شعر و غزل
357 subscribers
47.5K photos
6.23K videos
36 files
678 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر

درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر

بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر

رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر

هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...

#حامد_عسکری

𝒔𝒉𝒆𝒓𝒐𝒈𝒉𝒂𝒛𝒂𝒍 𝒔𝒉𝒆𝒓𝒐𝒈𝒉𝒂𝒛𝒂𝒍 𝒔𝒉𝒆𝒓𝒐𝒈𝒉𝒂𝒛𝒂

🌹🌹❤️🌹🌹
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر

درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر

بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر

رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر

هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...

#حامد_عسکری
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌
عشق بعضی وقت‌ها از درد دوری بهتر است
بی‌قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است

توی قرآن خوانده‌ام، یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است

نامه‌هایم چشم‌هایت را اذیت می‌کند
درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است

چای دم کن، خسته‌ام از تلخی نسکافه‌ها
چای با عطر هل و گل‌های قوری بهتر است

من سرم بر شانه‌ات؟ یا تو سرت بر شانه‌ام؟
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است؟

#حامد_عسکری
.
.
نبودی، در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی
دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی

نبودی، بغض کردم، حرفها را خودخوری کردم
دلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد، چه ویرانی
گوزنی پیر بر مهمانسرای خانه‌ی خانی
به لطف سرپری تک‌لول مهمان شد، چه مهمانی

یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تو
یکی در تنگی آغوش زندان شد، چه زندانی

پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری
بماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانی

من از «سهراب» بودن، زخم خوردن قسمتم بوده
برو «گردآفریدم»، فصل پایان شد، چه پایانی...

#حامد_عسکری
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌💠💠⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم

او می رود و هر قدمش لاله و نسرین
ما سنگ تر از قبل همانیم که بودیم

ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم

تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ست
از غیرتمان بود، نوشتند حسودیم

جو گندمی از داغ غمش تار به تاریم
در حسرت پیراهن او پود به پودیم

پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است
دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم

بر سقف اگر رستن قندیل فراز است
ما نیز همانیم، فرازیم و فرودیم

یک روز میاید و بماند که چه دیر است
روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم

بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم

#حامد_عسکری
عشق بعضی وقت‌ها از درد دوری بهتر است

بی‌قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است

توی قرآن خوانده‌ام، یعقوب یادم داده است:

دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است

نامه‌هایم چشم‌هایت را اذیت می‌کند

درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است

چای دم کن، خسته‌ام از تلخی نسکافه‌ها

چای با عطر هل و گل‌های قوری بهتر است

من سرم بر شانه‌ات؟ یا تو سرت بر شانه‌ام؟

فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است؟

#حامد_عسکری
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم

او می رود و هر قدمش لاله و نسرین
ما سنگ تر از قبل همانیم که بودیم

ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم

تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ست
از غیرتمان بود ، نوشتند حسودیم

جو گندمی از داغ غمش تار به تاریم
در حسرت پیراهن او پود به پودیم

پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است
دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم

بر سقف اگر رستن قندیل فراز است
ما نیز همانیم ، فرازیم و فرودیم

یک روز میاید و بماند که چه دیر است
روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم

بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم

#حامد_عسکری
.

@sheroghazal124
برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست
تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست

تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما
مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست

هنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیق
هنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیست

هنوز طعنه به جان میخرد زلیخا و
هنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیست

هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم
دلیلِ سوختنش هر هزار بار یکیست

حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم
که قوسِ پیکره ی برنو و دوتار یکیست

شبی ترنج به بَر میکشد شبی حلاج
شکایت ازکه کنیم ای رفیق؟!دار یکیست

دو مصرع اند دو ابرو شکسته نستعلیق
میانِ هر غزلی بیتِ شاهکار یکیست

به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد
دلیل خون جگریِ من و انار یکیست!

به دشنه کاریِ قلبم برس ادامه بده
خدای هر دوی ما انتهای کار، یکی‌ست


#حامد_عسکری

@sheroghazal124
هر نسیمی كه نصیب از گل و باران ببرد
می‌تواند خبر از مصر به كنعان ببرد

آه از عشق ! كه یك مرتبه تصمیم گرفت
یوسف از چاه درآورده ، به زندان ببرد

ماه‌رویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم كشد ، زیره به كرمان ببرد

دودلم ؛ اینكه بیاید منِ معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد

شعرْ كوتاه ، ولی حرف به اندازه‌ی كوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد

#حامد_عسکری

@sheroghazal124
اصـلاً قبـول حـرفِ شـما، مـن روانی ام
مـن رعـد و بـرق و زلـزله ام؛ ناگهانی ام

این بیت های تلخِ نفس گیرِ شعله خیز
داغِ شـماست خیمـه زده بـر جوانی ام

رودم ! اگــرچه بی تو بـه دریا نمی رسم
کـوهم ! اگــرچه مُردنی و استخوانی ام

بگذار روی دوش تـو بـاشد، یکی دو روز
این سر ، کـه سرشکسته ی نامهربانی ام

شاعر شنیدنی ست ... ولی دستِ روزگار
نگذاشت..اینکه بشنوی ام یا بخوانی ام

این بیتِ آخر است! هوا گرم شد ، بخند
مـن دوستـدارِ بستنـیِ زعـفــرانـی ام!

#حامد_عسکری


@sheroghazal124