میخواهی
من را
به بیخبری از خودت
عادت بدهی ؟
من
به بیخبری از تو
عادت نمیکنم به نبودنت عادت نمیکنم به بودنت عادت نمیکنم
من
فقط میتوانم
عاشق بشوم
که شدهام
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
من را
به بیخبری از خودت
عادت بدهی ؟
من
به بیخبری از تو
عادت نمیکنم به نبودنت عادت نمیکنم به بودنت عادت نمیکنم
من
فقط میتوانم
عاشق بشوم
که شدهام
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
.
نترس
یک گوشه دور از من بنشین و
به کار خودت مشغول باش
من در خیالم تو را هزار بار
بوسیدهام ،
هــــزار بار ..!!
#افشین_یداللهی
نترس
یک گوشه دور از من بنشین و
به کار خودت مشغول باش
من در خیالم تو را هزار بار
بوسیدهام ،
هــــزار بار ..!!
#افشین_یداللهی
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی ...
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی ...
ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی ...
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی ...
جهان من از گریه است خیسِ باران
تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟
🧡
#افشین_یداللهی💫
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی ...
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی ...
ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی ...
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی ...
جهان من از گریه است خیسِ باران
تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟
🧡
#افشین_یداللهی💫
.
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرفهای آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی
فکرِ برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سَرَت بیرون کن
تو
در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
که شباهتی به خیابان های شهر ندارد
با تردید
بی تردید
کم می آوری ...
#افشین_یداللهی
.
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرفهای آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی
فکرِ برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سَرَت بیرون کن
تو
در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
که شباهتی به خیابان های شهر ندارد
با تردید
بی تردید
کم می آوری ...
#افشین_یداللهی
.
تو آمدی
و بی آنکه بدانی
خدا ، با تو
برای من
یک بغل شعر نگفته فرستاد
حالا ، بنشین و تماشا کن
چگونه
آیه
آیه
کتاب رسالت تو را
خواهم سرود ،
پیامبر از همه جا بی خبر من ...
#افشین_یداللهی
و بی آنکه بدانی
خدا ، با تو
برای من
یک بغل شعر نگفته فرستاد
حالا ، بنشین و تماشا کن
چگونه
آیه
آیه
کتاب رسالت تو را
خواهم سرود ،
پیامبر از همه جا بی خبر من ...
#افشین_یداللهی
🤍💛🤍
یک #شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای دام به جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
#افشین_یداللهی
.
یک #شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای دام به جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
#افشین_یداللهی
.
🍂🕊
میانِ آغوشهاے نااَمن،
دنبال امنیت میگردے!
کمی بایست ...
خود را در آغوش بکش ...
تا زمین کمی آهستہتر بچرخد،
تا سرگیجہات کمتر شَود،
شاید دیگر نیازے نباشد
خود را به آغوشِ کسی بیاویزے!
تو هیچ وقت منتظر خودت نبودے
تا خود را در آغوش نکشی،
آغوشِ تو نیز براے
کسی اَمن نخواهد شد!
کمی بایست،
خود را در آغوش بکش ...
#افشین_یداللهی
.
میانِ آغوشهاے نااَمن،
دنبال امنیت میگردے!
کمی بایست ...
خود را در آغوش بکش ...
تا زمین کمی آهستہتر بچرخد،
تا سرگیجہات کمتر شَود،
شاید دیگر نیازے نباشد
خود را به آغوشِ کسی بیاویزے!
تو هیچ وقت منتظر خودت نبودے
تا خود را در آغوش نکشی،
آغوشِ تو نیز براے
کسی اَمن نخواهد شد!
کمی بایست،
خود را در آغوش بکش ...
#افشین_یداللهی
.
آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم
در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم
داغیم، نمیفهمیم؛ تا فاجعه راهی نیست
سردیم، نمیخواهیم از فاجعه برگردیم ..
از مرهمِ یکدیگر تا زخمیِ هم بودن
راهیست که بیمقصد، با عشق سفر کردیم
شعریم و نمیخوانیم، شوقیم و نمیخواهیم
چشمیم و نمیبینیم، سبزیم ولی زردیم ..
این فصلِ پریشان را برگی بزن و بگذر
در متنِ شبِ بیماه، دنبالِ چه میگردیم؟
بیداریِ رویایی، دیدی که حقیقت داشت
ما خاطرههامان را از خواب نیاوردیم
تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم
آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم ..
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم
داغیم، نمیفهمیم؛ تا فاجعه راهی نیست
سردیم، نمیخواهیم از فاجعه برگردیم ..
از مرهمِ یکدیگر تا زخمیِ هم بودن
راهیست که بیمقصد، با عشق سفر کردیم
شعریم و نمیخوانیم، شوقیم و نمیخواهیم
چشمیم و نمیبینیم، سبزیم ولی زردیم ..
این فصلِ پریشان را برگی بزن و بگذر
در متنِ شبِ بیماه، دنبالِ چه میگردیم؟
بیداریِ رویایی، دیدی که حقیقت داشت
ما خاطرههامان را از خواب نیاوردیم
تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم
آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم ..
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
تو با قلب ویرانهٔ من چه کردی؟
ببین عشق دیوانهٔ من چه کردی!
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با حال پروانه من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشم تو مستم...
خمار است میخانه من ، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانهٔ من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! باخانه من چه کردی؟
جهان من از گریه ات خیس باران
تو با سقف کاشانه من چه کردی؟
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
ببین عشق دیوانهٔ من چه کردی!
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با حال پروانه من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشم تو مستم...
خمار است میخانه من ، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانهٔ من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! باخانه من چه کردی؟
جهان من از گریه ات خیس باران
تو با سقف کاشانه من چه کردی؟
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو هیچکس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو هیچکس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند ،
در راه هوشیاری خود ، مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست ،
وقتی که قلبِ خون شده بشکست ، می رود
اول ، اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر ، خلاف آنچه که گفته ست ، می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای ،
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ ،
بر ما هر آنچه لایقمان هست ، می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست ، می رود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ، ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود ...✌️❤️
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند ،
در راه هوشیاری خود ، مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست ،
وقتی که قلبِ خون شده بشکست ، می رود
اول ، اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر ، خلاف آنچه که گفته ست ، می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای ،
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ ،
بر ما هر آنچه لایقمان هست ، می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست ، می رود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ، ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود ...✌️❤️
#افشین_یداللهی
@sheroghazal124