب عشق
تا #بنگری از بودن #خود #شرم حضورم
من #آرش #مشتاق تو هستم که #اسیرم
با #خنده بزن #دشنه به #دامان #غرورم
در وادی احساس چو #ایوبِ #صبورم
هر جا که سخن از گل #رخسار تو باشد
من #ریشه ی آفت زده در #خاک نمورم
گفتند که از #عشق تو #دیگر نکنم #یاد
ای داد از این قصه ی پر #غصه که کورم
تو آمدی و #خنده به #لبهای من #افتاد
ای کهنه #شراب #دلِ #بیمار و #خمورم
ای #کاش بیایی و #بتابی به شب عشق
تا #بنگری از بودن #خود #شرم حضورم
من #آرش #مشتاق تو هستم که #اسیرم
با #خنده بزن #دشنه به #دامان #غرورم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
#مینوشم
هر #عصر ساحل دلتنگے را
با #شراب تلخ نبودنت
تا موجا موج شرجیِ بادهاےموسمی
ستاره ڪن
#چشمهایت را بر تندیس خیالم
شاید فلسفه اے باشی
براے مستے هاے من
در ڪافه هاے انتظار
#عصرتون_بدور_از_دلتنگی
#مینوشم
هر #عصر ساحل دلتنگے را
با #شراب تلخ نبودنت
تا موجا موج شرجیِ بادهاےموسمی
ستاره ڪن
#چشمهایت را بر تندیس خیالم
شاید فلسفه اے باشی
براے مستے هاے من
در ڪافه هاے انتظار
#عصرتون_بدور_از_دلتنگی