هرچه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم
بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم
زندگی تصویر بود، ای عمر! برگردان به من
سنگهایی را که در مرداب و ماه انداختم..
#فاضل_نظری🍁
ღ.¸¸.°❀°🦋°❀°.¸¸.ღ
بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم
زندگی تصویر بود، ای عمر! برگردان به من
سنگهایی را که در مرداب و ماه انداختم..
#فاضل_نظری🍁
ღ.¸¸.°❀°🦋°❀°.¸¸.ღ
از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
#فاضل_نظری
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
#فاضل_نظری
من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه
تیرم به خطا میرود امّا به هدر، نه!
دلخون شدهی وصلم و لبهای تو سرخ است
ســـرخ است ولی سرختر از خونِ جگـر، نه
با هرکـــه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقــم و بدعهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یکبار به من قرعهی عاشق شدن افتاد
یکبار دگر، بار دگر، بار دگر .....نـه!
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
تیرم به خطا میرود امّا به هدر، نه!
دلخون شدهی وصلم و لبهای تو سرخ است
ســـرخ است ولی سرختر از خونِ جگـر، نه
با هرکـــه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقــم و بدعهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یکبار به من قرعهی عاشق شدن افتاد
یکبار دگر، بار دگر، بار دگر .....نـه!
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
درسی به من آموخته ای ؛ یادم هست
بیهـوده نبـاید ؛ بـه کسی دل را بست
چون دامنِ پُـر ز مِهر ؛ در جایی نیست
بـایـد بکِشم؛ کنـون زِ هر دامن دست
ویـرانــه مکن دل ؛ کسی بـا نیـرنـگ
هـرگز نتـوان ؛ درونِ ویـرانـه نشست
هـرگــز نهـراسـم ؛ از شکستـن در راه
صد درس گرفته ام ز صدگونه شکست
تنهـا بـه امیـدِ دیـدنـت ؛ زنـده منـم
بـا بـوی گُـلِ تنِ تـو؛ می گردم مست
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
بیهـوده نبـاید ؛ بـه کسی دل را بست
چون دامنِ پُـر ز مِهر ؛ در جایی نیست
بـایـد بکِشم؛ کنـون زِ هر دامن دست
ویـرانــه مکن دل ؛ کسی بـا نیـرنـگ
هـرگز نتـوان ؛ درونِ ویـرانـه نشست
هـرگــز نهـراسـم ؛ از شکستـن در راه
صد درس گرفته ام ز صدگونه شکست
تنهـا بـه امیـدِ دیـدنـت ؛ زنـده منـم
بـا بـوی گُـلِ تنِ تـو؛ می گردم مست
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
شرارهٔ غم عشق، آتش افکن است هنوز
بیا که آتشِ مهر تو روشن است هنوز
شکایت از تو ندارم؛ ولی بیا و ببین
چه زخمهای عمیقی که بر تن است هنوز
درختیام که بر آن حک شدهست نام کسی
غمت مباد! که یاد تو با من است هنوز
اگر تو صخرهای و سنگدل، من آن موجم
که هر نفس هوسش با تو بودن است هنوز
دلم به یاد تو هم صحبت رقیبان است
وگرنه با همه غیر از تو دشمن است هنوز
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
بیا که آتشِ مهر تو روشن است هنوز
شکایت از تو ندارم؛ ولی بیا و ببین
چه زخمهای عمیقی که بر تن است هنوز
درختیام که بر آن حک شدهست نام کسی
غمت مباد! که یاد تو با من است هنوز
اگر تو صخرهای و سنگدل، من آن موجم
که هر نفس هوسش با تو بودن است هنوز
دلم به یاد تو هم صحبت رقیبان است
وگرنه با همه غیر از تو دشمن است هنوز
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
#فاضل_نظری🌿🌷🌿🌷🌿
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست
#فاضل_نظری🌿🌷🌿🌷🌿
گفتی به جای عشق سراغ از هوس بگیر
پس هر چه را که عشق به من داده پس بگیر
محتاج آب و دانه شدن حق من نبود
ای مرگ! انتقام مرا از قفس بگیر
برگی درخت را به تمنا گرفته بود
طوفان به برگ گفت مرا دادرس بگیر
ای عشق! تا هنوز نفس می کشم بیا
از چنک روزگار مرا باز پس بگیر
ما غرق می شویم در این موج ها، تو نیز
چون من برای بوسۀ آخر نفس بگیر
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
پس هر چه را که عشق به من داده پس بگیر
محتاج آب و دانه شدن حق من نبود
ای مرگ! انتقام مرا از قفس بگیر
برگی درخت را به تمنا گرفته بود
طوفان به برگ گفت مرا دادرس بگیر
ای عشق! تا هنوز نفس می کشم بیا
از چنک روزگار مرا باز پس بگیر
ما غرق می شویم در این موج ها، تو نیز
چون من برای بوسۀ آخر نفس بگیر
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
🌹🌸🌷🌺🍁🌿
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیداییست
این آتش از هر سر که برخیزد تماشاییست
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیباییست
زیبای من ! روزی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر برنخواهد گشت زیباییست
راز مرا از چشم هایم می توان فهمید
این گریه های ناگهان از ترس رسواییست
این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمی آییست
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست:
کامل ترین معنا برای عشق تنهاییست
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیداییست
این آتش از هر سر که برخیزد تماشاییست
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیباییست
زیبای من ! روزی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر برنخواهد گشت زیباییست
راز مرا از چشم هایم می توان فهمید
این گریه های ناگهان از ترس رسواییست
این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمی آییست
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست:
کامل ترین معنا برای عشق تنهاییست
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
به چنگ آورده ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او می توان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیده ام
اما کسی باور ندارد حرف مست لااوبالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او می توان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیده ام
اما کسی باور ندارد حرف مست لااوبالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
این رقص موج زلف خروشندهء تو نیست
این سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست
ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز
اغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست
در فکر دلبری ز من بینوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازندهء تو نیست
شبهای مه گرفته مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشندهء تو نیست
گمراهی مرا به حساب تو می نهند
این کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست
ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت
جز حسرت گذشته در آیندهء تو نیست
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
این رقص موج زلف خروشندهء تو نیست
این سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست
ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز
اغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست
در فکر دلبری ز من بینوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازندهء تو نیست
شبهای مه گرفته مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشندهء تو نیست
گمراهی مرا به حساب تو می نهند
این کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست
ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت
جز حسرت گذشته در آیندهء تو نیست
#فاضل_نظری
@sheroghazal124