شعر و غزل
420 subscribers
48.4K photos
6.98K videos
37 files
709 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
یک شب تمام خاطراتم، چون عسل بـود
گل واژه ی رخساره ات ، خیرالعـمـل بود

دیـشب تمـام فــکر من، درگـیر غـم شــد
در بین عشق وعقل من بحث وجدل بود

زلـف سـیاهـت شــد رهـا، در شـام تاریک
آن طـره ی مشـکین تو ،ضرب الـمثل بود

وقــتی نـگـاه دل ، بـه زلـفان تــو افــتاد
در موج موهـایت ، هزار ویک گسـل بود

آنـشب کـه در رویـای دل گـشتی نـمایان
جـانا حـضـورت در نـهانم بی مثل بـود

آنشب که از چشمان تو، سـاغر چـشیدم
گـویا تـمام لحظـه هـا، خـیر العـمل بـود

دیشب به خوابم آمدی ،قلبم فرو ریخت
خنده به روی گونه ات،شهد و عسل بود

با عشوه ی مستانه ات ،دل از کفم رفت
ایـن دل گـرفـتار تـو از روز ازل بــود

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
هـر شب دلـم برای تو بهانه می گیرد
هــر دم غـمی دلـم را نشانه می گیرد

شـبم بـدون وجـود تـو، بی نور است
دلـم سـراغ تـــو را از کـرانه می گیرد

زبس که خسته شده دل از بی کـسی
سراغ تو را از مـن بی آشیانه میگیرد

تـو راهمیشه وجود به عشق می نازید
دلم به فصل خزان عاشقانه می گیـرد

دلـم زهر تپـشی ، دوباره باز می ماند
ولی برای ناز نگاهی ، بهـانه می گیرد

ببین که شعله ی عشقت، درون سینـه
دوباره زنده شده و هی زبانه میگیـرد

مـنم آن شـاعـر خـستـه ،کـه هـر شـب
دلـش هـــوای تو را از تـرانـه می گیرد


#علی‌_فعله‌گری
@sheroghazal124
شمـع خـاموش دلـم ، پای تو سوزان شده است
دل سـودا زده ام ، عــاشـق جـیران شــده است

ذهن آشـوب و دلی غـرق غــم و قـلبی حـــزیـن
هر کجا شعله ی عشق است فروزان شده است

بـــاغـبان دل مـن ، چشـم بـه ره فـصـل بـهـــار
بلبل از شـوق نــگاهی که غـزلخوان شده است

عـده ای خـنده به لب دارند و صـد کینه به دل
وانمـودی است که دلـداده فـراوان شده است

عـشـق بـازیـچـه ی الـفـاظ فـریــب اســت، دلا
هـر ز ره آمـده ای یـوسـف کنعـان شـده اسـت

دل مـا و شـب تـار و مــی نـــاب و لـب لـــعــل
داستانی است که در میکـده پنـهان شده است

شوخ شـهر آشـوب ما ، موی پریشان کرده بود
راهـب صـومـعـه از شـوق مسلمان شـده است

آســمــان دل مـن ، پـر شـــده از طعنـه ی یــار
در شـب تار دلـم ،غـمکــده ویـران شـده اسـت

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
بـاید بـروم خـانـه ی خمـار و دگر هــیچ
با بـاده ی نـاب وتـن تبـدار و دگـر هـیچ

از داغ فـراقت شـده ام سـخـت گرفــتار
تا کی بـرسـد لحظه ی دیدار و دگر هیچ

از میـکـده تـا مسـجد و محـراب دویدم
بـا شــوق نـگـاه رخ دلـدار و دگـر هیــچ

از بـاده ی مسـتانه ات مـحـروم نگـردان
من ماندم و یک قلب گرفتار و دگر هیچ

رفــتی و مـرا نیـست خبر، یار کجایی ؟
چشمـم به ره پنجره ای تار و دگر هیچ

بازآ و ببـین بار غـمت ، مـانده بـدوشــم
از شـانه ی افـتاده ام بردار و دگـر هیچ

هرچند عیـانی به دل ودیـده ی جـانـــم
پنهان شده ای در دل اشعار و دگر هـیچ

#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
مـرغ خـوشخوان غـزل با تو پریـدن ساده نیست
از میان باغ عـشقت غـنچه چیـدن سـاده نـیست

مـی بـــری بــا هــر نـگاهـت ایـن دل دیـوانــه را
از نـــگاه دلـربــایـت ،دل بــریـدن ســاده نیــست

روز هــــا در حـسـرت دیــدار تــو شــب کـرده ام
در هـوایـت بی هـوا هـم پرکـشیدن سـاده نیست

مــی روم بــا خــاطراتت بـا هـــزاران درد و غــم
بار دلـتنگی به هـر سـویی کـشیدن سـاده نیست

کاش مـی دیـدی چـه کـــردی بـــا دل سـودا زده
بـعـد عمـری نـاز چشـمانت خـریدن ساده نیست

بــر دلـم افـتاده اســت دلـشـوره ی فــقـدان تــو
طـعم تلـخ چهـره ی مـاهت نـدیدن ساده نیست

دل بــریـدی و گـذشــتی از دل غـمــدیــــده ام
بـــا دل غـمدیــده دنـبالت دویـدن سـاده نیست

آمــدم تــا جـرعــه نــوش جام میـنایت شـــوم
جرعه ای ازباده ی عشقت چشیدن ساده نیست

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
نــاز تـو و نـیاز مـن ، ای مــه دل پـذیـر مـن
دل ز کـفـم ربــودی و بـاز شــدی امـیر مــن

آمـده ام فـدا کـنـم ،روح و تـنــم بپــای تــو
بـرق نـگاهت دلبرا حک شـده در ضمیر مـن

عـشـق ز دام رهـیده ام بـاز بیـا بــه دام دل
یـا بـشـوم اسیـر تــو ، یا بشـوی اســیر مـن

گـر تـو رهـا کنـی مـرا با دل بـی قـرار خـود
روز قـیامـتی شــود ، خانـه ام از نـفیـر مـن

کاش دمـی قـدم نهی ، بر دل بی قـرار مـن
دل به رهت سپرده ام تاکه شدی مسیر من

آمده ام بـه کـــوی تا که شـبم سحــر شـود
شمـع شـب تارم شـوی ،در وادی و کویر من

یخ زده است حال دلـم تا تو شبی نظر کنی
گرم شود با عشوه ات این شب زمهـریر من

بـا نـفس بهـاری ات ، باز بـه دلـم امـید بـده
تـا که فــنا شود دمی، این غـم دامنـگیر من

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
بی تـو اقـبـال دلـم خـوابید ،بـاور می کنی
کـودک دل در بــرم خـندید ،بـاور می کـنی

خوب من بعد فراقت چون دلم اتش گرفت
اشـک غـم بر قـامتـم بـارید، بــاور می کـنی

درد هـجرانت چـنان ویـرانه کــرده باغ دل
در بـهارام شـاخـه ام خشـکید باور می کنی

نــاگـهان بـعـد تـو عـالـم بــر دلـم آوار شــد
طفل دل از مـادرش تـرسـید بـاور مـی کنی

چشم گریانت چنـان ویـران کـرده حـال دل
عـالمی زیـن واقـعــه لــرزید بـاور می کنـی

رفته بود دل در پی ات حتی در میخانه ها
هستی ام از هـم فـرو پاشـید باور می کنی

زآنکه رفتـه است مـاه من از اسمان بیکران
خنده از لب های مـن دزدیـد باور می کنـی


#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
چه می داند کسی داغ دل و راز نـهـانـم را
کدامین باده ی مستی ستانده شهد جانم را

هوای بی قراری ها چنان اتش بـه جانـم زد
نمی خوانی توازچشمم غم ودرد نهانم را ؟
،
دلم درگیر رازی است که آنرا عشق مینامم
چـنان در گیر وجدانم که می بندد زبانم را

تو ای آموزگاری که زمن از عشق می پرسی
یـقین دارم نـمی دانید جـواب امـتحانـم را

به مکتب خانه عشقت تمام شب سحر کردم
بـه امیدی که دریـابـم تن و روح وروانم را

چنـان سرگرم رویا شـد دل سـودا زده باتـو
که از خاطر برون رفـته هـمه نام ونشانم را

پریشان کرده ای امشب کمند ناز گیـسویت
به یغـما برده ای جانا همـه تاب و تـوانـم را

#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
پریشان کرده ای دل را چو گیسوی پریشانت
ترحـم بـر دلـم بنـمـا ، بـیا دسـتم بـه دامـانت

بـه هـر جـا رو کنـم امـشب رخ مـاه تـرا بیـنم
نگاهم بی اراده گشت ز مغـناطیس چشمانت

میان جمــع مشـتاقان رخی اتـش فشـان دارم
عـجب شـوقی بپا کـردی تو با لبـهای خنـدانت

غـزلخوان رخ مـاهـت شـدم تا یـار مـن بـاشی
چـه غـوغـابی بپا کرده دلم با عـشق سـوزانت

نوازش میکنی مـو را که دل از کف برون اری
نمی دانی چه می سـازد نـوازشــهای پنهـانـت

تـو زیبا تر ز مهـتابی که بر جـانـم همـی تـابی
سراسر عشـق می تـابی از ان بـدر درخـشانت

خـم زلـف سـیاهی که به دست بـاد رهـا کردی
مـرا دیـوانــه می ســازد ، میـان طـاق ایـوانت

#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
هـر چنـد بـرای عاشــقی دیگر زمـان نیست
رسـوا تـر از مـن در میـان عاشقـان نیســت

هر جا نشان ازعشق باشـد دل هـمانجـاست
جزعشق تو درقلب من عشقی عیان نیست

بی تو فضـای کلبه ام سرد است وخـاموش
یـک تک ستـاره بـهـر مـن در آسـمان نیـست

نـــاز نــگاهـــت می بــرد تـاب و تـــوانــم
شیرین تر از شهد لبـانت در جــهان نیـست

از بــاده ی رنـگین مـی هــرگــز نـنــوشـــم
وقــتی که مـهـتابـم میـان آســمــان نیـست

دل مـــانـده است در حـسرت چـشمان زیبا
زیبـاتـر از چشـمـان تـو در کهـکـشان نـیست

چـشمـم به در شـد خیـره و اشـکم بـدامـان
بارم گران است ازغم و دل شادمان نیست

بــازآ و دریــاب یــک نـظــر بیـــمار عشقت
از پـا فتــادم در تنـم روح و روان نیــست


#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
لیلی اگـر از حـالت مجـنون خـبری داشــت
از حـسرت دیدار رخش چشـم تری داشـت

در باده ی مسـتانه بجـز عـشق نمی ریخت
ساقی اگر از شیوه ی مستان نظری داشت

یک غنـچه از ایـن بـاغ به یغـما نمی رفـت
ایــن گلـشن اگر پـادشـه نامـوری داشـــت

بـرشاخه ی خشکیده دگر نغمـه نمیخواند
آن بلـبل غـمـدیـده اگـر بال وپـری داشـت


#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
در ایـن دیوانسرا گاهی، ز هـجر یار می رقـصـم
به خود می پیچم از اندوه شبیه مار میرقصـم

من آن دیوانه ی مستم ، که می افتاده از دستم
میـان جمـع سر مستم ، ولی هوشیار می رقصم

چو محکومم به زندانش، بدور ازبـرق چشمانش
کجـا گیرم گــریبانش ، فقط نا چار می رقـصم

فـلک بر چیـده جامم را ، شـراب خـام خامم را
ز دست دادم دوامم را، ولی دشـوار می رقـصم

کجاست آن عشق و همرازی ، نـگار ایده پـردازی
نمـانـده یار دمـســازی ، پر از تـکرار می رقـصـم

بگو ان شـور شیرین کو ، قـرین و یار دیرین کو
شراب نـاب نوشین کو ، به عشق یار می رقصم

مـن آن مـرغ پــریـشـانـم ، درون سیـنـه نـالانــم
ز بی مهری گـریزانـم ،که صوفی وار می رقصم

بـــه دل دارم هـوای تــو ، بـه سر نـاز و ادای تـو
دلـم پــر زد بــرای تــو ، شـب دیدار می رقـصـم


#علی‌_فعله‌گری

@sheroghazal124
‍ در ایـن دیوانسرا گاهی، ز هـجر یار می رقـصـم
به خود می پیچم از اندوه شبیه مار میرقصـم

من آن دیوانه ی مستم ، که می افتاده از دستم
میـان جمـع سر مستم ، ولی هوشیار می رقصم

چو محکومم به زندانش، بدور ازبـرق چشمانش
کجـا گیرم گــریبانش ، فقط نا چار می رقـصم

فـلک بر چیـده جامم را ، شـراب خـام خامم را
ز دست دادم دوامم را، ولی دشـوار می رقـصم

کجاست آن عشق و همرازی ، نـگار ایده پـردازی
نمـانـده یار دمـســازی ، پر از تـکرار می رقـصـم

بگو ان شـور شیرین کو ، قـرین و یار دیرین کو
شراب نـاب نوشین کو ، به عشق یار می رقصم

مـن آن مـرغ پــریـشـانـم ، درون سیـنـه نـالانــم
ز بی مهری گـریزانـم ،که صوفی وار می رقصم

بـــه دل دارم هـوای تــو ، بـه سر نـاز و ادای تـو
دلـم پــر زد بــرای تــو ، شـب دیدار می رقـصـم


#علی‌_فعله‌گری

@sheroghazal124
چشــم انـتـطار یـارم ، آن مـه جبیـن نگارم
چشمـم ز راه عشقـش، یک لحظـه برنـدارم

صبر ازکفم خزیده است با این دل شکسته
در حسرت وصـالش،، ترسم که جان سپارم

چون در رهی هراسان صحرا نشین عشقم
مـجنـون بـی بـدیلـم ، از دوریــش خـمـارم

آکنــده شـد زمـانم ، ز ین حال عاشقانـه ام
زیـن انتـطار بی حد ، رفـتـه است اعتــبارم

مستـم ز بــوی زلفـش ، چون بلبل غزلخوان
ســر بـر فـلک کشیده است ، اوای انـتـطارم

شادم به یک نگاهش چشمان هم چوماهش
آهـوصـفت نـگاری اسـت ، آن یار بی قرارم

حـالم چـنان پریشـان ،افـتاده دست طوفان
زلـف کـمند یـارم ، چــون گشـتــه بنــد دارم

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
چشــم انـتـطار یـارم ، آن مـه جبیـن نگارم
چشمـم ز راه عشقـش، یک لحظـه برنـدارم

صبر ازکفم خزیده است با این دل شکسته
در حسرت وصـالش،، ترسم که جان سپارم

چون در رهی هراسان صحرا نشین عشقم
مـجنـون بـی بـدیلـم ، از دوریــش خـمـارم

آکنــده شـد زمـانم ، ز ین حال عاشقانـه ام
زیـن انتـطار بی حد ، رفـتـه است اعتــبارم

مستـم ز بــوی زلفـش ، چون بلبل غزلخوان
ســر بـر فـلک کشیده است ، اوای انـتـطارم

شادم به یک نگاهش چشمان هم چوماهش
آهـوصـفت نـگاری اسـت ، آن یار بی قرارم

حـالم چـنان پریشـان ،افـتاده دست طوفان
زلـف کـمند یـارم ، چــون گشـتــه بنــد دارم

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
چــاره ی درد مــن غـمـــزده لبخند نشد
دل مـن بـعد تـو در میکـده هم بند نشد

آمـدم تا بـرهـت جــان بـدهــم تـا نروی
عقل میخواست ولی قلب تو پا بندنشد

آنـقدر پـرسه زدم در شـب سودا زده ام
شبم از پرسه بـیهـوده که خـرسند نشـد

شـیوه ی رنـدی تو ورد زبان هـمـه است
در خـفا در نظرم کـس به تو مـانند نشد

آمـدم تـا کـه بـگـویم بـه تو اسـرار دلـم
کارگـر بر دل سنگ اینـهمـه تـرفـند نشـد

دل دیوانه ی مـن در طلب شـهد تـو بود
شـهـد شـیرین لبـت در نـظـرم قـند نـشد

خم گـیسـوی تـو بر تارک دل زخمـه زده
به کـجا شــکوه بـرم زلف تو پا بند نشـد

گفته بودم که دلم درگـرو وصـل تو بـود
حاصل وصل تو غیر دو سه تلخـند نشد

می روم تا به نـهـم سـر بـه بیابان جنون
چـون تو رفتی و دلم ثانـیه ای بـند نشد

#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
‍ .با غــم و تنهایی ام، دارم مـدارا می کـنم
روز وشب ، یک خلوت جانانه بر پا میکنم

می نشینم تاسحر، بابغض جانفرسا، فقط
اشـک های بی صدایم، را تمـاشـا می کنم

گفته بودم گرنیایی ، بی تو میمیرم ، ولـی
من نمیدونم چرا ، امروز و فردا می کنـم

چشمه ذوق غزل بی نام توخشکیده است
خود به غفلت میزنم، انکار وحاشا میکنم

بیخیال از رفتن و ازگریه های نیمه شـب
دائما این درد سر کش را ، مداوا می کنم

ادعای بی خیالی ، کـار دسـتم داده اسـت
در دلم شـوری بپا ، بیهوده حاشا می کنم

وعده دادم این اواخر بی ریا باشم ، ولی
عشق اندر سینه و لفظا ز سر وا می کنم

عـزم کردم تا بـگویم" دوستت دارم "ولی
لکنتی عارض شدواین پا وآن پا می کنم


#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
دلــبـر آمـد بــا خـودش اورد شــور دیـگـری
سهـم مـن از عـشق او گـردیـد جـور دیگری

زینت اشعـار مـن تنـهــا خیال نـاب اوسـت
ور نـه دل آتـش بگـیرد ،چـون تنور دیگـری

دستـهـایم خـالی و دامـان او کـوتاه ، ولـی
مانده ام چشم انتـظار و یا حضـور دیگری

درد من از بی قراری بود و آن دیــوانه خو
در سرش سودای غیر وسات وسور دیگری

در دلم غـم شعله ور شد ،آه از سینه بـرون
مـن کـجا یـابـم دلی ، سـنگ صبـور دیـگری

دل بریده است ازمن و ازاین همه دلدادگی
ظاهـرا دل داده است بر شر و شور دیگری

کاسـه ی صبـر مرا لبـریـز از غم کرده است
راز دل تـرسـم بـگـویـم در حـضـور دیگـری

اینـقدر زخـم زبان بر این دل محـزون زده
قـالبم گـشــته تهـی ،از نـو ظـهــور دیـگری

یـکـه تــاز جـاده ی بی انــتهـا بـودم ، ولـی
مثل مـوسی می روم تا کـوه طـور دیگـری

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124
احساس غریبی ست که تنـها شدم انـگار
دیــــوانـه و اواره ی صحرا شــدم انـگار

در خــانـه ی بی بــاده و خـمـاری این دل
در گیر غـم یـک ســره شیدا شــدم انـگار

دل خونم ازاین هجر و پریشانی هر شب
ای کاش ببینی که چه رســوا شـدم انگار

شوریـده ســر و واله ز کام و مـی لعـلـت
بـی مـیکــده لبـریز مــعــما شــدم انـگار

در وادی دلدادگـی و کــوزه بـــه دوشــی
مبهـوت غـضب ورزی لـیـلا شــدم انــگار

شوری است زاشعارم و این رقص کلامم
با شعـبده ی عشـق ز سر وا شــدم انگار

زآن بـرق نـگاهـی که ز دل بـــرده قـرارم
مـدهـوش نـگـه غـرق تـماشا شـدم انگار

تـا بر در میخـا نه ی عـشـقت گـذرم رفت
دربـاده ی مینـای تــو، مـعـنا شــدم انـگار

#علی_فعله‌گری


@sheroghazal124
پرسید چه خبر ؟ از تو چه پنهان خبری نیست
از طــره ی آن ؛ زلـف پـریشـان خــبری نیـست

انــگار نــه انــگار ؛ بـهاران ز ره تــازه رســـیده
از چه چـه ی ؛ بلبـل خوشـخوان خبری نیست

انــدوه من از لـعل لــب و چـشم ســیاه اسـت
در روز وشـبم ؛ غـیر زمـستــان خــبری نیست

بـــازآ ! کـمی طــــره ی مشـــکین بـر افــشان
مهـــمان خـداییم و زشـــیطان خــبری نیـست

در صــــومعـــه ودیــر مــغان بــاده رهـــا کــن
ایـــمن مشو ؛ از قــوم مــسلمان خبری نیـست

انــدوه شــده سهـــم دل و خـــسته ام از خود
جز قطره ی اشک از ناوک مژگان خبری نیست

از فــــــال غـــریبــــانـه ی من ؛ سـاده گـذر کن
جز بــخت سیــاهی ؛ ته فنجان خبـری نیست

#علی_فعله‌گری

@sheroghazal124