شعر و غزل
425 subscribers
48.5K photos
7K videos
37 files
711 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️آرزو میڪنم در این ظهرتابستانی

🌺پروانہ دلت شـاد

♥️عـاقبتت بخیر

🌺زندگَیت بدون حسرت

♥️عشقت آسمانے و

🌺حال دلت خوبه خوب باشه

♥️ظهر شما عزیزان ش
اد

دلم واسه صدات تنگه
خیلیم تنگه !
برا تو که فرقی نمیکنه
فقط محض قرار دل بی قرار من زنگ بزن و تا برداشتم بگو:
عه ! اشتباه شده ! اشتباه گرفتم شماره رو!
بعد اشتباهی یه شب تا صبح حرفای اشتباه تر بزن که من فقط گوش کنم صداتو...
که مرهم‌ بذارم رو زخم دلتنگیام،
که آروم کنم دل بی تابمو...
باور کن چیزیم نیس
من حالم خوبه
خوبه خوب
کنار اومدم با همیشه نبودنات
فقط...
دلم واسه صدات تنگه
خیلی تنگ!🥀
امروز تو را منتظرم
امروز مرا به کافه آغوشت دعوت کن
امروز با نفس های تابستانی ات بر من بِدَم
امروز مرا در میان جانت بچکان
امروز موهایم را لابه لای انگشتانت بباف
امروز با جرعه ای،
از تاکستان چشمانت مرا مست کن
امروز با موج صدایت مرا قوطه ور کن
که حال و هوای امروز یک منِ مست و غرق و دیوانه
با تو عجیب دیدنی ست.
.
قلبی دارم خسته از تپیدن ،
می گویند ساده ام...!
می گویند تو مرا با یک نگاه ...
یک لبخند ...به بازی میگیری ...!
می گویند ترفند هایت ،
شیطنت هایت ...
و دروغهایت را نمی فهمم...
می گویند ساده ام ...
اما من فقط ساکتم همین !
درد فراوان دارم ،
و انها این را نمی فهمند....😔
وقتے دلتنگ باشی...
تمامـ آرامش یڪـ ساحل را همـ
به تو بدهند باز همـ
دل تو بارانیست ، خیس تر از دریا
خراب تر از امواج
آدمـ چقدر زود پیر مےشود ؛
وقتے احساسش
اضافه تر از درڪـ آدمـ هاست ...❈
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری

وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری

هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب

دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری

پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی

با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری

هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان

من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری

یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید

آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری

روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت

نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری

با نواهــای جـــرس گاهی به فریادم برس

کین ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری

کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود

پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری

- شهریار -


@sheroghazal124
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قبول کـن کـه اگر عاشقت شوم ، مَردَم
رهـا شدم ز غـروری ، کـه دوستت دارم

اگـر بـه دست خـودم بـود ، میتوانستم
بیان کنم که چجوری ، که دوستت دارم

و قصد می کنم این بار هم نفهمی چون
تـو یک حقیقت دوری ، که دوستت دارم


@sheroghazal124
شـانـه‌ات را مثـل یک دیوار میخواهد دلم
از نـگاهت جـامِ مِی، بسیار میخواهد دلم

تن به تن، آغوش‌درآغوش‌ و لب‌ بر رویِ لب
بوسه‌هایی مست‌ و با تکرار میخواهد دلم

دستِ یاری‌بخش‌و گرمایِ‌ حضورت‌ را‌ به جان
مثل شخصی مانده در آوار میخواهد دلم

غرق عشقت، شب‌به‌شب در دفتر شعرِ خیال
واژه‌ی چشمِ تو و خودکار میخواهد دلم

از نگاهت، بوسه‌ات، از چشم‌هایت، از لبت
نغمه‌ی سنتور و چنگ و تار میخواهد دلم

تند بادم، بیقرار و مست هر سو می‌وزم
خواستگاهی مثل شالیزار می‌خواهد دلم

@sheroghazal124
من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد
دعای یک لب مستم که مستجاب نشد

من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد

نه گل که خوشه‌ی انگور گور خود شده‌ای
که روی شاخه دلش خون‌شد و شراب نشد

پیمبری که به شوق رسالتی ابدی
درون غار فنا گشت و انتخاب نشد

نه من که بال هزاران چو من به‌ خون غلتید
ولی بنای قفس در جهان خراب نشد

به‌خواب رفت جهان آنچنان که تا به ابد
صدای هیچ خروسی حریف خواب نشد!

@sheroghazal124
دوست دارم
گردش خورشید چشمانت
تا به ابد
گرما بخش تنِ یخ زده ی
من باشد

دوست دارم
ماهِ بودنت
تا بی انتها
روشنی آسمان
چشمان من باشد

#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است

به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است

مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است

برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است

@sheroghazal124
مــیــشــود درد دلــم  را بــه تــو ابــراز  ڪــنــمــ
نــفــســم را بــه نــفــســهاے دلــت ســاز ڪــنــمــ

بــڪــنــے رخ بــه رخــم بــازے شــطــرنــج ولــیــ
شــاه احــســاس تــورا طــعــمــه ے ســربــاز ڪــنــمــ

عــاشــق اوجــم و پــرواز نــمــے دانــم حــیــفــ
مــیــشــود بــال و پــرم بــاشــے و پــرواز ڪــنــمــ

مــیــشــود زُل بــزنــے مــردمــڪ چــشــمــم را
شــانــه ات زیــر ســرم بــاشــدو هے نــاز ڪــنــمــ

بــشــوے  همــدم  دیــریــنــه ے احــســاســاتــمــ
از ســر شــوق  ڪــنــارت ڪــمــے  آواز ڪــنــمــ

مــیــشــود نــقــشــه ے قــلــبــت بــدهے در دســتــم
وســطــش پــنــجــره اے ســمــت دلــم بــاز ڪــنــمــ

تــا ڪــه  بــا خــنــده ے شــیــریــن دلــم رام شــویــ
و در آغــوش خــوشــت  زنــدگــے آغــاز  ڪــنــمــ...

@sheroghazal124
آغوش من به نام تو باشد گناه نیست
در اختیار تام تو باشد گناه نیست
نزدیک تر بیا نفسم را احاطه کن
لب روی لب به کام تو باشد گناه نیست
از عطر ناب پیرهنت مست کن مرا
مستی چو من که رام تو باشد گناه نیست
وقتی مرا به اسم صدا میکنی تو وااای
احساس در کلام تو باشد گناه نیست
همراه خوب؛ مشترک مورد نظر
در گوشی ام  پیام تو باشد گناه نیست
امشب برای خال لبت فکر چاره باش
پرواز سمت دام تو باشد گناه نیست...

@sheroghazal124
شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟
نگاهت سخت دنبال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟

برایت اتفاق افتاده در یک کافه ی ِ ابری
ته ِ فنجان ِ تو فال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟

خوش و بش کرده ای با سایه ی ِ دیوار وقتی که
دلت جویایِ احوالِ کسی باشد که دیگر نیست؟

چه خواهی کرد اگر هربار گوشــی را که برداری
نصیبت بوقِ اشغالِ کسی باشد که دیگر نیست؟

حواس ِ آسمانت پرت روی ِ شیشه های ِ مه
سکوتت جار و جنجالِ کسی باشد که دیگر نیست

شب ِ سرد ِ زمستانی تو هم لرزیده ای هرچند
به دور ِ گردنت شال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟

تصور کن برای ِ عیدهـای ِ رفته دلتنگی
به دستت کارت پستال ِ کسی باشد که دیگر نیست

شبیـه ِ ماهی ِ قرمز به روی ِ آب می مانی
که سین ات هفتمین سال ِ کسی باشد که دیگر نیست

شود هر خوشه اش روزی شرابی هفتصد ساله
اگر بغضت لگدمال ِ کسی باشد که دیگر نیست

چه مشکل می شود عشقی که حافظ در هوای ِ آن
الا یا ایها الحال ِ کسی باشد که دیگر نیست

رسیدن سهم ِ سیب ِ آرزوهایت نخواهد شد
اگر خوشبختی ات کال ِ کسی باشد که دیگر نیست

@sheroghazal124
از دیده رفته ای و به جانم نهان تویی
بر  بامِ آسمان دلم،   کهکشان تویی

هر جا که می روم، اثرِ ردّپای توست
در کوره راهِ گمشده ، تنها  نشان تویی

وقت اذان رسید و نمازم قضا شده است
محراب و قبله گاه و طنین اذان تویی

من ساقه های غرق به مرداب عاشقی
آن غنچه ی شکفته ی  نیلوفران تویی

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
عشقی که وصف آن نرود  در  بیان تویی

@sheroghazal124
💕بغل وا کن به روی من عزیزم
💕که دردم را به چشمانت بریزم

💕بکش دستی به روی صورت من
💕که طفلی خسته و دنیا گریزم
🕊❤️🕊
‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕مرا با خود ببر تا شهر مستی
💕که مستانه به دامانت بخیزم
🕊❤️🕊
‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕چه مرهم ها که در کنج لب توست
💕چه دردی دارد این جان مریضم
🕊❤️🕊
‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕تو را می خواهم از گردون و گردون
💕برایت با خدا هم می ستیزم...

@sheroghazal124
می بـوسـمـت اگـر چـه ، حلال تو نیستم
می بـوسـمـت اگـر چه کـه مال تو نیستم

جز من، شکارِ هرچه که آهوست در سر است
گـویـی فـقـط مـنـم ، کـه غـزال تو نیستم

در بـاغ سـیـب خـاطرِ تو روی شاخه ها
حـتی بـه بخت میوه ی کال ، تو نیستم

خوشبخت برف که بنشیند به شانه ات
بد بخت من که دُورِ تو شال تو نیستم

گیرم که یوسفم! وَ به چاهم! چه فایده
وقـتـی درون گـونه ی چال ، تـو نیستم

در نـقشه هـا ، هـمیشه تـو بالاتر از منی
مـن هر قَدَر کـه سبز ، شمـال تو نیستم

مـیرانی ام بـه اینـکه حرامم به تو ولی
مـی بوسمـت اگـر چه ، حلال تو نیستم


@sheroghazal124


  
بودنم بی تو محـال است مبادا بروی
زندگی زیـر سؤال است مبادا بروی

بنشین تا نشمارم گــــذر ثانیــه را
بی تو یک ثانیه سال است مبادا بروی

غیبتت را نتــوان هیـچ تحــمل بکنم
در دلم جنگ و جدال است مبادا بروی

دل تـو با دل من کی به تفاهم برسد ؟
همدلی شرط وصال است مبادا بروی

کلمات از لب تو جاری و ساری بشود
حرف تو شعر زلال است مبادا بروی

لب تو قند من و چشم تو فنجان من است
نوبت قهوه و فــال است مبادا بروی

در بــزنگاه خطر عازم صحرا نشوی
موقـعِ صید غـزال است مبادا بـروی

سوز و سرمای شدیدی پسِ آبادیِ ماست
زوزه ی گرگ و شغال است مبادا بروی

ای عسل باده حرامست ولی روی لبت
دو سه تا بوسه حـلال است مبادا بروی


@sheroghazal124
مــیــشــود آخــر ایــن شــعــر پــنــاهم بــدهی؟
مــن کــمــی گــم شــده ام نــور بــه راهم بــدهیــ؟

مــیــشــود دســت بــه دســتــم بــدهی در ظــلــمــت
کــمــی از نــور خــودت قــرض بــه مــاهم بــدهی؟

شــاعــران گــیــج و بــد اخــلــاق و پــراز دلــهره انــد
مــیــشــود عــشــق کــمــی گــاه بــه گــاهم بــدهیــ؟

هرچــه دیــدم همــگــی زشــتــی و پــنــدارِ پــلــیــد
کــاش مــیــشــد گــُل ســرخـی بــه نــگــاهم بــدهی

ســمــت مــا رنــگ نــدارد چــه ســیــاه و چــه ســپــیــد
رنــگ قــرمــز تــو نــدارے بــه ســیــاهم بــدهی؟

مــیــشــود بــا تــو از ایــن مــســلــخ بــیــهوده گــذشــت
گــر تــو فــرمــانــده شــویــ, جــاه و ســپــاهم بــدهیـد


@sheroghazal124
🌱🌱

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم

با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم

آن  زمان  کآرزوی  دیدن  جانم  باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم

گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

نیست  امید  صلاحی  ز  فساد  "حافظ"
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم

@sheroghazal124