مستِ عشقم، کَس ببیند گویدم دیوانهای
من نه آن مستم که نوشد باده از پیمانهای
مستِ آن یارم که دارد با نظر لطفی به من
من به اعجاز از نگاهش میشوم مستانهای
آنکه در بازارِ بیرحمی به جانان دل دهد
خانه یِ قلبش نگردد جایِ هر بیگانهای
غافلان دولت سرا دنبالِ جانان میروند
چشمِ دل وِی را ببیند همرهِ بیچارهای
آنکه درمانی کُند دستی بگیرد در خَفا
اینچنین بر شمعِ جانان میشود پروانهای
#وحید_میهن_زاد
.
من نه آن مستم که نوشد باده از پیمانهای
مستِ آن یارم که دارد با نظر لطفی به من
من به اعجاز از نگاهش میشوم مستانهای
آنکه در بازارِ بیرحمی به جانان دل دهد
خانه یِ قلبش نگردد جایِ هر بیگانهای
غافلان دولت سرا دنبالِ جانان میروند
چشمِ دل وِی را ببیند همرهِ بیچارهای
آنکه درمانی کُند دستی بگیرد در خَفا
اینچنین بر شمعِ جانان میشود پروانهای
#وحید_میهن_زاد
.