به آقای عمادینسب، معلم جغرافی سوم راهنمایی
از قول من به او بگویید…
من همان دانشآموزی هستم که روزی بیفکر، با لاک غلطگیر، کتش را لکهدار کرد.
آن روز، برای من فقط یک شوخی بود.
اما حالا میدانم که آن نقطه سفید، روی پارچهی کت شما، چیزی بیشتر از یک اشتباه ساده بود؛
مثل لکهای روی نقشهای دقیق…
بیدلیل، بیجا، بیاحترام.
از قول من به او بگویید…
«آقا»یی که جغرافی را با عشق به ما میگفتی، من هنوز مرز آن روز را رد نکردهام.
شبیه رودخانهای که مسیر طبیعیاش را گم کرده باشد.
من هم فقط دنبال راهی بودم که دیده شوم،
مثل جزیرهای دورافتاده، در میان جلگهای از بچههای پر سر و صدا و الکیبخند روزهای میانی دهه هفتاد.
خواستم توجه جلب کنم… اما از بستر رودخانه جدا افتادم.
بگویید، شما کوه بودید…
مظلوم، ساکت، متین.
و من نسیمی سبکسر، که نمیفهمید برخورد با کوه چه معنی دارد.
سکوتتان، مثل دشتهای بیمرز، بزرگ بود
و حالا، سالها بعد، آن سکوت بلندترین زلزلهایست که هنوز در درونم ادامه دارد.
از قول من به او بگویید…
در آن کلاس، من احترام را با هیجان اشتباه گرفتم.
و حالا، بعد از گذشت زمان، تازه فهمیدهام
که هر نقشهای بدون مقیاسِ احترام، گمراهکننده است.
بگویید…
حالا که فاصلهها زیاد شده، دلم میخواست فقط یکبار،
با صدای بلند، روی خط استوای نگاهتان بایستم
و بگویم:
«متأسفم… و ممنون.». #حسام
@shernev
M
از قول من به او بگویید…
من همان دانشآموزی هستم که روزی بیفکر، با لاک غلطگیر، کتش را لکهدار کرد.
آن روز، برای من فقط یک شوخی بود.
اما حالا میدانم که آن نقطه سفید، روی پارچهی کت شما، چیزی بیشتر از یک اشتباه ساده بود؛
مثل لکهای روی نقشهای دقیق…
بیدلیل، بیجا، بیاحترام.
از قول من به او بگویید…
«آقا»یی که جغرافی را با عشق به ما میگفتی، من هنوز مرز آن روز را رد نکردهام.
شبیه رودخانهای که مسیر طبیعیاش را گم کرده باشد.
من هم فقط دنبال راهی بودم که دیده شوم،
مثل جزیرهای دورافتاده، در میان جلگهای از بچههای پر سر و صدا و الکیبخند روزهای میانی دهه هفتاد.
خواستم توجه جلب کنم… اما از بستر رودخانه جدا افتادم.
بگویید، شما کوه بودید…
مظلوم، ساکت، متین.
و من نسیمی سبکسر، که نمیفهمید برخورد با کوه چه معنی دارد.
سکوتتان، مثل دشتهای بیمرز، بزرگ بود
و حالا، سالها بعد، آن سکوت بلندترین زلزلهایست که هنوز در درونم ادامه دارد.
از قول من به او بگویید…
در آن کلاس، من احترام را با هیجان اشتباه گرفتم.
و حالا، بعد از گذشت زمان، تازه فهمیدهام
که هر نقشهای بدون مقیاسِ احترام، گمراهکننده است.
بگویید…
حالا که فاصلهها زیاد شده، دلم میخواست فقط یکبار،
با صدای بلند، روی خط استوای نگاهتان بایستم
و بگویم:
«متأسفم… و ممنون.». #حسام
@shernev
M
چیزی که از شما میخواهم این است که برای انسان شدن دانشآموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود.
خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنید و اين كليد انسان بودن كودكان در آينده میباشد.
پزشک شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نيست و میشود با چند سال درس خواندن به آن رسيد و چه بسا امروز ما در جامعه
هم پزشكان زیادی داريم و هم مهندسين زیادی داريم اما بزرگترين ثروت ما انسانيت و اخلاق ماست
@shernev
M
#ویکتور_فرانکل
📚 انسان در جستجوی معنا
#روز_معلم
خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنید و اين كليد انسان بودن كودكان در آينده میباشد.
پزشک شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نيست و میشود با چند سال درس خواندن به آن رسيد و چه بسا امروز ما در جامعه
هم پزشكان زیادی داريم و هم مهندسين زیادی داريم اما بزرگترين ثروت ما انسانيت و اخلاق ماست
@shernev
M
#ویکتور_فرانکل
📚 انسان در جستجوی معنا
#روز_معلم
10 عادتی که باعث خراب شدن روزمون میشه:
1. به دل گرفتن.
2. موندن تو گذشته.
3. چرخیدن الکی توی فضای مجازی.
4. استرس بیش از حد.
5. کم خوابی یا پرخوابی افراطی.
6. وقت گذاشتن برای حواشی.
7. رژیم غذایی نامناسب.
8. بیش از حد فکر و خیال کردن.
9. مکالمات بیهدف.
10. کاری رو افراطی انجام دادن
(حتی خواندن کتاب و دیدن سریال و ...)
@shernev
1. به دل گرفتن.
2. موندن تو گذشته.
3. چرخیدن الکی توی فضای مجازی.
4. استرس بیش از حد.
5. کم خوابی یا پرخوابی افراطی.
6. وقت گذاشتن برای حواشی.
7. رژیم غذایی نامناسب.
8. بیش از حد فکر و خیال کردن.
9. مکالمات بیهدف.
10. کاری رو افراطی انجام دادن
(حتی خواندن کتاب و دیدن سریال و ...)
@shernev
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای منتهای آرزو
درهای بسته ، ناامیدی ها
تاخیرها
همه به صلاح من هستند.
تو به روش خودت
کارها رو انجام میدهی .
اگر چیزی را تغییر نمیدهی
برطرف نمیکنی
دری رو باز نمیکنی
حتما لطفت رو شامل حال من کرده ای.
امروز با نگرش مثبت همه چیز را میبینم.
برای تمام آرزوهایم خوش بین هستم
من اعتماد بدون قید و شرط به تو دارم ...
@shernev
درهای بسته ، ناامیدی ها
تاخیرها
همه به صلاح من هستند.
تو به روش خودت
کارها رو انجام میدهی .
اگر چیزی را تغییر نمیدهی
برطرف نمیکنی
دری رو باز نمیکنی
حتما لطفت رو شامل حال من کرده ای.
امروز با نگرش مثبت همه چیز را میبینم.
برای تمام آرزوهایم خوش بین هستم
من اعتماد بدون قید و شرط به تو دارم ...
@shernev
سوشالمدیا و روانشناسی زرد
انقدر توی گوشمون خونده
که آدمهای سمی رو از زندگیتون دور بریزید
که واقعا باورمون شده همیشه مشکل از بقیهست و ما خوبیم!
@shernev
انقدر توی گوشمون خونده
که آدمهای سمی رو از زندگیتون دور بریزید
که واقعا باورمون شده همیشه مشکل از بقیهست و ما خوبیم!
@shernev
شخصی که بدون تظاهر میگوید که نومید است هرچه باشد قدری نزدیکتر، بهلحاظ دیالکتیکی نزدیکتر، به شفاست تا همهٔ آن کسانی که نومید دانسته نمیشوند و خود را نومید نمیدانند.
سورن کییرکگور، ترجمهٔ مسعود علیا
@shernev
M
سورن کییرکگور، ترجمهٔ مسعود علیا
@shernev
M
میانهی راه ایستاد و از خودش پرسید:
یعنی تمام زندگی همین است؟
«همین تحمل کردنها، صبر کردنها
و دوام آوردنهای اجباری؟»
@shernev
M
یعنی تمام زندگی همین است؟
«همین تحمل کردنها، صبر کردنها
و دوام آوردنهای اجباری؟»
@shernev
M
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احترام نام دیگر عشق است ...
@shernev
@shernev
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهیاد قلندر موسیقی ایران
#محمدرضا_لطفی
در یازدهمین سالگرد درگذشتش
همنوازی در ابوعطا
تار : محمدرضا لطفی
تنبک : محمد قویحلم
@shernev
#محمدرضا_لطفی
در یازدهمین سالگرد درگذشتش
همنوازی در ابوعطا
تار : محمدرضا لطفی
تنبک : محمد قویحلم
@shernev
از بایزید پرسیدند : توکل چیست ؟
فرمود :
اگر دستت تا آرنج در دهان اژدها رَوَد
تغییری در حالت پیدا نشود.
@shernev
M
فرمود :
اگر دستت تا آرنج در دهان اژدها رَوَد
تغییری در حالت پیدا نشود.
@shernev
M
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو برکه رویا
از آلبوم آتش نهان
با صدای #پرواز_همای
آهنگ و تنظیم : بابک زرین
شعر : مجید افشاری
میکس و مسترینگ : امین خاکیان
نوازندگان :
ویولن :
علی جعفری پویان
میلادعالمی
حامدکرمانی
ویولنسل : مهرداد عالمی
کنترباس : هادی اسماعیلی
گیتار : محمدشکاری
ضبط استودیو : استودیو نغمه سازان
صدابردار : احمد میرمعصومی
سرمایه گذار : محمدرضا پیشگاهی
کارگردان ویدیو : مسعود ساکی
@shernev
از آلبوم آتش نهان
با صدای #پرواز_همای
آهنگ و تنظیم : بابک زرین
شعر : مجید افشاری
میکس و مسترینگ : امین خاکیان
نوازندگان :
ویولن :
علی جعفری پویان
میلادعالمی
حامدکرمانی
ویولنسل : مهرداد عالمی
کنترباس : هادی اسماعیلی
گیتار : محمدشکاری
ضبط استودیو : استودیو نغمه سازان
صدابردار : احمد میرمعصومی
سرمایه گذار : محمدرضا پیشگاهی
کارگردان ویدیو : مسعود ساکی
@shernev
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می گفت : همه چی رو نگو.
هر چی بگی ، بیرون میاد ، میره تو هوا تا یه روزی یه جا سبز بشه!
چیزی که نمی دونی رو ، نگو
چیزی که نمی خوای بشه رو ، نگو.
چیزی که خوش نیست رو ، نگو
چیزی که میشه بدبختی کسی رو ، نگو.
حرف های خوب بزن ، بذار بیان یه جا بشینند ، سبز بشن!
@shernev
هر چی بگی ، بیرون میاد ، میره تو هوا تا یه روزی یه جا سبز بشه!
چیزی که نمی دونی رو ، نگو
چیزی که نمی خوای بشه رو ، نگو.
چیزی که خوش نیست رو ، نگو
چیزی که میشه بدبختی کسی رو ، نگو.
حرف های خوب بزن ، بذار بیان یه جا بشینند ، سبز بشن!
@shernev
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیچ بالشی نرم تر از وجدان پاک نیست.
@shernev
@shernev
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصاویری زیبا از شهر خوانسار ، خانه حبیبیها
خانه تاریخی حبیبی در شهر خوانسار مربوط به اواخر دوره قاجاریه است.
تاریخ ساخت آن 1328 هجری قمری بوسیله حاج حبیب الله تاجر خوانساری است.
@shernev
خانه تاریخی حبیبی در شهر خوانسار مربوط به اواخر دوره قاجاریه است.
تاریخ ساخت آن 1328 هجری قمری بوسیله حاج حبیب الله تاجر خوانساری است.
@shernev
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما در حال گوش دادن به فرکانس 432 هرتز طبیعت هستید.
@shernev
@shernev
Forwarded from 👨👦پدر پسری👨👦
جوانی به یکی از خانههای سالمندان رفت و از مدیر آنجا پرسید :
مدارک لازم برای اینکه پدرم را در خانه سالمندان بگذارم چیست؟
مدیر خانه نگاهی به او کرد و گفت :
مدارک خاصی لازم نیست ، فقط چند عکس معمولی...
1- عکسی از پدرت که مادرت را هنگام تولدت با شتاب به بیمارستان میبرد.
2- عکسی از پدرت که با شادی و سرور تو را در روز تولدت در آغوش گرفته و در گوشت اذان میگوید.
3- عکسی از پدرت که خسته از کار بازمیگردد تا نان حلال برای تو فراهم کند.
4- عکسی از پدرت که نیمهشب و در سرمای شدید ، تو را با تب بالا به بیمارستان میبرد.
5- عکسی از پدرت پس از بازگشت به خانه ، که کنار تختت روی زمین نشسته و هر لحظه دستش را روی پیشانیات میگذارد تا از تبات مطمئن شود.
6- عکسی از پدرت که رنج و سختی دنیا و کار را به جان میخرد تا تو را به مردی تبدیل کند که باعث افتخارش شوی و در پیری و ناتوانی تکیه گاه او باشید باشید.
7- عکسی از پدرت یک ماه قبل از عید ، که در فکر خرید لباس عید برای توست تا شادی را در چشمانت ببیند ، در حالیکه لباسها را در آغوش گرفتهای و با آنها به خواب رفتهای.
8- عکسی پنهانی از پدرت که اشکهایش را با عرق پیشانیاش قاطی کرده و قبل از ورود به خانه پاک میکند تا مبادا کسی متوجه شود.
9- عکسی از پدرت که برای پرداخت شهریهات یا خریدن گوشی که با دوستانت ارتباط برقرار کنی ، قرض میگیرد ، در حالیکه او آخرین کسیست که به فکر تماس با او میافتی.
10- و آخرین عکس ، عکسی از پدرت که تلاش میکند پول جمع کند تا تو را در لباس دامادی ببیند و از پدر شدن تو خوشحال شود.
وقتی کوچک بودی ، همه دنیای پدرت بودی ...
قدر بدانیم
@kambizyarr
مدارک لازم برای اینکه پدرم را در خانه سالمندان بگذارم چیست؟
مدیر خانه نگاهی به او کرد و گفت :
مدارک خاصی لازم نیست ، فقط چند عکس معمولی...
1- عکسی از پدرت که مادرت را هنگام تولدت با شتاب به بیمارستان میبرد.
2- عکسی از پدرت که با شادی و سرور تو را در روز تولدت در آغوش گرفته و در گوشت اذان میگوید.
3- عکسی از پدرت که خسته از کار بازمیگردد تا نان حلال برای تو فراهم کند.
4- عکسی از پدرت که نیمهشب و در سرمای شدید ، تو را با تب بالا به بیمارستان میبرد.
5- عکسی از پدرت پس از بازگشت به خانه ، که کنار تختت روی زمین نشسته و هر لحظه دستش را روی پیشانیات میگذارد تا از تبات مطمئن شود.
6- عکسی از پدرت که رنج و سختی دنیا و کار را به جان میخرد تا تو را به مردی تبدیل کند که باعث افتخارش شوی و در پیری و ناتوانی تکیه گاه او باشید باشید.
7- عکسی از پدرت یک ماه قبل از عید ، که در فکر خرید لباس عید برای توست تا شادی را در چشمانت ببیند ، در حالیکه لباسها را در آغوش گرفتهای و با آنها به خواب رفتهای.
8- عکسی پنهانی از پدرت که اشکهایش را با عرق پیشانیاش قاطی کرده و قبل از ورود به خانه پاک میکند تا مبادا کسی متوجه شود.
9- عکسی از پدرت که برای پرداخت شهریهات یا خریدن گوشی که با دوستانت ارتباط برقرار کنی ، قرض میگیرد ، در حالیکه او آخرین کسیست که به فکر تماس با او میافتی.
10- و آخرین عکس ، عکسی از پدرت که تلاش میکند پول جمع کند تا تو را در لباس دامادی ببیند و از پدر شدن تو خوشحال شود.
وقتی کوچک بودی ، همه دنیای پدرت بودی ...
قدر بدانیم
@kambizyarr