#جمعه شعری است
به بلندی شبِ یلدا
پُر از دلتنگی های پاره پاره
پُر از اشک های یواشکی
پشت پرچین تنهایی
دویدن چشم های بی رمق من
در پی ردِ پای از تو ته کوچه ی
پُر از اقاقیا
بی قراری دست هایم
در امتداد حریر شانه های زنانه ات
چاره ای نیست
من و #جمعه و خیال ابری تو
گُم می شویم میان واژه ای عُریان
#سیامک
#برای انکس که خودش میداند
به بلندی شبِ یلدا
پُر از دلتنگی های پاره پاره
پُر از اشک های یواشکی
پشت پرچین تنهایی
دویدن چشم های بی رمق من
در پی ردِ پای از تو ته کوچه ی
پُر از اقاقیا
بی قراری دست هایم
در امتداد حریر شانه های زنانه ات
چاره ای نیست
من و #جمعه و خیال ابری تو
گُم می شویم میان واژه ای عُریان
#سیامک
#برای انکس که خودش میداند
آیه به آیه ی
سوره ی #جمعه ی چشمان تو
نازل شد بر احساسم
حرامم باشد اگر
این سوره ی نگاه تو را
به قبله ی دیگری تلاوت کنم
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
سوره ی #جمعه ی چشمان تو
نازل شد بر احساسم
حرامم باشد اگر
این سوره ی نگاه تو را
به قبله ی دیگری تلاوت کنم
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
#جمعه دختری است
با موهای از جنس انتظار
خیالی است بِسان سرخی
گل شقایق
هوای است پُر
از بغض جا مانده در گلو
در به دری من و شعر
ته کوچه ی خواستنت
می نویسم ، می نویسم
چاره ای نیست
قانع ام به نوشتن از
خیال شیشه ای تو
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
با موهای از جنس انتظار
خیالی است بِسان سرخی
گل شقایق
هوای است پُر
از بغض جا مانده در گلو
در به دری من و شعر
ته کوچه ی خواستنت
می نویسم ، می نویسم
چاره ای نیست
قانع ام به نوشتن از
خیال شیشه ای تو
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
#جمعه ها
دلتنگی را بغل می کنم
پشت پنجره ی چشمات
شعرم را به قاصدک نگاهت
می سپارم
دشتِ شقایق بودنت را
سنجاق می کنم به کویر بودنم
تو را میطلبم از باران
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا
ی قابِ شکسته
ی پنجره ی نیمه باز
خاطره ی یاس تو
خیالِ تو و شکستن مردِ من
بُهت احساسم پشت حصار
فاصله
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه
#جمعه و بی خبری من
زِ حال تو
حوالی آغوشت را به من
بسپار
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم
بر پیچک تنِ زنانه ات
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
.
دلتنگی را بغل می کنم
پشت پنجره ی چشمات
شعرم را به قاصدک نگاهت
می سپارم
دشتِ شقایق بودنت را
سنجاق می کنم به کویر بودنم
تو را میطلبم از باران
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا
ی قابِ شکسته
ی پنجره ی نیمه باز
خاطره ی یاس تو
خیالِ تو و شکستن مردِ من
بُهت احساسم پشت حصار
فاصله
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه
#جمعه و بی خبری من
زِ حال تو
حوالی آغوشت را به من
بسپار
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم
بر پیچک تنِ زنانه ات
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
.
#عصر #جمعه ها
دلتنگی ی جور دیگه هست
اصلا دوست داشتنت فرق میکنه
جمعه ها ی جور دیگه باید
تو رو نفس کشید
نمی دونم ی جور خاص
دلم می خواد
جمعه رو ب شش میخ بکشم
هوای بودنت
آسمان خیالم را بارانی می کند
کاش
ی جمعه ی من ی تو ی عصر
در بی کران جاده ی بی انتها
خیس با هم بودن می شدیم
کاش
#عصر #جمعه
نه دلتنگی بود نه رقص شعرم
کاش
#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند
دلتنگی ی جور دیگه هست
اصلا دوست داشتنت فرق میکنه
جمعه ها ی جور دیگه باید
تو رو نفس کشید
نمی دونم ی جور خاص
دلم می خواد
جمعه رو ب شش میخ بکشم
هوای بودنت
آسمان خیالم را بارانی می کند
کاش
ی جمعه ی من ی تو ی عصر
در بی کران جاده ی بی انتها
خیس با هم بودن می شدیم
کاش
#عصر #جمعه
نه دلتنگی بود نه رقص شعرم
کاش
#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند
#عصر #جمعه ها
دلتنگی ی جور دیگه هست
اصلا دوست داشتنت فرق میکنه
جمعه ها ی جور دیگه باید
تو رو نفس کشید
نمی دونم ی جور خاص
دلم می خواد
جمعه رو ب شش میخ بکشم
هوای بودنت
آسمان خیالم را بارانی می کند
کاش
ی جمعه ی من ی تو ی عصر
در بی کران جاده ی بی انتها
خیس با هم بودن می شدیم
کاش
#عصر #جمعه
نه دلتنگی بود نه رقص شعرم
کاش
#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند
دلتنگی ی جور دیگه هست
اصلا دوست داشتنت فرق میکنه
جمعه ها ی جور دیگه باید
تو رو نفس کشید
نمی دونم ی جور خاص
دلم می خواد
جمعه رو ب شش میخ بکشم
هوای بودنت
آسمان خیالم را بارانی می کند
کاش
ی جمعه ی من ی تو ی عصر
در بی کران جاده ی بی انتها
خیس با هم بودن می شدیم
کاش
#عصر #جمعه
نه دلتنگی بود نه رقص شعرم
کاش
#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند
#شنبــه شـــد،
پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
#جمعه_و_شنبه
دگر فرق ندارد بی تـــو
تا میان من و تو فاصله بر جـــــــا مانده
👌🤞🌹🍃
پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
#جمعه_و_شنبه
دگر فرق ندارد بی تـــو
تا میان من و تو فاصله بر جـــــــا مانده
👌🤞🌹🍃
#عصر #جمعه ها
دلتنگی ی جور دیگه هست
اصلا دوست داشتنت فرق میکنه
جمعه ها ی جور دیگه باید
تو رو نفس کشید
نمی دونم ی جور خاص
دلم می خواد
جمعه رو ب شش میخ بکشم
هوای بودنت
آسمان خیالم را بارانی می کند
کاش
ی جمعه ی من ی تو ی عصر
در بی کران جاده ی بی انتها
خیس با هم بودن می شدیم
کاش
#عصر #جمعه
نه دلتنگی بود نه رقص شعرم
کاش
#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند
دلتنگی ی جور دیگه هست
اصلا دوست داشتنت فرق میکنه
جمعه ها ی جور دیگه باید
تو رو نفس کشید
نمی دونم ی جور خاص
دلم می خواد
جمعه رو ب شش میخ بکشم
هوای بودنت
آسمان خیالم را بارانی می کند
کاش
ی جمعه ی من ی تو ی عصر
در بی کران جاده ی بی انتها
خیس با هم بودن می شدیم
کاش
#عصر #جمعه
نه دلتنگی بود نه رقص شعرم
کاش
#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند
#جمعه ها
دلتنگی را بغل می کنم
پشت پنجره ی چشمات
شعرم را به قاصدک نگاهت
می سپارم
دشتِ شقایق بودنت را
سنجاق می کنم به کویر بودنم
تو را میطلبم از باران
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا
ی قابِ شکسته
ی پنجره ی نیمه باز
خاطره ی یاس تو
خیالِ تو و شکستن مردِ من
بُهت احساسم پشت حصار
فاصله
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه
#جمعه و بی خبری من
زِ حال تو
حوالی آغوشت را به من
بسپار
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم
بر پیچک تنِ زنانه ات
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
.
دلتنگی را بغل می کنم
پشت پنجره ی چشمات
شعرم را به قاصدک نگاهت
می سپارم
دشتِ شقایق بودنت را
سنجاق می کنم به کویر بودنم
تو را میطلبم از باران
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا
ی قابِ شکسته
ی پنجره ی نیمه باز
خاطره ی یاس تو
خیالِ تو و شکستن مردِ من
بُهت احساسم پشت حصار
فاصله
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه
#جمعه و بی خبری من
زِ حال تو
حوالی آغوشت را به من
بسپار
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم
بر پیچک تنِ زنانه ات
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
.
#شنبــه شـــد،
پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
#جمعه_و_شنبه
دگر فرق ندارد بی تـــو
تا میان من و تو فاصله بر جـــــــا مانده
👌🤞🌹🍃
پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
#جمعه_و_شنبه
دگر فرق ندارد بی تـــو
تا میان من و تو فاصله بر جـــــــا مانده
👌🤞🌹🍃
🤍🤍
باز #شنبه شد
و من هنوز دلتنگی
#جمعه را یدک میکشم
فرقی نمیکند هر روز
دلتنگی پایش را در
کفشِ احساسم می کند
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
باز #شنبه شد
و من هنوز دلتنگی
#جمعه را یدک میکشم
فرقی نمیکند هر روز
دلتنگی پایش را در
کفشِ احساسم می کند
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
#شنبــه شـــد،
پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
#جمعه_و_شنبه
دگر فرق ندارد بی تـــو
تا میان من و تو فاصله بر جـــــــا مانده
👌🤞🌹🍃
پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
#جمعه_و_شنبه
دگر فرق ندارد بی تـــو
تا میان من و تو فاصله بر جـــــــا مانده
👌🤞🌹🍃
جمعه ها بغض من انگار گلوگیر تر است
فکر و ذهنم به
#تووچشم #تو
درگیرتر است
مثل هر #جمعه دلم حس
عجیبی دارد
حس دیدار
#تــــــوووو این جمعه کمی بیشتر است...👆👌
👌🤞🌹🍃
جمعه ها بغض من انگار گلوگیر تر است
فکر و ذهنم به
#تووچشم #تو
درگیرتر است
مثل هر #جمعه دلم حس
عجیبی دارد
حس دیدار
#تــــــوووو این جمعه کمی بیشتر است...👆👌
👌🤞🌹🍃
جمعه ها بغض من انگار گلوگیر تر است
فکر و ذهنم به
#تووچشم #تو
درگیرتر است
مثل هر #جمعه دلم حس
عجیبی دارد
حس دیدار
#تــــــوووو این جمعه کمی بیشتر است...👆👌
👌🤞🌹🍃
جمعه ها بغض من انگار گلوگیر تر است
فکر و ذهنم به
#تووچشم #تو
درگیرتر است
مثل هر #جمعه دلم حس
عجیبی دارد
حس دیدار
#تــــــوووو این جمعه کمی بیشتر است...👆👌
👌🤞🌹🍃