نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانیست!
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه میانگیزد ...
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
که هوا هم اینجا زندانیست!
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه میانگیزد ...
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
عمری ست تا از جان ودل ، ای جان ودل می خوانمـت
تــو نـیز خــواهـــان مـنی ، می دانـمت ، می دانـمـت
گـفـتی اگر دانی مــرا آیـی و بـستــانی مـرا
ای هـیچگاه نـاکجا ! گو کی ، کـجا بـستانمـت؟
آواز خــاموشی ، از آن در پـردۀ گوشی نهــان
بی منت گوش ودهان ، در جان جان می خوانمـت
منشین خمش ای جان خوش ، این ساکنی ها را بکش
گرتن به آتــش می دهی چون شـعله می رقصانمـت
ای خـــنـدۀ نـیلوفری در گـریــه ام می آوری
بر گـریـه می خـندی و مـن در گـریـه می خندانمـت
ای زادۀ پـندار مـن پـوشــیـده از دیــدار مـن
چـو کودک نــاداشته ، گهواره می جـنبـانمـت
ای من تو بی من کیستی چون سایه بی من نیستی
هـمراه مـن می ایـستی هـمپــای خود می رانمـت
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
تــو نـیز خــواهـــان مـنی ، می دانـمت ، می دانـمـت
گـفـتی اگر دانی مــرا آیـی و بـستــانی مـرا
ای هـیچگاه نـاکجا ! گو کی ، کـجا بـستانمـت؟
آواز خــاموشی ، از آن در پـردۀ گوشی نهــان
بی منت گوش ودهان ، در جان جان می خوانمـت
منشین خمش ای جان خوش ، این ساکنی ها را بکش
گرتن به آتــش می دهی چون شـعله می رقصانمـت
ای خـــنـدۀ نـیلوفری در گـریــه ام می آوری
بر گـریـه می خـندی و مـن در گـریـه می خندانمـت
ای زادۀ پـندار مـن پـوشــیـده از دیــدار مـن
چـو کودک نــاداشته ، گهواره می جـنبـانمـت
ای من تو بی من کیستی چون سایه بی من نیستی
هـمراه مـن می ایـستی هـمپــای خود می رانمـت
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سـرای کهـن راهی کجام کنی
درین جهان غریبم از آن رها کردی
که با هــــزار غم و درد آشنام کنی
بَسم نوای خوش آموختی و آخر عمر
صلاح کار چه دیدی که بی نوام کنی
چنین عبث نگهم داشتی به عمر دراز
که از ملازمت همـرهان جدام کنی
تو خود هر آینه جز اشک و خون نخواهی دید
گرت هواست که جامِ جهاننمام کنی
مرا که گنج دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیَرزم اگر بهام کنی
زمانه کرد و نشد، دست جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بی وفام کنی
هزار نقش نواَم در ضمیر می آمد
تو خواستی که چو سایه غزلسرام کنی
لب تو نقطهٔ پایان ماجرای من است
بیا که این غزل کهنه را تمام کنی ...
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
ازین سـرای کهـن راهی کجام کنی
درین جهان غریبم از آن رها کردی
که با هــــزار غم و درد آشنام کنی
بَسم نوای خوش آموختی و آخر عمر
صلاح کار چه دیدی که بی نوام کنی
چنین عبث نگهم داشتی به عمر دراز
که از ملازمت همـرهان جدام کنی
تو خود هر آینه جز اشک و خون نخواهی دید
گرت هواست که جامِ جهاننمام کنی
مرا که گنج دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیَرزم اگر بهام کنی
زمانه کرد و نشد، دست جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بی وفام کنی
هزار نقش نواَم در ضمیر می آمد
تو خواستی که چو سایه غزلسرام کنی
لب تو نقطهٔ پایان ماجرای من است
بیا که این غزل کهنه را تمام کنی ...
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
خیالِ دیدنت چه دل پذیر بود، جوانی ام در
این امید پیر شد نیامدی دیر شد ...!
👤 #هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
خیالِ دیدنت چه دل پذیر بود، جوانی ام در
این امید پیر شد نیامدی دیر شد ...!
👤 #هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
...
زمان میانِ من و او جدایی افکندهست
من ایستاده در اکنون و او در آیندهست
👤 #هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
زمان میانِ من و او جدایی افکندهست
من ایستاده در اکنون و او در آیندهست
👤 #هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
شبی
کدام شب ؟
شبی
شبی ستاره ای دهان گشود
چه گفت ؟
نگفت از لبش چکید
سخن چکید ؟
سخن نه اشک
ستاره میگریست
ستاره کدام کهکشان ؟
ستارهای که کهکشان نداشت
سپیدهدم که خاک
در انتظار روز خرم است
ستارهای که در غم شبانهاش غروب کرد
نهفته در نگاه شبنم است...
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
کدام شب ؟
شبی
شبی ستاره ای دهان گشود
چه گفت ؟
نگفت از لبش چکید
سخن چکید ؟
سخن نه اشک
ستاره میگریست
ستاره کدام کهکشان ؟
ستارهای که کهکشان نداشت
سپیدهدم که خاک
در انتظار روز خرم است
ستارهای که در غم شبانهاش غروب کرد
نهفته در نگاه شبنم است...
#هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
خیالِ دیدنت چه دل پذیر بود، جوانی ام در
این امید پیر شد نیامدی دیر شد ...!
👤 #هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi
خیالِ دیدنت چه دل پذیر بود، جوانی ام در
این امید پیر شد نیامدی دیر شد ...!
👤 #هوشنگ_ابتهاج
@sheroadabi