شعر و غزل
359 subscribers
46.4K photos
5.88K videos
35 files
660 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
همه شب بِشوم سوی این میخانه حرفی نیست
گر بمیرم به تمنای وصلِ این دردانه حرفی نیست

محیا باشد ساقی و می ناب و وصلِ یار
بشوم مست و خراب به این پیمانه حرفی نیست

شدم رِندِ سینه چاک و شُهرهء این شهر
که غلام عشقم و رسوای این زمانه حرفی نیست

مرا جز صحن و سرای روی تو راهی نیست
که جانم را دخیل کنم به این آستانه حرفی نیست


#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
در رَه دین و آئین تو
چُنان‌ غرق نیازم
که شدم بی نیاز زمسلمانی

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
امروز
لباس زیبا بر تنِ واژه ها
نمی پوشانم
دست و پای شعرم را
میبندم
تنها روی گل شقایق
می نویسم ، می نویسم

"منِ خالی پُرم از تو"

گل شقایق را سنجاق می کنم
روی شانه های قاصدک

وبا اَن یکاد قاصدک را
به دستِ باد می سپارم

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
پریشانم زِ گردش چشمان مستانه ای
خرابم زِ غمزه و ادای نگاه دردانه ای

کشمکشی است میان من و شراب چشمانش
می نوشم که مرا جز چشمان او نیست پیمانه ای

بر شاخسار درخت شب نشسته دلتنگیم
بیا که مرا نیست جز زلف تو آشیانه ای

مرا عهدی است با جانِ جانانم
که قیاسی نیست بین من و دیوانه ای

خیال بارانیت مرا مهمان است امشب
نیست در بساطم چیزی جز شعر و پیاله ای

همه شب ذکر نام تو شد وِرد زبانم
کفر می گویم که مرا نیست جز تو قبلهء جانانه ای

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌
ای که مُبطلایم به طلب نیاز تو
سوی قبله می شوم و میکنم ادا نماز تو

تا به سحر غرق شمع و نور و دعا
به وقت صبح نغمه سر میدهم به ساز تو

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌
🌸ســــلام
💓صبح چهارشنبه تون بخیر

🌸الهـی امـروزتـون رو
💓با دنیا عشق و محبت

🌸با یک لبخـنـد قـشنگ
💓با یک دل پاک و بی کینه

🌸با یک ذهـن آرام
💓و انـرژی مثبت شـروع کنید

چهارشنبه تون شاد و پراز موفقیت🌸
🌸ســـلام
🌷سلامی بہ زیبایی
🌸عشق و بہ لطافت دل
🌷بہ نرمی ابریشم مهربانی
🌸بہ وسعت تبسم زندگی
🌷بہ امتداد آسمان مهرورزی
🌸و بہ بلندای افق نگاه زیبـا
🌷تقدیم بہ دوستان عزیزم

🌸صبحتو ن بخیر
🌷همراه با سعادت و سلامتی
💙❤️
⚫️دلم کسی را میخواهد ،

کسی که از جنس خودم باشد…

⚫️دلش شیشه ای…

گونه اش بارانی…

⚫️دستانش سرد…

نگاهش ستاره باران…

⚫️دلم یک ساده دل میخواهد
💙❤️
🔻مردها تشنه روز مرد نیستند

🔻مردها به یک روز قدردانی در سال نیازی ندارند، مرد آفریده شده تا تکیه گاه شود نه متکی باشد، مرد به این حساس نیست که کی و چی کادو می‌گیرد! فلانی برای شوهرش چه خریده؟ جوراب گرفته یا ساعت مچی طلا؟

🔻همین که تبسم را بر لب زنش ببیند،
همین که لبخند را بر چهره دخترش ببیند،
همین که سربلندی پسرش را ببیند،
همین که خواهرش بتواند به او تکیه کند،
همین که مادرش با او درد دل کند،
همین که پدر پیرش جوانی خودش را در او ببیند،
همین ها برای مرد کافیست
همین ها مرد را خوشبخت می‌کند

🔻مرد آمده تا دیگران را خوشبخت کند،
آمده تا شود ستون خانواده،
آمده بسوزد تا روشنایی بخشد،
هیچ هدیه ای، هیچ کادویی، هیچ گوهر گرانبهایی هیچ مردی را خوشحال نمیکند مگر آرامش خانوده اش!

🔻مرد مهرورزی بلد نیست، چون مادر نیست! مرد مهروزی اش را به زبان نمی‌آورد، نشان می‌دهد!

🔻بهترین هدیه برای یک مرد، یک تشکر واضح و شفاف به همراه لبخند و رضایت و  آرامش خانوده اش هست‌...

عمرشان دراز و عزتشان افزون باد🙏🌹
حیدر شدی
@Maddahionlin
🌸 #میلاد_امام_علی(ع)

💐حیدر شدی تا ...

💐پشت در هی در بکوبم

🎤
#محمود_کریمی

👌فوق زیبا

‌‌‌‌‌‌با اجازه غزلى تازه فدايت كردم
بر سر سجده نه در شعر, دعايت كردم

با اجازه ز همه دست كشيدم امشب
و تو را از وسط جمع سوايت كردم

با اجازه ز تو و چشم و لبت مى گويم
چه كنم دست خودم نيست هوايت كردم

با اجازه تو طبيبى و منم باز مريض
تو بزن بوسه بگو باز دوايت كردم

با اجازه به خيالات خودم مى پيچم
مثلا بودى و اين بار صدايت كردم

با اجازه ز شما و بى اجازه ز همه
بوسه بر شعر زدم باز دعايت كردم

مولانا

‌ ‎‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😔😔😔پـــدر

🙏❤️🙏
‌ ‎‌‌
خدایا
در این آدینـه مبارک
و آستـانه روز ♡ پـدر ♡
به همه پدران عزیز سلامتے
و طول عمر با عزت عنایت بفرما

خدایا
سایه همه پدران سرزمینم را 
مستدام بدار و اگر 
غم و غصه در  دلها شون هست
به شـادے مبدل بفرما

خدایا
هیچ پدرے را شرمنده
خانواده و فرزندانشان نڪن
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
❤️آمیـــن🙏🌹

‌ ‎‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه زیبا گفت کوروش کبیر:


محبوب همه باش معشوق یکی!
مهرت را به همه هدیه کن 🍂🌸
عشق را به یکی
با هر رفتنی اشک نریز
با هر آمدنی لبخند نزن🍂🌸

‌ ‎‌‌‌
بابا یعنی پناه یک آدم. یعنی کسی که وسط دعواهای کودکانه به آغوشش امید داری، یعنی قدرتمند ترین انسان روی زمین برای هر بچه، کسی که در تصور فرزندش هر ناممکن و ناشدنی را در جیب‌های کتش پنهان کرده و هیچکس از او قوی‌تر نیست.
بابا یعنی مردی که شب‌ها با لبخند به خانه بر می‌گردد و همیشه شکلات و چیزهای خوشحال کننده در جیب‌هاش دارد. بابا یعنی صبح‌های زمستان کسی از خواب بیدارت کند که «بلند شو ببین چه برفی آمده!» یعنی «دعا کنید امسال عیدی بدهند می‌برمتان شمال» و عیدی می‌دهند و نمی‌بردمان شمال و همیشه زخم‌های عمیق‌تری برای بستن دارد.
بابا یعنی یک‌تنه با مشکلات جهان جنگیدن، یعنی عیدها برای بچه‌ها لباس خریدن و با شادیِ آن‌ها شاد شدن. یعنی آجیل و پشمک و کلوچه‌ی عید در دست از راه رسیدن و ذوق بچه‌ها را نگاه کردن. بابا یعنی قلقلک‌های غافلگیرانه و مسافرت‌های ناگهانی.
بابا یعنی تکه‌ی بزرگی از قدرت و مهربانی خدا در وجود یک نفر.
خدایا مراقب همه‌ی باباها باش، ظریف نیستند، ولی بیش از توان‌شان مهربانند و بخشنده.
خدا کند هیچ بابایی هیچ‌جوره شرمنده‌ی بچه‌هاش نباشد. خدا کند همیشه چوب جادوییِ باباها برای برآوردن آرزوهای بچه‌هاشان، پر از معجزه و لبخند باشد.
خدا کند...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پـیـش شـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم

همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت
مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم

این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش
آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم

کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوست
هر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنم

فکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟
در قــدم بـرداشــتـن هـای ِ تـو دقـت می کـنم

یـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روم
لـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنم

ترک ِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـت
روی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـم

تـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـت
می نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم





تنها
داده ام در هجر تو عقل و شدم دیوانه ات
بعد تو تنهایی و خلوت شده ماوای من

در ره عشق تو دیگر گشته ام بیمار دل
از غمت زخمی نشسته بردل و سیمای من

هر نفس از یاد تو در سینه غوغا میکنم
ای نشسته در دل من ، چشم تو رویای من

در امید وصل تو چون شمع می سوزم شبی
می شود شب تا سحر اشک غمت هم پای من

با همین نا مهربانی عاشقت هستم ولی
رفته ای و دل بریدی از من و دنیای من

🌷
ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﺎ ﺭﻧﮓِ ﭼﺸﻤﺖ بی ﻗـﺮﺍﺭﻡ میﮐﻨﺪ
ﻭﺍﺭﺩِ ﺩﻧﯿـﺎئی ﺍﺯ ﻓﺼﻞِ ﺑﻬــﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ

ﻋﻤﻖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﻫﺎی ﺩﻭﺭﻡ می ﺑَﺮﺩ
از لبِ ساحل به دریا ﺭﻫﺴﭙﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ

ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻟﻢ می ﮔﺮﯾﺰی ﺗﺎ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ
ﻏﯿﺒﺘﺖ ﻫـﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ

ﺑﺎﻓﻪ ی ﺯﻟﻔﺖ ﮐﺘﺎبی ﺍﺯ ﻏﺰﻟﻬﺎ می ﺷﻮﺩ
بی ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﻫﺎی بی ﺷﻤﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ

ﺳﺮخی ﻟﺒﻬﺎی ﺗﻮ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺟـﺎﻧﻢ می ﺯﻧﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﺴﺘﺖ ﺍﺯ ﻓﺮﯾﺒﺎئی ﺧـﻤﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ

ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ می ﺩﺭﺧﺸﺪ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺘﻬﺎی ﺩﻭﺭ
ﺟﻠﻮﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕِ ﺷﺒﻬﺎی ﺗﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ

ﺍی ﻋﺴﻞ ﺑﺎﻧﻮ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﺍی ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮ
ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺒﺎئی ﺍﺕ بی ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ می ﮐﻨﺪ


تنها
‌.
گاهے چنان
گره می‌خورد دلت به دلی
ڪه هیچ چیز و هیچڪس را
یاراے گشایشش نیست
گاهے چنان مست می‌شوی
از شنیدن صدایی
ڪه نفس هایش را بوسه می‌زنی
گاهے چنان نامے را
با جان و دل می‌خوانی
ڪه پژواڪ موسیقے عاشقانه ایست
گاهے چنان بیتاب می‌شوی
ڪه بجاے اشڪ، سیل می‌باری
گاهے چنان دلتنگ می‌شوی
ڪه سَر بر دیوارِ جنون جان می‌دهی
اینچنین است قصهٔ عشق و دلباختگی
و آغاز تمام تنهایے ها !

•°°••°♥️♥️


تنها