....دوستت دارم اگر نامهربانی هم کنی
با غم و درد و جدایی ها تبانی هم کنی
عاشقت هستم اگرچه در کمال تشنگیم
بی نیاز از حاجت من زندگانی هم کنی
خیره می مانم به چشمان تو با حسی نجيب
گرچه چشم خود بپوشی، سرگرانی هم کنی
می نمایم پیر عمرم را به پای تو اگر
بی خبر از حال و روز من جوانی هم کنی
میخرم ناز تو را، رنج و غم ِعشق تو را
گر تو صدها حیله و عشوه، نهانی هم کنی
مهربانی ِتو باشد شرط زنده ماندنم
دوستت دارم اگر نامهربانی هم کنی
#تقی_شیربن_زاده
با غم و درد و جدایی ها تبانی هم کنی
عاشقت هستم اگرچه در کمال تشنگیم
بی نیاز از حاجت من زندگانی هم کنی
خیره می مانم به چشمان تو با حسی نجيب
گرچه چشم خود بپوشی، سرگرانی هم کنی
می نمایم پیر عمرم را به پای تو اگر
بی خبر از حال و روز من جوانی هم کنی
میخرم ناز تو را، رنج و غم ِعشق تو را
گر تو صدها حیله و عشوه، نهانی هم کنی
مهربانی ِتو باشد شرط زنده ماندنم
دوستت دارم اگر نامهربانی هم کنی
#تقی_شیربن_زاده
چو از پرواز افتادیم و با دیوار هم بندیم
خدایی گریه دارد حال ما از غصه می خندیم
چنان بازی گرفته روزگار پر جفا ما را
در این بازی نمی دانیم او چند است و ما چندیم
دريغ از ما نموده زندگانی روز خوش دیدن
و از مایی که محتاج کمی داروی لبخندیم
ز بس بر ما جفا رفته رمق بهر پریدن نیست
نفس باشد قفس باشد به این اندازه خرسندیم
چو با سیلی رخ رنجور خود را سرخ می سازیم
خدایی گریه دارد حال ما از غصه می خندیم
#تقی_شیربن_زاده
خدایی گریه دارد حال ما از غصه می خندیم
چنان بازی گرفته روزگار پر جفا ما را
در این بازی نمی دانیم او چند است و ما چندیم
دريغ از ما نموده زندگانی روز خوش دیدن
و از مایی که محتاج کمی داروی لبخندیم
ز بس بر ما جفا رفته رمق بهر پریدن نیست
نفس باشد قفس باشد به این اندازه خرسندیم
چو با سیلی رخ رنجور خود را سرخ می سازیم
خدایی گریه دارد حال ما از غصه می خندیم
#تقی_شیربن_زاده